نگاهی به زندگی شهید مطهری؛

حمایت از آرمان فلسطین از ایده‌­های شهید مطهری بود

رژیم پهلوی حامی دولت جعلی اسرائیل بود و در چنین وضعی حمایت از آرمان فلسطین در واقع مبارزه‌ سیاسی با رژیم محسوب می‌شد که استاد مطهری به همراه چند تن دیگر در سال ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ آن را مطرح و هدایت کردند.
کد خبر: ۲۳۷۷۳۵
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۱ - 01May 2017
حمایت از آرمان فلسطین از ایده­های شهید مطهری بود/ استاد شهید هدایت فکری جامعه روحانیت مبارز قبل از انقلاب را عهدار بودبه گزارش دفاع پرس از مشهد، «مرتضی مطهری» دومین فرزند محمدحسین و سکینه، در سیزدهم بهمن‌ماه ۱۲۹۸ش، مطابق با دوازدهم جمادی‌الاول ۱۳۳۸ق در فریمان متولد شد.

مادرش در طب سنتی ماهر و پدرش نیز روحانی بود.

مرتضی از همان کودکی با هم سن و سال‌های خود متفاوت بود. مثل بچه‌های دیگر به فکر بازی نبود. همیشه یک گوشه‌ی اتاق می‌نشست و سرش به نماز و کتاب گرم بود. گاهی هم در غیاب پدر، به کتابخانه ی او سر می‌زد و کتاب‌های سنگین و قطور را به زحمت برمی‌‌داشت. چون زورش نمی‌رسید، کتاب‌ها به زمین می‌ریختند. پدر از به هم خوردن نظم آن‌ها ناراحت می‌شد.

داشتن شوق برای کسب علم

هنوز سنّ مرتضی برای رفتن به مکتب کافی نبود، امّا به دلیل شوق فراوان به کتاب، پدرش او را به شیخ علی قلی سپرد و مرتضی در نزد ملای دِه، الفبای نوشتن و قرائت قرآن را آموخت.

مرتضی، برای ادامه‌ی تحصیل راهی مشهد مقدس شد، تا در جوار حرم امن رضوی در نزد استادان حوزه‌ی علمیه به تحصیل بپردازد و در مدرسه‌ی ابدال خان حجره گرفت.

زمانی که مرتضی مطهری وارد حوزه‌ی علمیه ی مشهد شد، این حوزه مانند حوزه‌های دیگر شهرهای ایران، زیر فشار سیاست‌های ضد مذهبی و غرب‌گرای رضاخانی بود، و تحصیل دروس علوم دینی با دشواری‌های زیادی همراه بود.

در سال ۱۳۱۴ این وضعیت برای حوزه‌ی علمیه ی مشهد شدیدتر و دشوارتر شد؛ زیرا در تیر ماه این سال، نیروهای رژیم پهلوی، مردم معترض به کشف حجاب را در مسجد گوهرشاد به گلوله بستند. در این ماجرا بسیاری از علمای حوزه‌ی‌ علمیه‌ی مشهد که نقش رهبری را بر عهده داشتند، دستگیر، تبعید یا فراری شدند.

بازگشت به فریمان

در چنین شرایطی، مرتضی مجبور به ترک مشهد و بازگشت به فریمان گردید.

شوق او به تحصیل باعث می‌شد با وجود جوّ حاکم بر آن زمان در سال ۱۳۱۵، در ۱۷ سالگی، به قم هجرت کند و در حوزه‌ی علمیه‌ی قم به تحصیل بپردازد.

مرتضی مطهری در حوزه ی علمیه ی قم، از محضر اساتید بزرگی چون حضرت امام خمینی (ره)، آیت‌الله بروجردی، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی فیض برد. از دیگر استادان مطهری، می‌توان این بزرگان را نام برد: میرزا مهدی آشتیانی (مدرس فلسفه)، سیداحمد خوانساری، آیت‌الله حجت، سیدصدرالدین صدر، محمدتقی خوانساری و سید محمدرضا گلپایگانی که در نزد آن‌ها فقه، اصول و فلسفه را آموخت و به درجه‌ی اجتهاد رسید و در ردیف مدرسان حوزه‌ی علمیه ی قم قرار گرفت.

