به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، با بررسی زمینههای شکلگیری بُعد سیاسی ماجرای عاشورا به حقایقی دست پیدا میکنیم که ما را برای تحلیل وقایع بعد از کربلا کمک میکند، یعنی در همان مقطعی که کاروانیان حسینی به اسارت دشمنان درآمدند و امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با خطبههای خود موجب آگاهیبخشی مردم جاهل آن دوران شدند.
این خطبهها به قدری تأثیرگذار بود که میتوان گفت زمینهساز بیداری و بعد شورش بر علیه حکومت ظالم بنیامیه و باعث سستی پایههای حکومت آنها شد.
بنابراین نیاز است برخی زمینههای شکلگیری واقعه کربلا مورد بررسی قرار گیرد؛ در همین راستا یکی از عوامل زمینهساز واقعه عاشورا که مربوط به اقدامات معاویه است، مورد بررسی قرار میدهیم.
منع نقل و نگارش حدیث توسط معاویه
از جمله عوامل زمینهساز بُعد سیاسی عاشورا، عدم نشر معارف اهلبیت(ع) و عدم شناخت و درک خاندان وحی در جامعه آن دوران به خصوص در شام بود که این مسأله به تبع سیاستهای مکارانه معاویه شکل گرفت. از این رو وقتى معاویه بر سرِ کار آمد, یکى از محورىترین اقدامات خود را منع نقل و نگارش حدیث در فضیلت خاندان پیامبر(ص) به ویژه على(ع) قرار داد تا از این طریق مردم را از اطراف حضرت پراکنده کند.
سیاست سبّ امیرالمؤمنین(ع) در منبرها
آنگونه که در تاریخ آمده است معاویه تنها به سیاست منع حدیث بسنده نکرد بلکه تا آنجا کار را جلو برد که حتی کسی در مسائل فرعیِ دین جرأت نمىکرد نام امیرالمؤمنین(ع) را بیاورد. ابن ابى الحدید معتزلى از ابوجعفر اسکافى نقل مىکند: «اگر کسى مىخواست حدیثى از على, حتی در مسائل شرعى و احکام نقل کند به هیچ وجه جرأت نمىکرد آشکارا نام وى را بر زبان آورد». همچنین شارح معتزلى نهج البلاغه به نقل از کتاب الأحداث محمد بن ابى یوسف مدائنى مىنویسد: «معاویه پس از «عامالجماعة» طى بخش نامهاى به کارگزاران خود, نوشت: «من ذمّه خود را از کسى که در فضیلت ابوتراب و خاندان وى حدیثى نقل کند برداشتهام و از وى حمایت نمىکنم». پس از آن بود که این حاکم ظالم جامعه اسلامی، نفرین و سبّ بر امیرالمؤمنین(ع) بر منابر را از واجبات شمرد تا جایی که اگر کسی این عمل را انجام نمیداد، مجازات میشد.
حصر رسانهای مردم شام توسط معاویه
معاویه (لعنةالله علیه) که شام را به حصر رسانهای خود در آورده بود و با سیاست نقل منع حدیث پیش میرفت، دو اقدام دیگر هم انجام داد: اول، جلوگیرى از رفت و آمد محدّثان و راویان سایر بلاد اسلامى به شام و دوم، جلوگیرى از خروج شامیان و اقامت طولانى مدت آنها در خارج از شام. این اتفاق باعث ایجاد فرصتهایی برای معاویه شد: از یک طرف معاویه شروع به انتشار اخبار کذب و غلط از اهلبیت عصمت و طهارت(ع) در شام کرد و از سوی دیگر در فضیلت خود و حکومت خود شروع به انتشار احادیث مجعول کرد. از این رو اهالی شام که از تازه مسلمان بودند، از روزی که از مسیحیت به اسلام گرویده بودند، جز خاندان ابوسفیان و دست نشاندههای آنان که در این منطقه حکومت میکردند، کسی را نمیشناختند؛ لذا اسلام مردم شام، اسلامی بود که بنیامیه به سرگردگی معاویه به آنها آموخته بودند.
