شهیدی که از قاری مشهور مصری هدیه گرفت/ نور قرآن بر صورت شهید میتابید
برادر و همرزم شهید حسین آقاخانی گفت: یکی از قاریان مشهور مصری در سفری که به ایران داشت، به منطقه ما آمد، در یکی از محافل قرآنی، حسین در حضور ایشان قرآن تلاوت کرد و جایزهای از ایشان دریافت کرد.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، جامعه قرآنی کشور در سلسله دیدارهای خود با خانواده معظم شهیدان، چهارشنبه 21 تیرماه به دیدار خانواده معظم و مکرم شهیدان حسین و مرتضی آقاخانی رفتند تا ضمن ادای احترام به مقام شامخ این دو شهید والامقام با خانواده معظم ایشان نیز دیدار کنند.
در ابتدای این دیدار، سیدمیلاد تاج زاده قاری ممتاز کشورمان جلسه را با تلاوتی از کلامالله مجید مزیّن کرد.
پدر شهیدان آقاخانی که خود تربیت یافته مکتب قرآن کریم است در وصف فرزندانش میگوید: بنده از کودکی با قرآن کریم مانوس بودم. پدرم استاد قرآن بود. فرزندانم را نیز با قرآن مانوس کرده بودم و آنها را به جلسات قرآن میبردم. بچهها در سال دوم دبستان، قاری مدرسه بودند. حسین برای رفتن به جلسه قرآن سر و دست میشکست و مسابقاتی نبود که ایشان در آن حضور نداشته باشد. بالاخره قسمت شد که ایشان به جبهه برود. او در 16 سالگی عازم جبهه شد و در جبههها نیز از قرآن دور نمیشد و مدام در جلسات و محافل قرآنی شرکت داشت تا اینکه نهایتاً در سال 1362 به فیض شهادت نائل گشت.
پدر بزرگوار شهید همچنین میگوید: پیش از انقلاب در جلسات استاد حسین شریف حضور داشتیم و مقرر شد تا کودکان و نوجوانان را در جریان برنامههای قرآنی قرار دهیم. بدین منظور جلساتی تشکیل شد و حدود 50 یا 60 نفر از کودکان نیز حاضر می شدند و دبیران نیز به آنها آموزش میدادند. از بین این بچهها، حدود 15 نفر به فیض شهادت نائل شدند.
پدر شهیدان آقاخانی که دو فرزند برومندش را در حفظ و حراست از میهن اسلامی هدیه کرده است، در توصیف فرزندش آقا مرتضی میگوید: آقا مرتضی در واقعه تظاهراتی که علیه رژیم طاغوت در منطقه سرچشمه صورت گرفت، از ناحیه نقاع مجروح شد و بر اثر شدت مجروحیتش در سال 85 شهید شد.
محمد آقاخانی برادر شهیدان آقاخانی نیز به شخصیت و خصوصیات برادران شهیدش اشاره میکند و میگوید: حسین از زمان کودکی که به جلسه قرآن میرفتیم، با بنده همراه بود. آن زمان علی رغم سن کمّاش با قرآن انس و الفت زیادی داشت و وقتی که پای به سن گذاشت و به قرائت قرآن مسلط شد، خودش در جریان فعالیتهای قرآنی قرار گرفت. علاقه زیادی به استاد عبدالباسط داشت و نوارهای ایشان را گوش میکرد و قطعات تلاوت ایشان را میخواند. حسین چندین مرتبه برای حضور در جبهه ثبت نام کرد و بالاخره، با اصرار و تاکید به جبهه اعزام شد. نخستین باری که به منطقه اعزام شد همراه مصطفی برادرش، عضو گردان ویژه شهادت شدند. گردانی که در عملیاتها به جهت مسئولتی که داشتند، عمده افراد این گردان به فیض شهادت نائل میگشتند و همیشه برای عضویت در این گردان بین رزمندهها به قولی دعوا بود. در نخستین عملیات حضور یافتند. عملیات بعدی، عملیات والفجر، حسین دچار مجروحیت شد. دوباره پس از التیام زخمها به منطقه رفت و نهایتاً در عملیات والفجر4 به شهادت رسید.