زندگی مشترک

استاد شهید مطهری در سال ۱۳۳۰، در ۳۲ سالگی، با دختر آیت‌الله روحانی از علمای خراسان ازدواج کرد.

قبل از ازدواج، زندگی ساده و فقیرانه‌ای مانند بسیاری از طلاب در حجره‌ای از فیضیه داشت هرچند تحمل فقر در دوره‌ی تجرد هم دشوار است، اما بعد از ازدواج، طاقت‌فرسا و جانسوز می‌شود. و چه بسا افرادی که در این دوره، از تعلیم و تعلم بازمانده‌اند.

استاد مطهری گاهی مجبور می‌شد کتاب‌هایی را که عزیزتر از جانش می‌داشت، و بسیاری از آن‌ها یادگار پدر بود، بفروشد تا نیازهای ضروری خود و خانواده و وسایل راحتی همسرش را فراهم کند.

در سال ۱۳۲۹ که رژیم پهلوی قصد داشت جنازه‌ی رضا شاه مخلوع را در حرم حضرت معصومه (س) دفن کند، فدائیان، اعتراض گسترده‌ای به راه انداختند و مانع از انجام این کار شدند.

آن‌ها نامه‌ای به آیت ‌الله بروجردی نوشتند و از او خواستند که با این اقدام مخالفت جدی کند، اما اطرافیان مانع رسیدن نامه به مرجع شیعه شدند. در نتیجه برخی فدائیان طلبه، در حوزه‌ی علمیه ی قم علیه ایشان به تندی اعتراض کردند و در مقابل عده‌ای از طلاب طرفدار آیت ‌الله بروجردی واکنش نشان دادند، و با زدن آن‌ها مجروحشان ساختند.

در همین زمان سراسر کشور تحت تاثیر نهضت ملی صنعت نفت قرار گرفت. استاد مطهری که طرفدار این گونه جنبش‌ها بود، با رهبران نهضت از جمله آیت ‌الله کاشانی دیدارهایی داشت. با وجود تلاش مطهری برای رفع اختلاف‌ها بین دو گروه، اطرافیان آیت‌الله بروجردی، چنان وانمود گردید که رفتارها و شعارهای فدائیان به تحریک افرادی مثل مطهری و امام خمینی بوده است. این امر باعث بروز سوء تفاهم و بد گمانی آیت‌الله بروجردی به این افراد و انزوای بیشتر آن‌ها شد. کار به جایی رسید که آیت‌الله بروجردی از خواندن نامه‌ی استاد مطهری که در آن دلایل مهاجرت خویش به تهران را نوشته بود، خودداری کرد.

مهاجرت از قم به تهران

بدین ترتیب فقر و بی‌اعتمادی سبب شد که استاد با تمام علاقه‌ای که به محیط و مدرسه‌ی قم داشت، در سال ۱۳۳۱ مهاجرت کند.

در سال ۱۳۳۳، مسئولان دانشکده‌ی معقول و منقول (دانشکده‌ی الهیات) دانشگاه تهران برای انتخاب یک مدرس از بین حوزویان آزمونی برگزار کردند.

استاد مطهری، به اصرار برادرش؛ محمدتقی، در آن آزمون شرکت کرد.

در پاسخ‌گویی به مواد امتحانی به ویژه آزمون شفاهی، چنان تسلط و مهارتی از خود نشان داد که هیأت ممتحنه اقرار کردند نمره‌ای بالاتر از ۲۰ نیست که بتوان به او داد. بدین ترتیب مطهری پس از طی مراحل قانونی، برای تدریس فلسفه در دانشکده دعوت شد، که در ابتدا به صورت حق‌التدریسی و از تاریخ 1347/11/12 با قرارداد پیمانی مشغول گردید.

در تاریخ 1347/11/12 حکم دانشیاری و در 1353/1/19 رتبه‌ی استادی دریافت کرد. استاد مطهری مدت ۲۲ سال در دانشگاه تهران تدریس کرد و در این مدت ریاست گروه حکمت و فلسفه دانشکده را بر عهده داشت، و در سال ۱۳۵۶ زیر فشار سیاسی مجبور به استعفا شد.

استاد شهید مرتضی مطهری، تدریس را به رسم حوزه، از دوره‌ی طلبگی شروع کرد و هم زمان با تحصیل به طلابی که در سطح پایین‌تر بودند، دروسی چون مطوّل، شرح تجرید، رسایل شیخ انصاری، کفایة الاصول و شرح منظومه ی ملا هادی را آموزش می‌داد.

