به گزارش خبرنگار
ساجد، «هادی محبی»
23 فروردین 1354 دیده به جهان گشود. وی پس از اخذ
مدرک دیپلم حسابداری در دانشگاه
پیام نور در رشته
مدیریت پذیرفته شد. شهید محبی
مدتی بعد
فرماندهی گروهان
118 گردان عاشورا را بر عهده گرفت. وی بارها از خداوند متعال شهادت را آرزو کرد و سرانجام در
20 آذر
1378 در
میدان امام
حسین (ع) تهران، پس از
امر به معروف و نهی از منکر، توسط یکی از
اراذل و اوباش با ضربات چاقو به
ناحیه گردن به شهادت
رسید.
وصیتنامه شهید «هادی محبی»
به شما وصیت میکنم که در هر حال نماز را فراموش نکنید که این گوهر گرانقدر مایه نجات و برکت در کارهایمان است. پس تا میتوانید و از دستتان برمیآید اعمال بیریا انجام دهید تا از هول روز قیامت و شب اول قبر ایمن باشید.
روزههای مستحبی بگیرید و بدن در راه امر به معروف و نهی از منکر باعث آسانی قبر میشود؛ همانا آنان که سختی عبادت و شب زندهداری را برای خود میخرند و سجدهها و رکوعهای طولانی دارند و برای رضای خدا از خود، دائم در حال ریاضت از بدن هستند همانا خداوند نیز تقاص این عمل را به آنان پس میدهد. افکار خود را پاک کنید از غیر خدا، آنجا که خدا نیست، شیطان است و آنجا که شیطان است شر است و شقاوت و خسران آدمی «کسی که پای در تقرب خدا میگذارد باید بداند که کوچکترین تحفه برای تقرب به او جان اوست.»
به شما وصیت میکنم تا آنجا که میتوانید در راه خدا صدقه بدهید و زکات مال و علم خود را بپردازید. در هر کاری خدا را در یاد داشته باشید و اول و آخر پناه خود را او قرار دهید. در کار خود ثابت قدم باشید و در اعتقادات خود ذرهای شک و تردید راه ندهید که خداوند اجری عظیم برای اعمال شما قرار داده است. اگر انقلاب کردید تا جامعهای اسلامی داشته باشید دست به سوی اجنبی دین دراز نکنید پس دل محکم دارید و از این انقلاب دست نکشید و نگذارید مشکلات اجتماعی و اقتصادی شما را از انقلاب دور کند و بدانید که این خود امتحان الهی است و در بهشت مراتبی است که با عبادت به دست نمیآید.
برادران بدانید که آقا امام عصر (عج) ناظر بر اعمال ما است و این اعمال در لوح محفوظ ثبت است. مراقب دشمن درونِ پوست میشی باشید که گرگ اینبار با دندان تیز و با توپ و تفنگ به جنگ انقلاب ما نیامده است، او این بار با این تبلیغات مسموم راه در ابتذال این فرهنگ و انقلاب گذارده است، نگذارید که با به وجود آوردن بیبند و باری در بین جوانان در مملکت امام زمان جوانان پاک ما را آلود کنند. بدانید که شما وارث خون شهدایید و در روز قیامت پاسخگوی این امانتید، مواظب باشید که اسیر جبرطلبیها و انجمنهای غربی و فلسفههای برگرفته از سفسطه غرب نشوید و خدای ناکرده دین و ایمان خود را بر سر این کار از دست بدهید. از مدپرستی و تجمل گرایی بپرهیزید و بدانید که اینها همه افکار مادیون است.
به عنوان برادر کوچکتر از شما جوانان میخواهم پیش از اینکه به فکر خود باشید، به فکر جامعه خود باشید و برای سازندگی آن کوشش کنید. به شما جوانان میگویم که اگر بتوانید دیو نفس و شیطان را شکست بدهید و بر آن لگام بزنید به خدا که سعادت دنیا و آخرت را برای خود خریدهاید.
هیچگاه سعی در بردن آبروی مومنی نکنید در حالی که خداوند در همه حال نسبت به بندگانش ستارالعیوب است. هرگز از اخوت و برادری بین خود دست نکشید و بدانید که نجات امت در جمع آنهاست، پس دست از استبداد بردارید و دست به دست هم در راه اسلام و انقلاب قدم بردارید اگر چنین کردید خدا نیز با شما است که خدا در درون دلها بدون تنفر است و مومن هیچگاه کینه برادر مومن خود را به دل نمیگیرد.
به شما وصیت میکنم که از گوشه نشینی دست بردارید و به وسط معرکه بیایید که هیچگاه اسلام گوشه نشینی را قبول نداشته و نخواهد داشت، فراموش نکنید که جامعه سالم دارد و آنگاه که جامعه آلوده شد سقوط میکند. بدانید که خداوند آن دنیا شما را مورد سوال قرار میدهد که چرا امر به معروف و نهی از منکر نکردید و جامعه را اصلاح ننمودید.
به شما وصیت میکنم که کسب حلال بهتر است برای شما از هر چیزی پس به دنبال کسب حلال باشید و در همه حال در کسب خود خدا را فراموش مکنید. آنچه که برای آن کار میکنید رضای خداست. فراموش نکنید هر که هدف دارد مرگ ندارد و مرگ فقط انتقال است.
آنچه از مال دنیا دارم متعلق به بسیج است و آنچه از دیگران طلب دارم بخشیدم و از کسی کدورتی به دل ندارم. حجلهام را بیارایید که این به واقع حجله من است و در تمام عمر هر چه کوشش کردم در این عمل بود، پس به وصالم رسیدم. آنچه برایم تقدیر شد گردن نهادم پس نخواهید که چرا چنین شد که هر کسی عاقبتی دارد اما خوشا به حال آنکه عاقبت به خیر شد که به راحتی از هر دو عالم گذشته است. این دار انا الحق من است پس سالها ست که به دنبالش میخرامم، دل برای خدا محکم دارید و برایم دعا کنید که محتاجترین و عاصیترینم.
عاشورا فراموش مکنید که روز قیام امام زمان و روز غلبه خون بر شمشیر است.
از خداوند میخواهم که شهد شیرین عشق و معرفت را به شما نیز بچشاند تا شما نیز آن را درک کنید.
با دلی آکنده از امید و قلبی لبریز از عشق به سوی واجب الوجوب و معشوق خود میروم و شادمان وصال و کامجوی اویم.
یک چند ز کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن نگر چه بر ما بگذشت
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
انتهای پیام/ 111