فقط تو میتوانی برای رزمندهها مواد غذایی بگیری!
بچههای جبهه همیشه میگفتند، حسین نور بالا میزند. آن زمان این اصطلاح را به کسی که اخلاص و ایمان زیادی داشت، بکار می بردند. ایشان اخلاق نیکویی داشت و با همه به نرمی برخورد میکرد. مسئول تدارکاتی داشتیم که مواد غذایی را برای رزمندهها انبار میکرد و هیچ کس هم نمیتوانست بدون اجازه او به مواد غذایی دست بزند. رزمندهها دست به دامن حسین میشدند و میگفتند: حسین، فقط تو با این اخلاق خوبت میتوانی برایمان از فلانی غذت بگیری. زمانی هم که شهید شد خیلی از بچههای گردان احساس دلتنگی میکردند. ایشان بسیار صبور بود و تمام کارهایش را خودش انجام میداد.
من نیز بوی این عطر را استشمام میکنم!
خواهر شهیدان آقاخانی میگوید: حسین بسیار مهربان بود. زمانی که از جبهه میآمد فرزندانم را سوار موتور سیکلت میکرد و از خاطرات جبهه برایمان تعریف میکرد. او می گفت هر کس که شهید شود، بوی عطر امام زمان(عج) را استشمام میکند. حسین در یکی از سفرهای خود مقداری از خاک جبهه را آورد و خطاب به من گفت: «من نیز بوی این عطر را استشمام میکنم». روزی که میخواست برای همیشه از پیشمان برود چندین بار فرزندانم را سوار موتور خود کرد و با نگاهی عجیب به همه ما توجه میکرد. آن زمان من به یکی از فرزندانم باردار بودم؛ او بارها با من تماس میگرفت و احوالم را می پرسید تا اینکه 25 روز پس از اعزام آخر به فیض شهادت نائل گشت.
خاطرم هست که در مراسم ختم پدر همسرم که آن زمان حدود 11 سالش بود، قرآن تلاوت کرد؛ پس از مراسم، همه از اجرای آن سخن میگفتند و هنوز خاطرات آن تلاوت، در ذهن آنها نقش بسته است.
شهیدی که از قاری مصری جایزه دریافت کرد
مصطفی برادر و همرزم شهید حسین آقاخانی نیز درباره برادرانش میگوید: آقا مرتضی علاقه شدیدی به تلاوت قرآن داشت، امّا به جهت مجروحیتی که داشتند، به صورت حرفهای، آموزش قرآن را دنبال نمیکرد، امّا نسبت به تلاوت قرآن، زیارت عاشورا و نماز اهتمام ویژهای داشت. اما حسین، همیشه در جلسات حضور داشت. استاد شریف مغازه کوچکی در کنار حسینیه آشتیانی ها داشت و برایمان نوارهای اساتید و قراء طراز اول جهان را میآورد. حسین آقا از همان زمان علاقهمند شد و به صورت حرفهای کار را دنبال کرد. خاطرم است استاد «خلیل سلمانی» در سفری که به ایران داشتند، به منطقه ما آمدند و در یکی از محافل قرآنی، حسین در حضور ایشان قرآن تلاوت کرد و جایزهای را از ایشان دریافت کرد.
حسین، چهره محجوبی داشت. او در برنامههای فرهنگی و مذهبی محله حضور فعالی داشت. در سالروز ولادت حضرت ولی عصر(عج) کوچه و خیابان را مزین به نام ایشان میکرد. ایشان آنقدر محجوب بود که زمانیکه خانمها در مقابل منازل کنار هم جمع میشدند، حیاء میکرد تا از بین آنها عبور کند و به همین دلیل، راه خود را تغییر میداد و مسافت زیادی را طی میکرد تا به مقصد برسد.
بنا بر این گزارش، در پایان این مراسم، هدایایی از سوی سازمان قرآن و عترت سپاه محمد رسول الله(ص) و شورای توسعه فرهنگ قرآنی کشور به رسم یادبود تقدیم خانواده معظم شهیدان آقاخانی شد.