با ورود به مدرسه ی مروی، به تدریس متون فلسفی، از جمله دانش‌نامه‌ی علایی، شفای بوعلی‌سینا، منظومه‌ی ملاهادی و مباحثی از اقتصاد اسلام پرداخت.

استاد در دانشگاه تهران هم به عنوان یک مدرس فلسفه شناخته شد، که منابع اصیل فلسفه ی اسلامی و منطق را با بیانی شیوا و سلیس برای دانشجویان ارائه می‌کرد.

حسن خلق در برخورد با اساتید

استاد مطهری در دانشکده با استادان خوب رفتار می‌کرد و حتی به آن‌هایی که معلوم بود، با ایشان دشمنی دارند، احترام می‌گذاشت. استاد سعی داشت آن‌ها را ارشاد کند. هیچ وقت در برابرشان نمی‌ایستاد، مگر در یک مورد که در سال ۱۳۵۵ اتفاق افتاد. ایشان مجبور شد در برابر دکتر آریان‌پور بایستد، و چهره‌ی منافقانه‌ی او را آشکار کند که خود را به عنوان چهره‌ای علمی و محبوب دانشجویان جا زده بود، و تفکرات مارکسیستی را تبلیغ می‌کرد.

استاد مطهری احترام زیادی به پدر و مادر خویش می‌نهاد. تا حدی که در جایی گفته بود: «گه گاه که به اَسرار وجودی خودم و کارهایم می‌اندیشم، احساس می‌کنم یکی از مسایلی که باعث خیر و برکت در زندگی‌ام شد و همواره لطف الهی را شامل حال من کرد، احترام و نیکی فراوانی بوده که به والدین خود کرده‌ام.»

استاد در اولین فرصتی که به دست می‌آورد، به پدر و مادرش کمک مالی می‌کرد. با این اعتقاد که کمک به پدر و مادر باعث می‌شود خداوند به انسان توفیق دهد.

او در حالی که به لحاظ مراتب علمی، در رتبه‌ی بسیار بالاتری از پدر قرار داشت، احترام و خضوع فراوانی به او می‌نمود. زیرا علاوه بر حق پدری حق استادی هم برایش قایل بود. او را اولین معلم خود در قرآن می‌دانست. به همان نسبت به دیگر استادان خود احترام زیادی می‌نهاد. و همیشه و همه‌جا از آن‌ها به نیکی یاد می‌کرد.

عشق ورزیدن به امام(ره) و علامه طباطبایی

استاد مطهری، بیش از همه، به امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی علاقه‌مند بود. به آن دو عشق می‌ورزید. زمانی که علامه در بستر بیماری افتاد، شهید مطهری با تلاش زیاد زمینه‌ی سفر ایشان را به انگلستان برای مداوا مهیا کرد و خود نیز همراه او رفت.

او حتی به آخوند مکتب‌ خانه‌ای که به او الفبای علم آموخته بود، احترام می‌گذاشت و هر وقت به فریمان می‌رفت به دیدار او می‌رفت.

نویسندگی در کنار تدریس

استاد علاوه بر کار تدریس، کتاب نیز می‌نوشت. از استاد یادداشت‌های بسیاری به جا مانده است که در ۹ جلد به چاپ رسیده است. دیگر انتشار مقاله در نشریه‌ی حکمت قم بود که اولین اثر وی مقدمه و پاورقی‌هایی است که بر جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم در سال ۱۳۳۲ چاپ شد. متن اصلی این کتاب، که پنج جلد دارد، تا سال ۱۳۵۰ به تدریج منتشر شد. مجموعه ی درس‌های علامه طباطبایی در بیان مسایل بدیع فلسفی و نقد فلسفه ی مادی‌گری بود که به درخواست علامه، به قلم استاد مطهری شرح داده شد. «علل گرایش به مادی‌گری» جدی‌ترین نقدها را بر مکتب مادی‌گری در بردارد و بی‌پایگی بنیان های فلسفی آن را به اثبات رساند.

