به گزارش خبرنگار
ساجد، شهید «سید محمدرضا دستواره» اول بهمن 1338 در تهران چشم به جهان گشود. وی در سال 1357 زمانی که سال آخر دبیرستان درس میخواند، فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومی علیه طاغوت هم شرکت میکرد. شهید دستواره به واسطه حضور فعال و مستمری که در صحنههای مختلف داشت، توسط عوامل رژیم پهلوی، شناسایی و در روز 14 آبان 1357 در دانشگاه تهران دستگیر و روانه زندان شد.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب به جمع پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست. شهید دستواره بلافاصله داوطلبانه طی مأموریتی عازم کردستان شد و در عملیات خیبر به عنوان قائم مقام لشکر 27 حضرت رسول (ص) منصوب شد. وی شبهای عملیات تا صبح در خط اول درگیری با دشمن و در کنار رزمندگان از نزدیک به هدایت عملیات میپرداخت و سرانجام در تاریخ 13 تیر 1365 در قلاویزان – مهران طی عملیات کربلای 1 به شهادت رسید.
دستنوشته شهید «سید محمدرضا دستواره»
«خدای بزرگ را حمد و ثنا و سپاس که به نعمت زیستن در این عصر و زمانه ما را متنعم نمود؛ عصر و زمانهای که تمامی پیامهای سرخ تاریخ تجلی و ظهور پیدا کرده است؛ عصر و زمانهای که محمد(ص) را با پرچم «لااله الاالله» در پیشاپیش امتش مییابیم، و علی (ع) را بر بالای منبر در حال اظهار حق و در محراب عبادت و با فرق شکافته و در دل نخلستان به کار و کوشش و در میدان کارزار در حال نبرد و مبارزه با ذوالفقارش که بر سر خصم جهول فرو میآورد و هرگز تن به ذلت و سازش با عدو در نمیدهد. در عصر و زمانهای که حسین (ع) را در هجرت از مدینه منوره به مکه و از آنجا به کربلا و عاشورا مظلومانه با 72 یار در مقابل نهایت کفر و ظلم و پس آنگاه بر زیر سم اسب ظالمان و سر به بالای نیزه خصم میبینیم. و زینب را در ادامه راه او و کودکانش را در بیابانهای نینوا و گوشههای خرابه مییابیم، یعنی عصر و زمانه انقلاب اسلامی، و خدای را از این نعمت سپاسگزاریم و شکرگزار.
و درود واسعه ایزدی به روان پاک بزرگ پیامبر گرامی اسلام محمد نبی عبدالله و علی و زهرا و سلالههای پاکشان تا خاتم الوصیین قائم آل محمد حضرت حجه ابن الحسن المهدی و نیز درود و سلام به شهدایی که در جوار رحمت حقتعالی آرمیدهاند. بسیار دلم بر آن است تا از آنان بگویم لکن لحظهای تفکر عمیق متوجهام میسازد که بسیار کوچکتر و ناتوانتر از آنم که بتوانم لب به سخن باز کنم یا قلم را به حرکت درآورم. زیرا من در کوچکی و ناتوانی محض و آنها در نهایت و غایت کمال هستند. پس هرگز در خود چنین نمیبینم و جز آنکه از خدای بخواهم جرعهای نیز از گوارا شربت آنان به من عنایت فرماید، چیز دیگری نمیتوانم بگویم.
و سلام به رزمندگانی که امام امت در موردشان میفرماید: جز اینکه بگویم السلام علیکم یا خاصه اولیاءالله، مرا دیگر توان وصفی نیست. پس من چه کنم که هیچم و هیچ ندانم به خدا؟!
و اما امام ما؛ تمام شهدا دعاگویش هستند، چون به واسطه راهنمایی او راه نجات یافتند و توان پیمودن راه حق را، و تمام رزمندگان و سلحشوران و خلاصه امت حزب الله باید گوش به فرمانش باشند که فرمان او فرمان خداست و جز کلام خدا و پیام خدا چیزی نمیگوید. قیام کرده است که بگوید ما نه ظلم میکنیم و نه زیر بار ظلم میرویم و این همان مکتب اسلام است و بس که تمام انسانهای مسلم این را گفتند و فدای راه دین گشتند.
خدایا کمکم کن تا پیرو این امام باشم و مرضی رضای تو، خدایا کوچکم، ضعیم، ناتوانم و تو بزرگی، با قدرتی و توانا عنایت کن پیروزی اسلام و نابودی کفار و بگشا راه کربلا و قدس را.
سید محمدرضا دستواره
1363/9/16»
انتهای پیام/ 111