به گزارش سرویس فرهنگی دفاع پرس، دومین نشست تخصصی بررسی سبک سینمای حاتمیکیا با موضوع «جایگاه شخصیتپردازی رزمندههای دفاع مقدس با نگاهی به حاج کاظم فیلم آژانس شیشهای» با حضور احمد شاکری داستاننویس و منتقد ادبی برگزار شد.
در ابتدای این جلسه احمد شاکری گفت: آنچه ما در این جلسه روی آن بحث میکنیم روشپژوهشی جایگاه شخصیت در داستان است و این موضوع را براساس فیلم آژانس شیشهای آقای حاتمیکیا پیش میبریم. این مطلب از دو بخش اساسی تشکیل شده است که بخش اول آن تبیین روش استفاده شده در تحلیل شخصیت و تعیین جایگاه شخصیت است و بخش دوم که بخش فرعی میباشد بخش مصداقی آن است.
وی ادامه داد: یکی از موضوعاتی که من در پژوهشهای خود به آن پرداختهام بحث انسانشناسی در ادبیات داستانی است. این بخش مقدمهای بر انسانشناسی است.
شاکری گفت: اگر توجه داشته باشیم همه آثار روایی ما با موضوع اصلی انسان مطرح میشود. پیش از آنکه از چیستی انسان صحبت شود باید از جایگاه شخصیت انسان پرده برداشته شود. در پژوهش در مورد جایگاه شخصیت در ادبیات داستانی 3 محور مطرح است. تحلیل شخصیت، انتظار برانگیزی و همزاد پنداری سه محور این کار هستند.
وی افزود: موضوع این جلسه آژانس شیشهای در ادبیات دفاع مقدس تعیین شده است. اینکه چه شخصیتی را انتخاب میکنیم و این شخصیت چه نقشی در داستان دارد و سهم شخصیت در ادبیات فیلم چیست، از مباحث این جلسه است. وقتی به عنوان مثال در آژانس شیشهای میخواهیم بر روی شخصیت در این داستان صحبت کنیم ما به عنوان مخاطب بیرونی این فیلم، آژانس شیشهای را به عنوان محصول تمام عیار درنظر میگیریم و تمرکز ما بیشتر بر روی فیلمنامه و خود قصه فیلم است.
وی ادامه داد:ساخت یک فیلمنامه از مراحل مختلفی از جمله قصه داستان، پیرنگ و گفتوگونویسی برخوردار است که در حین بحث این سوال پیش میآید که هر یک از این مسائل چه تغییر و چه ویژگیای در شخصیت ایجاد میکند و این سوال مطرح میشود که آیا نویسنده از همان مراحل اول داستان در حال ساخت شخصیت داستان است و یا این جایگاه در مراحل بعدی شکل میگیرند. نکته مورد بحث در این موضوع این است که اساسا در ادبیات داستانی شخصیت چه جایگاهی دارد و آیا برای شخصیت اعتبار و اهمیت ویژهای قائل شدهایم یا خیر. با توجه به منابع نظری درمییابیم که شخصیت به عنوان محوری از داستان فرض شده است اما مولفه دقیقی برای تحلیل شخصیت وجود ندارد. عموما در تحلیل فیلم یا داستان هم نمیتوانیم به تحلیل مشخصی برسیم.
شاکری گفت: اگر در آژانس شیشهای با شخصیت اصلی که حاج کاظم است همزادپنداری شود، در نهایت پس از مطرح شدن یکسری مطالب می توانیم به یک نتیجهای برسیم اما همزادپنداری یک تحلیل قابل قبول و معقول نیست. ما برای این تحلیل شخصیت شرایط همه شخصیتهای داستان به عنوان مثال عباس، نرگس همسر عباس، فاطمه همسر حاج کاظم و سلمان پسر حاج کاظم را تحلیل میکنیم تا به این نتیجه برسیم که آیا رفتار حاج کاظم معقول است یا خیر. اهمیت معقول بودن این است که با معقول بودن است که ما یک اتفاق را واقعی میپنداریم و بعد از اینکه چیزی را معقول یافتیم نتیجه چنین عملی را میپذیریم. کشمکش اصلی این کار در حوزه اندیشه است.
وی افزود: پاسخ بهاین سوال که آیا حرکت شاهدگیری (گروگانگیری) حاج کاظم پذیرفته است یا خیر باعث میشود هر چه بیشتر این کشمکشها را در نظر بگیریم و تصویری معقولتر بسازیم.
شاکری ادامه داد: جنبه دیگر یک داستان جنبه انتظار برانگیزی است. طیف فرهیخته با پیرنگ یک داستان درگیر هستند و طیف مخاطبان آن با انتظار برانگیزی جذب یک فیلم میشوند. مخاطب خاص و فرهیخته یک داستان باید دارای یک حافظه باشد که جزئیات را ذخیرهسازی کند و بتواند با تحلیل از لحاظ منطقی جریان داستان را بپذیرد. سطحی هم که مخاطب عام با آن مواجه میشود نیاز به حفظ جزئیات ندارد؛ چرا که انتظار و تعلیق نیازمند حفظ جزئیات و حافظه ویژه نیست.
وی اضافه کرد: ویژگیهای داستانهای عامه پسند این است که قصه جذابی دارد اما پیرنگ مستحکمی ندارد یعنی مخاطبی که دنبال انتظار است جذب آن میشود، اما مخاطبی که میخواهد قرائن یک داستان را کنار هم بگذارد تا به یک نتیجه اصلی برسد را اغنا نمیکند.
شاکری گفت: محور اصلی دیگر همزادپنداری است. عموما با کسی همزادپنداری میشود که احساسات مشترک بیشتری با او داشته باشیم. لذا شخصیت محور کار است.
وی افزود: برای خلاصه نویسی داستان باید به یک نکته توجه کرد. ما به صورت فطری میدانیم که مهمترین کاری که یک داستان باید انجام دهد چیست و در عمل کارکرد اصلی را از دل یک متن بیرون میکشیم. در حقیقت خلاصه داستان دو کار را انجام میدهد که به ما می گوید شخصیت داستانی از آغاز تا انجام چه میکند و همچنین چرا این کارها را انجام میدهد. در مرحله دوم حتی میتوانیم پی رنگ را هم خلاصه کنیم. ما زمانی که یک داستان را خلاصه میکنیم با عزم خود با شخصیت مواجه میشویم و میپذیریم که شخصیت ویژگیهایی راباید داشته باشد و با انگیزهای کارها را انجام دهد. به عنوان مثال با دو وجه با آژانس شیشهای مواجه میشویم. که در بخش اول روی پی رنگ آن کارمیکنیم که رفتار حاج کاظم به عنوان شخصیت در نزد ما رفتار معقولی جلوه میکند یا خیر. در واقع ما در بخشی از آژانس شیشهای سعی میکنیم رفتارحاج کاظم را با عقلمان تحلیل کنیم نه با احساس.
در ادامه جلسه به ویژگیها، کنشها و واکنشها در متن داستان آژانس شیشهای پرداخته شد و این جلسه با پرسش و پاسخ و نقد شخصیت حاج کاظم پایان یافت.
انتهای پیام/