از استاد آثار زیادی بر جای مانده است؛ علل گرایش به مادی‌گری، جامعه و تاریخ، انسان و سرنوشت، حق و باطل، ماتریالیسم در ایران. پیرامون انقلاب اسلامی، نهضت اسلامی درصد ساله‌ی اخیر، ده گفتار، حماسه‌ی حسینی، جهان‌بینی اسلام، سیری در نهج‌البلاغه، گفتارهای معنوی، ولاء‌ها و ولایت‌ها، داستان راستان، دفاع از حقوق و جایگاه زن، هجرت و جهاد.

استاد مطهری همراه با ورود به دانشگاه و انتشار آثار قلمی خود، سخنرانی‌های خود در محافل و مجالس متعدد را شروع کرد. بیشترین سخنرانی‌های استاد در جمع اعضای محافلی چون انجمن اسلامی پزشکان و کانون مهندسان بود.

همراهی با امام خمینی(ره) از روزهای نخستین مبارزه

با آغاز دهه‌ی ۴۰، و تغییر اوضاع سیاسی کشور، و با درگذشت آیت‌الله بروجردی، مرجع شیعه، مرجعیت به حضرت امام خمینی (ره) منتقل شد.

در همین دوران، اعتراض‌ها و انتقادهای صریح و تند امام خمینی (ره) به لایحه‌ی انجمن ایالتی و ولایتی و کاپیتولاسیون و شدت گرفت.

استاد مطهری که از شاگردان ممتاز امام خمینی (ره) بود، و به هدف و آرمانش اعتقاد داشت، از مراحل آغازین حرکت، همراه امام بود و حضوری فعال داشت.

از جمله در حوادث محرم ۱۳۴۲ که منجر به قیام ۱۵ خرداد شد، نقش موثری داشت که آن را رژیم دریافته بود. به همین دلیل او را در شب همان روز به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی، دستگیر و به زندانی شهربانی منتقل کرد. وی بعد از چهل روز بر اثر فشار مردم و علما و همراه بسیاری از بازداشت شدگان آزاد شد.

پس از این که امام (ره) نیز از زندان آزاد شد، استاد مطهری در یک سخنرانی در 1342/11/16 در مسجد هدایت، با انتقاد از وضع موجود کشور گفت: « بیایید همه دست به دعا برداریم. از خدای خود بخواهیم که رهبری شما را به حضرت ولی‌عصر (ع) واگذار نماید، و یا این که رهبران حقیقی شما را خلاص نماید.»

پس از تبعید امام، در سال ۱۳۴۳ به ترکیه، او همچنان به مبارزاتش به روش‌های گوناگون ادامه داد.

استاد پس از جریان قیام ۱۵ خرداد، با جمعیت مؤتلفه‌ی اسلامی- به توصیه‌ی امام خمینی- همکاری کرد. به اشاره ی امام خمینی چند تن از روحانیون که در شورای روحانیت حضور یافتند، عبارت بودند از: استاد مطهری، شهید بهشتی، حجة‌الاسلام انوری، مولایی و غفوری. امام خمینی و آیت‌الله سیدهادی میلانی از آن حمایت می‌کردند.

تأسیس حسینیه ارشاد

از دیگر اقدامات شهید مطهری، شرکت در تأسیس حسینیه‌ی ارشاد با همکاری محمد همایون و ناصر میناچی در 1346/1/28. پس از موافقت و تأسیس حسینیه، استاد درباره ی«اثبات وجود خدا» به سخنرانی پرداخت، و استاد محمّدتقی شریعتی، سخنانی را با عنوان «یزید و یزیدی ها» ایراد کرد.»

حسینیه ی ارشاد به سرعت جایگاه خود را در بین تحصیل کردگان مذهبی باز کرد. این امر باعث شد کسانی که طاقت شنیدن حرف‌های نو را نداشتند، با آنان به مخالفت برخیزند. تا جایی که استاد شهید و همفکرانش را وهابی خواندند و حسینیه‌ی ارشاد را «یزیدیه‌ی اضلال» معرفی کردند و گفتند که این مرکز به دست بیگانگان تاسیس شده است تا در جامعه‌ی مذهبی ایران تفرقه بیفکند. در این مدت، کتاب «محمدخاتم پیامبران» به چاپ رسید.