به واقع میتوان گفت این سیاست مکارانه و زیرکانه معاویه برای حصر اهالی شام برای انجام اقدامات و سیاستهای اموی از جهت سیاسی یکی از استراتژیهای قوی شمرده میشود که اکنون بسیاری از کشورهای غربی و مزدوران عالم با همین سیاست اهداف شوم خود را پیش میبرند. بنابراین معاویه الگوی بسیار خوبی برای سیاست حصر رسانهای محسوب میشود.
موروثی کردن خلافت، زمینهساز بعدی واقعه کربلا
برنامه دیگری که معاویه انجام داد، در راستای تغییر سیستم خلافت به سلطنت بود؛ او در این باره سیاست موروثی کردن خلافت را پیش گرفت، در حالی که یکی از نکات مهم معاهدهٔ بین حسن و معاویه، این بود که معاویه حق ندارد کسی را به عنوان جانشین خود بعد از مرگ تعیین کند و تصمیمگیری در این زمینه باید به امت واگذار شود. از این رو هنگامی که امام حسین(ع) قیام کرد، بخش عمدهای از جامعه اسلامی آن دوران، این قیام حضرت را تعدی و تجاوز به حاکم و خلیفه وقت یعنی یزید (لعنةالله علیه) تلقی کنند و خون اباعبدالله(ع) را جایز بشمارند.
خطبههای امام سجاد(ع) در شام زمینهساز بیداری و آگاهیبخشی امت اسلام
حال در چنین شرایطی وقتی خطبههای امام سجاد(ع) را در شام مطالعه میکنیم، در خواهیم یافت حضرت عمدتاً به ذکر فضایل اهلبیت(ع) میپردازند تا از یک جهت مردم با پیشینه اسرای کربلا آشنا شوند که متصل به پیامبر گرامی اسلام(ص) است و از سوی دیگر یادآوری برای کسانی باشد که اتصال اسرای کربلا به خاندان وحی را میدانند، اما حجاب جهالت و نادانی آنها را از همراهی اهلبیت(ع) بازداشته است.
امام سجاد(ع) خطبه را اینگونه شروع میکنند: «ای مردم، خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت: «علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را» و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق [امیر المؤمنین علی علیه السلام]، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا(ص) [حمزه]، و امام حسن و امام حسین علیهالسلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم(ص) را از ما قرار داد. [با این معرفی کوتاه] هر کس مرا شناخت که شناخت و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم؛ أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی»
بیان فضیلت امیرالمؤمنین(ع) در خطبههای امام سجاد
امام سجاد(ع) در بخش دیگری از خطبههای خود با اشاره به فضایل امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه میرزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل قیامکنندگان از آل یاسین هستم، من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد ... او جوانمرد، سخاوتمند، نیکوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائماً روزهدار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید؛ أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیکَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ ... سَمِحٌ سَخِیٌّ بَهِیٌّ بُهْلُولٌ زَکِیٌّ أَبْطَحِیٌّ رَضِیٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ.»
بازخورد خطبه امام سجاد(ع) در شام
هنگامی که امام سجاد علیهالسلام خطبه را به انتها رساند، مردم حاضر در مسجد به شدت تحت تأثیر قرار گرفتند و انگیزه بیداری را در آنان برانگیخت و به آنان جرأت و جسارت بخشید. روایت شده است که یکی از دانشمندان یهود که در آن مجلس حضور داشت به یزید گفت: این جوان کیست؟ یزید گفت: او علی بن الحسین است. یهودی گفت: حسین کیست؟ یزید در جواب گفت: پسر علی بن ابی طالب است. عالم یهودی گفت: مادر حسین کیست؟یزید گفت: فاطمه دختر محمّد.یهودی گفت: سبحان اللَّه! این حسین پسر دختر پیامبر شما است و او را با این سرعت کشتید! چه بد با ذرّیه پیامبر خدا رفتار کردید! به خدا قسم اگر حضرت موسی یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار میگذاشت، ما او را پرستش میکردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست دادهاید، امروز پسر او را کشتید؟ اُف بر شما، چه بد امتی هستید.یزید دستور داد آن یهودی را بکشند. آن یهودی گفت «اگر میخواهید مرا بزنید بزنید، میخواهید بکشید بکشید، رها میکنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات خواندم: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد.» در نهایت آن مرد یهودی را به شهادت رساندند.