به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «احمد سلیمانی» ۲۲ بهمن ۱۳۴۷، در روستای شال از توابع قزوین چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۱۶ آبان ۱۳۶۲ در پنجوین عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«میدانم که آرزوى کربلا بر دلم میماند؛ ولى از شما میخواهم به کربلا بروید و سلام مرا به حسین (ع) و یارانش برسانید.
درود بر شهدا، بخصوص سالار شهیدان، حسین بن على (ع) که ندایش پس از گذشت قرنها هنوز در قلب یارانش باقى است.
درود بر شهداى انقلاب و جنگ تحمیلى که با قطرات خونشان، انسانها را زنده کردند و ما هم میرویم تا به لطف خداوند راه آنها را ادامه دهیم.
پروردگارا! به یکتایى تو و رسالت محمد (ص) و ولایت على بن ابیطالب (ع) شهادت میدهم و تو را ستایش میکنم و خوشحالم مرا در این زمان به دنیا آوردى و از پیروان امام عزیزمان، خمینى کبیر قرار دادى و دوستى پیامبر اسلام و خاندانش و دشمنى با دشمنان ایشان را در دلم نهادى.
خدایا! تو را شکر میکنم که بر من منت نهادى و هدایتم فرمودى و جهاد فى سبیل الله بر من نمایاندى. هر چند در جهاد اکبر «مبارزه با نفسم» ضعیف میباشم و آن طورى که باید بر آن مسلط نیستم؛ ولى خداى من! یاد تو و نگریستن بر چهره تابناک اماممان باعث اطمینان و آرامش قلبم میشود.
بارالها! از تو سپاسگزارم که بهترین و نزدیکترین راه را براى رساندن به خودت، نشانم دادى و از همه ظواهر دنیا و هر چه در آن هست، وسیلهاى قرار دادى تا من بهتر به سویت گام بردارم.
سپاس خدایى را که مرا شیفته دنیاى فانى نکرد؛ چرا که امام صادق (ع) میفرماید: «این دنیا همانند آب شور دریایى است که هر تشنهاى از آن بیاشامد، بر تشنگیاش افزوده میشود.»
خدایا! مرا در یارى کردن قرآن و دین اسلام یاریام کن. جان ناقابلى دارم، آن را در راه تو فدا خواهم کرد، باشد که از این راه خدمتى به اسلام کرده باشم.
پروردگارا! جان ناچیز مرا بگیر و بر لحظه لحظه هاى عمر با ارزش امام بزرگوارمان بیفزا و تا زمان ظهور عصاره خلقت، حجت بن الحسن العسکرى (عج)، آخرین ذخیره الهى و به حکومت رسیدن مسلمین و مستضعفین در جهان، رهبر عالیقدر ما را حفظ بدار.
پروردگارا! در این دنیا نتوانستم آن طور که تو میخواستى، حق بندگیات را به جا آورم و عبادتت کنم؛ به همین سبب گناه میکردم. معبودا! پس مرگم را چنان قرار بده که گناهانم آمرزیده شود. بارالها! از تو میخواهم به هنگام شهادت، تشنه باشم و جنازهام از بوى مهدى (عج) و زهرا (س) عطرآگین شود، و چنان شهادتى نصیبم گردان که بدون غسل و کفن، همراه لباس رزم به خاک سپرده شوم. تا در روز محشر با شهداى کربلا محشور شوم و در پیشگاه امام حسین (ع) سرور شهیدان رو سفید باشم.
پدر و مادر عزیزم! میدانم که از دست دادن فرزند براى شما مشکل است؛ لیکن باید در راه خدا، این دردها و مشقتها را با آغوش باز پذیرا باشید. به خدا قسم، من در راهى قدم گذاشتم که بهترین طریق زندگى میباشد؛ فقط دعایتان این باشد: خدایا! این قربانى را از ما قبول کن.
همچون کوه استوار باشید. قامتتان را بلند و مشتهایتان را گره کنید و دهانتان را باز کرده و زینبوار فریاد بزنید و به جهانیان یادآور شوید که روزى خون این شهدا کاخهاى زر و زور و تزویر و ریا را از بین خواهد برد و به جاى آن، مستضعفین و بندگان صالح خدا وارثان زمین خواهند شد.
برادران عزیزم! عاشقان الله، یکایک رفتند و به معشوقشان رسیدند؛ اما من وا ماندم و کاروان حسین (ع) حرکت کرد و من نتوانستم خودم را به آن برسانم؛ با این وجود میروم تا شاید به کاروان برسم و به معبودم بپیوندم! توصیه اکید من این است که شما هم سعى کنید خودتان را به این کاروان که آخرش لقاءالله است برسانید و مطمئن باشید که اگر در این راه قدم برندارید، پشیمانى و افسوس خواهید داشت.
کارهایى که انجام میدهید، فقط، براى رضاى خدا باشد و در هر کارى رضایت حق را طلب کنید.
برادران حزب اللهى! بشتابید سوى جبههها؛ به خدا قسم هر کس در این دانشگاه الهى شرکت نکند، بزودى زود پشیمان خواهد شد.
و اما خواهرانم! به یاد دارید که پس از به شهادت رسیدن حسین (ع)، سرور شهیدان عالم خواهر گرامى او را همراه زن و کودک و امام زین العابدین (ع)، به اسارت گرفتند و این شیر زن قهرمان کربلا با آن اسیرى و مشقات زیاد، باز هم مجلس یزید را به لرزه درآورد؟ میدانید که زینب (س) چه خوب دین خواهرى را به جا آورد و راه برادرش را ادامه داد و نگذاشت خون برادر پایمال شود؟ اما شما که اسیر نیستید؛ پس راه شهدا را زینب وار ادامه دهید؛ چون اسلام به فداکارى شما احتیاج دارد و این را با اعمالتان نشان دهید.
خواهران حزب الله! بدانید مهمترین کار شما در برابر خون شهدا، فقط و فقط، حفظ حجاب است. شما با حجاب خود میتوانید محکمترین ضربه را به متجاوزین شرق و غرب وارد کنید.
میدانم که لیاقت شهادت ندارم؛ ولى اگر خداوند لطفى در حق این حقیر نمود و شهادت را نصیبم کرد، از تمامى شما میخواهم که برایم گریه نکنید؛ چون طبق وعده خداوند، شهیدان زنده هستند و نزد خدایشان روزى میخورند. گریه و ناله خود را براى مظلوم کربلا، یعنى حسین (ع) و ۷۲ تن از یاران با وفایش کنید؛ چون او مظلومانه به شهادت رسید وکسى نبود برایش گریه کند. در صورتى که جنازهام به دست آمد، دوست ندارم کسانى که با ولایت فقیه و روحانیت مخالف هستند، زیر جنازهام حاضر شوند؛ زیرا وجود اینان باعث عذاب روحم میشود.»
انتهای پیام/ 111