بنابراین استاد مطهری در سال ۱۳۴۹ از حسینیه‌ی ارشاد جدا شد و امور مسجد الجواد (ع) را به دست گرفت. ولی تهمت‌ها علیه ایشان همچنان ادامه داشت.

یکی از مسایل و مصیبت‌های جهان در قرن بیستم، شکل‌گیری دولت یهودی اسرائیل در سرزمین مسلمان‌نشین، و اشغال قدس بود که متاسفانه رژیم پهلوی نه تنها کمکی نکرد، بلکه حامی دولت اسرائیل بود. در چنین وضعی حمایت از آرمان فلسطین در واقع مبارزه‌ی سیاسی با رژیم محسوب می‌شد، که استاد مطهری به همراه چند تن دیگر در سال ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ آن را مطرح و هدایت کردند.

حمایت از آرمان فلسطین

پس از فتوای امام، مبنی بر جواز پرداخت زکات به مبارزان فلسطینی برای دفاع از قدس و قبله‌ی اول مسلمانان، استاد مطهری به همراه علامه طباطبایی و سیدابوالفضل موسوی زنجانی، حساب مشترک بانکی باز کردند، تا کمک‌های مالی مسلمانان ایران را در این راه جمع‌آوری کنند، و برای رهایی از فشار رژیم، آن وجوه را به آیت‌الله شریعتمداری دادند سپس آن مبالغ را در مراسم حج به دست مبارزان فلسطینی رساندند.

از دیگر اقدامات استاد شهید مطهری، برگزاری مجلس ختم برای جمال عبدالناصر؛ رئیس جمهور فقید مصر و حامی آرمان فلسطین بود. این مجلس با همکاری آیت‌الله طالقانی در مسجد هدایت برگزار شد.

ممنوع‌المنبر شدن استاد

در شهریور ماه سال ۱۳۵۴ استاد مطهری، همانند دیگر سخنرانان ممنوع‌المنبر و ممنوع‌الخروج شد.

پس از آن که حکومت سخنرانی را ممنوع کرد، مطهری و همرزمانش کوشیدند راه‌های دیگری برای گرد هم آمدن و تبادل نظر در پیش گیرند. از جمله این راه‌ها شرکت در مجالس ختم بستگان علما و مراجع بود.

شاخص‌ترین این مراسم، مجلس یاد بود آقا مصطفی خمینی، در سال ۱۳۵۶بود که در عراق به شهادت رسید. این مراسم را می‌توان جرقه‌ای برای شروع قیام‌های عمومی دانست، که در نهایت به پیروزی انقلاب در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ انجامید.

در این دوره که بیشتر رهبران مبارز با رژیم پهلوی در زندان و تبعید به سر می‌بردند، نقش استاد مطهری و هم رزمان وی بیشتر بود، که اخبار موجود در ایران و به ویژه تهران را به امام خمینی (ره) می‌رساندند و رهنمودهای ایشان را به مردم و تشکلات مبارزاتی منتقل می‌کردند. استاد مطهری در سال ۱۳۵۵ با دشواری زیاد خود را به نجف اشرف رساند و از نزدیک با امام خمینی (ره) دیدار کرد و آخرین رهنمودها را دریافت کرد.

پس از این که امام به پاریس تبعید شد، استاد مطهری جزء امضا کنندگان اعلامیه‌ای بود که تبعید امام را محکوم کرد.

تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران

در سال ۱۳۵۶ روحانیون مبارز طرفدار امام خمینی، در تهران تشکلی را سازماندهی کردند که «جامعه ی روحانیت مبارز تهران» نام گرفت. شاخص‌ترین چهره‌ی سازمان دهنده ی این گروه، آیت‌الله سید محمد حسینی بهشتی بود که در این میان استاد مطهری، شهید محمّدجواد باهنر، آیت‌الله مهدوی کنی و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی همکاری می‌کردند. استاد، نقش مشاور عالی را بر عهده داشت. در واقع استاد مطهری، در مقام «قوه­ی عاقله­ی» این تشکیلات، هدایت فکری آن را بر عهده داشت. و بیشتر اعلامیه‌های گروه به دست ایشان تهیه و تنظیم می‌شد.

با سرعت گرفتن روند حوادث انقلاب، فعالیت جامعه‌ی روحانیت مبارز هم گسترش یافت، و راه پیمایی‌های سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ به ویژه راهپیمایی بزرگ تاسوعای سال ۱۳۵۷، با مدیریت اعضای جامعه انجام گرفت و اعضای همین جامعه‌، هسته‌ی اولیه‌ی شورای انقلاب را شکل دادند.

در سال ۱۳۵۷ استاد مطهری و شهید بهشتی برای دیدار امام به فرانسه رفتند. رهبر انقلاب مسئولیت تشکیل شورای انقلاب را به آنان واگذار کرد.

اعضای اولیه‌ی این شورا، علاوه بر این دو شهید والامقام، شهید باهنر و آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله هاشمی رفسنجانی بودند، که پس از آن به سفارش استاد مطهری و دیگران، افرادی چون آیت الله طالقانی، آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله مهدوی کنی به این شورا پیوستند.

وظیفه‌ی این شورا تصویب قوانین مورد نیاز کشور، به ویژه در دوره ی انتقال قدرت و پیگیری اجرای این قوانین بود. همچنین کنترل و هدایت راه پیمایی‌ها و اعتصابات در آستانه‌ی پیروزی انقلاب.

هدایت اصلی این شورا بر عهده‌ی استاد مطهری بود. از پیشنهادهایی که در این دوره از سوی استاد مطهری و پس از تایید امام اجرا شد، راه‌اندازی محدود صنایع نفت، برای تامین مخارج سوخت داخل بود.

عهددار شدن مسئولیت کمیته ی استقبال

زمانی که معمار بزرگ انقلاب تصمیم گرفتند به ایران برگردند، کمیته‌ی استقبال تشکیل شد استاد مطهری همراه با شهیدان مفتح و محلاتی، مسئولیت آن را بر عهده گرفتند. به همین منظور استاد مطهری متنی را تنظیم کرد که در فرودگاه برای استقبال از امام خمینی خوانده شد.

وی در این کمیته، تلاش زیادی کرد که از حضور امام، در جمعی یا جایی سوء استفاده نشود.

به همین دلیل محل اقامت امام را از مدرسه‌ی رفاه که برای اقامت اولیه امام در نظر گرفته شده بود تغییر داد.

در همین زمان بعد از تصرف رادیو و تلویزیون به دست نیروهای انقلابی، امام مسئولیت سرو سامان دادن به وضعیت آن را به استاد مطهری و آیت الله هاشمی رفسنجانی واگذار کردند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، استاد قصد داشت از فعالیت‌های سیاسی کنار رود و به کار دلخواهش؛ تدریس و تحقیق بپردازد، اما به درخواست امام، همچنان در سمت ریاست شورا باقی ماند.

از پیشنهادهایی که استاد در این دوره مطرح ساخت، اتحاد هفت گروه مبارز مسلح بود که همان‌ها «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را تشکیل دادند.

توصیه های شهید مطهری برای تداوم انقلاب

استاد مطهری بعد از شناساندن ماهیت انقلاب اسلامی، برای حفظ و تداوم آن توصیه و هشدارهایی می‌دهد که «این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و تداوم خواهد داشت که قطعاً و حتماً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه طی کند به آزادی‌ها به معنای واقعی کلمه، احترام بگذاریم که اگر جلو فکر را بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست داده ایم.»

عروج

در آخرین ساعات روز سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸، برابر با چهارم جمادی الاخر سال ۱۲۹۹ ق؛ هشتاد روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، استاد مطهری به دست جوانی از گروهک فرقان، به شهادت رسید.

استاد در حالی که برای شرکت در جلسه‌ای که اغلب شرکت کنندگان آن اعضای شورای انقلاب بودند به منزل دکتر یدالله سحابی در خیابان فخرآباد می‌رفت، حدود ساعت 22:30 دقیقه در حالی که جلسه ادامه داشت، به همراه مهندس کتیرایی و نفر سومی (احتمالاً آقای حاجی طرخانی) از خانه بیرون آمد.

استاد وقتی متوجه صحبت خصوصی دو همراه خود شد، از آنان فاصله گرفت، که ناگهان مورد اصابت گلوله‌ی، محمد بصیری، از گروه فرقان قرار گرفت و به شهادت رسید.

پیکر پاک شهید استاد مطهری در 1358/2/13 از مقابل دانشگاه تهران تشییع و در حرم حضرت معصومه (س) در قم به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار