به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، نامه اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس، به مقام معظم رهبری و قدردانی از مواضع ثابت و حمایتی جمهوری اسلامی ایران درباره فلسطین از ابعاد مختلف قابل بررسی است.
این نامه در زمانی ارسال شده است که هم فلسطین و هم منطقه شرایط جدیدی را تجربه میکنند. هرچند این نامه اندکی پس از صدور بیانیه «بالفور دوم» ترامپ درباره بیت المقدس ارسال شده است، اما در زمانی منتشر شد که کشور ایران نیز اغتشاشاتی را پشت سر گذاشت که به اذعان تحلیلگران، طراحی و مدیریت آن از مدتها قبل توسط برخی کشورهای غربی با همکاری رژیم صهیونیستی و دول مرتجع عرب انجام شده بود.
هنیه در این نامه صراحتا از مردم و نظام اسلامی ایران و ثبات ارزشمند کشور تمجید کرده است. ثباتی که بی تردید حاصل همدلی مردم و نظام است. در باره این نامه نکاتی با توجه به این سوال؛ اساسا حماس بر پایه چه نیازهایی داخلی، منطقهای و بین المللی نامهای با این محتوا را برای ایران، آن هم برای عالیترین مقام ایرانی ارسال داشته است:
بحران سوریه نقطه عطفی در روابط ایران و حماس محسوب میشود. بخشی از جریان حماس متاثر از این بحران و تحلیل نادرست از تحولات حوزه بیداری در برخی کشورهای عربی، سیاستی غیر همسو با ستون اصلی محور مقاومت را اتخاذ کرده و عملا در دام سازمانهای اطلاعاتی کشورهای مصر و عربستان و قطر گرفتار شدند. (هرچند عقلای حماس خردمندانه نسبت به این زاویه گیری از ایران هشدار میدادند و بخشی از نیروهای فلسطینی در سوریه نیز در جنگ علیه تروریسم تکفیری تحت فرماندهی محور مقاومت ایثارها داشته اند) هدف از این فریب با استفاده از بحران سوریه، جداسازی مقاومت فلسطین از ایران بود.
مدیریت بردبارانه ایران در این قضیه و نیز پیروزیهای محور مقاومت در سوریه و عراق، عملا این توطئه خطرناک غربی، عربی و عبری را خنثی کرد. کارشناسان تغییر در حوزههای رهبری حماس و انتقال ریاست دفتر سیاسی از خارج به داخل فلسطین، همچنین سفر چندین هیات حماس و خصوصا هیات همراه صالح العاروری به تهران را در همین چارچوب ارزیابی میکنند.
توافق آشتی ملی یک ضرورت جامعه فلسطینی است. اقدامی که حماس انتظار داشت با تحقق آن محاصره تقریبا ۱۲ ساله غزه مرتفع گردد و شرایط اقتصادی این زندان بزرگ رو به بهبودی نهد. غافل از آن که طرف مقابل به رهبری محمود عباس، اهداف دیگری را از فعال سازی روند توافق آشتی ملی دنبال میکند که مهمترین آن امیدوار نگه داشتن حماس به آینده و معلق نگه داشتن مقاومت و به عبارت دیگر خنثی سازی سلاح مقاومت بود. علی رغم همه امتیازاتی که حماس از آن چشم پوشید و در اختیار محمود عباس قرار داد، نه تنها هیچ تغییرمثبتی در شرایط محاصره غزه حاصل نشد بلکه، غزه در آستانه فروپاشی کامل اقتصادی قرار گرفته است. این افق ناپیدای توافق آشتی ملی ایجاب میکند تا حماس در راهبردهای خود تجدید نظر کند.
در دوره زمانی که سلاح حماس، عملا خاموش شده بود، رژیم صهیونیستی از فرصت نهایت بهره را برده و سیاستهای اشغالگرانه خود را تسریع کرد. ساخت شهرکهای جدید در مناطق اشغالی ۱۹۶۷ و خصوصا منطقه بیت المقدس و تشدید سیاستهای تجاوزگرانه این رژیم در باره حرم شریف قدس، همچنین تقسیم زمانی این مکان اسلامی در همین چارچوب تعریف میشود. هر چند جوانان کرانه باختری با شجاعتی مثال زدنی و البته در نهایت مظلومیت از اول اکتبر ۲۰۱۵ انتفاضهای را با دستان خالی شروع کرده و امیدار بودند ضمن افزایش هزینههای امنیتی و کند سازی سیاستهای تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی، سلاح غزه از خاموشی خارج شود و انتفاضه مظلومانه شان ابعاد گسترده تری یابد. اما دریغ!
نشست رهبران بیش از ۵۰ کشور عربی و اسلامی در ریاض و مواضع مطرح شده در آن علیه ایران و حزبالله و حماس از سوی رئیس جمهور امریکا و انفعال کامل رهبران حاضر، نشانه یک توطئه بزرگ علیه محور مقاومت و آرمان فلسطین بود. توطئهای که با بیانیه ترامپ در باره بیت المقدس، همچنین اعلام «معامله قرن» و یا «قرارداد نهایی» از سوی وی، ابعاد آن آشکارتر شد. توطئهای که عملا در صدد یکسره سازی فلسطین به نفع رژیم صهیونیستی است.
ایالات متحده امریکا سال هاست که به عنوان یک قدرت موثر در تحولات منطقه نقش آفرینی داشته است. هرچند امریکا از دوره جیمی کارتر خود را به عنوان یک میانجی در قضیه فلسطین نمایش داده است. اما در سالهای اخیر در سطح منطقه جایگاه خود را تا حد زیادی از دست داده است. کاهش نفوذ امریکا در سطح منطقه همزمان با افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی رقبای سنتی آن (چین، روسیه و اتحادیه اروپا) موجب از دست رفتن جایگاه این کشور در سطح بین المللی شده است. این مسئله و مواضع اخیر ترامپ در باره فلسطین و قدس که تردیدها را در باره میانجی صادق بودن امریکا از بین برده است، جامعه فلسطین را به سمت انتخابهای دیگر در سطح منطقه و بین الملل سوق داده است.
رژیمهای عربی بعد از نشست ریاض آشکارا در مسیر تضاد با جامعه فلسطین حرکت کردند. بیانیه رسمی عادل الجبیر وزیر امور خارجه رژیم سعودی پس از نشست ریاض و قرار دادن حماس در فهرست تروریسم، نشانه روشنی از این روند است. حماس به این درک رسیده است که دلبستن به این رژیمها اساسا اشتباه بوده است و دیگر نباید در شرایطی که آنها تعریف میکنند خود را قرار دهد. از این روی باید در انتخابهای خود دقت بیشتری داشته باشد.
در سطح بین المللی اروپا با آنکه صراحت و افراط دولت امریکا را در ارتباط با قضیه فلسطین ندارد، اما نشان داده که نمیتواند حامی خوبی برای جامعه فلسطین محسوب شود. زیرا آنها از هر راه حلی که بتواند بحران فلسطین را به گونهای به پایان برساند که موجودیت و امنیت اسرائیل حتی فراتر از مرزهای اشغالی ۱۹۴۸ تامین کند، استقبال میکند، حتی اگر عدالت در باره جامعه فلسطینی نادیده گرفته شود. این رفتار ثابت اتحادیه اروپا در باره فلسطین بوده است. بر این اساس حماس نمیتواند اروپا را یک انتخاب مناسب بداند. هر چند تلاش میکند به گونهای با اروپا که اکنون به صورت یک رقیب تقریبا جدی امریکا در ابعاد اقتصادی مطرح است، همکاری کند.
چین هم جدیترین رقیب اقتصادی امریکا محسوب میشود. رقیبی که در آینده میتواند در قامت یک رقیب بسیار جدی امنیتی هم مطرح شود. اما چین فعلا حرکت بی حاشیه را در پروندههای بین المللی امریکا انتخاب کرده است و از ورود مستقیم به بحران فلسطین مانند همیشه خودداری میکند. از این روی حماس نمیتواند امید چندانی به چین در خنثی سازی توطئه بزرگ قرن داشته باشد.
روسیه تا کنون سعی کرده در بحران فلسطین به گونهای رفتار کند که منافع منطقهای آن به خطر نیفتد. اما با شروع بحران تکفیری در منطقه و آشکار شدن افقهای فعالیت این جریان تروریستی برای منافع و امنیت روسیه، این کشور خود را ناگزیر از ورود به معادلات منطقهای دید. حضور روسیه در سوریه در کنار محور مقاومت به رهبری ایران در همین چارچوب تعریف میشود. روسیه و ایران نشان دادهاند که یک ظرفیت بسیار موثر برای حل بحرانهای منطقهای محسوب میشوند و استمرار این حرکت میتواند نظم نوینی را در سطح منطقه و بینالملل ایجاد کند و معادلات منطقهای و بینالمللی آرایش جدید پیدا کنند. از این روی جامعه فلسطینی احساس میکند که میتواند با روسیه یک سری منافع متقابل تعریف کرده و بر اساس آن همکاریهایی را تعریف کند که وزنه روسیه در بحران فلسطین را به نفع جامع فلسطین سنگین کند. کارشناسان سفر آتی محمود عباس به فلسطین را در همین چارچوب ارزیابی میکنند. کما اینکه همکاری موثر و مفید روسیه با محور مقاومت، با توجه به نگاه خاص ایران به بحران فلسطین، میتواند در عرصه فلسطین نیز ورود داشته باشد.
عملکرد درخشان محور مقاومت در مدیریت بحرانهای منطقه ای، پایان بخشی به بحران خلافت داعش در عراق و سوریه و نیز موفقیت هایش در تقابل با تروریستهای تکفیری در سوریه و لبنان، نشان داد که این محور موثرترین بازیگر منطقهای است. بازیگری که با اضافه شدن روسیه دارای توان بیشتری نیز شده است. بر این اساس و با توجه به رفتار بی فراز و فرود ایران در باره فلسطین، علی رغم کژ راههای که بخشی از حماس پیمود، حماس احساس میکند که ایران بهترین و مناسبترین انتخاب برای عبور از توطئه بزرگ غربی، عبری و عربی است. خصوصا که دور نمای این توطئه ایران را نشانه رفته است و ایران میداند که حمایت قویتر و آشکارتر از مقاومت فلسطین کاملا در راستای منافع و امنیت این کشور است.
در نامه هنیه بر آمادگی جامعه فلسطینی برای مقابله با توطئه طراحی شده امریکا و رژیم صهیونیستی تاکید شده است. در واقع آقای هنیه بر آمادگی ذهنی فلسطینیان کرانه باختری برای دست زدن به یک انتفاضه مسلحانه اشاره میکند. نکتهای که مقام معظم رهبری به عنوان یک راهبرد در تاریخ یک مرداد ۱۳۹۳ برای افزایش فشار به رژیم صهیونیستی و یکسره کردن سرنوشت این رژیم مطرح کرده بود. بر این اساس این اعلام آمادگی در بطن خود یک مطالبه مهم دارد و آن حمایت از این قیام مسلحانه سراسری است. اهمیت این راهبرد وقتی بیشتر آشکار میشود که تنها در انتفاضه مسجد الاقصی اقتصاد اسرائیل از رشد شش درصد به منفی شش درصد تنزل یافت و هزینههای امنیتی اسرائیل تصاعدی افزایش یافت و مهاجرت جامعه یهودی معکوس گشت. این در شرایطی بود که انتفاضه مسجد الاقصی فراگیرانه مسلحانه نبود و غزه هم مانند امروز از قدرت تهاجمی موثر برخوردار نبود. اگر کرانه باختری وارد مرحله انتفاضه مسلحانه شود با حمایت غزه مسلح هم اقتصاد اسرائیل ضربه سهمگینی دریافت خواهد کرد و هم هزینههای امنیتی آن شدیدا افزایش خواهد یافت و هم این انتفاضه تاثیر ویرانگری بر سیاستهای جمعیتی رژیم صهیونیستی وارد خواهد ساخت.
این نامه نشان داد که جریان سلطه به رهبری امریکا در سیاستهای منطقهای خود که بر پایه جدا سازی مقاومت فلسطین از ایران و محور مقاومت شکست خورده اند. نکنهای که محمود الزهار یکی از رهبران همیشه دور اندیش حماس نیز بر آن تاکید کرده است. حماس نشان داد که بیشتر از گذشته به ایران نزدیک شده است و البته این نزدیکی یک اقدام تاکتیکی نیست بلکه همانگونه که اسماعیل رضوان از اعضاء حماس نیز اشاره کرده است، اقدامی راهبردی است. زیرا زمان تاکتیک گزینی آن هم در ارتباط با ایران نیست. ارسال این نامه خود گویای راهبردی بودن رابطه با ایران است.
سلطه فلسطینی به رهبری محمود عباس و به تعبیری جنبش فتح و سایر جنبشهای عضو ساف باید صف خود را آشکارا مشخص سازند. انتقاد از اسرائیل در زمانی که در همه ابعاد با آن همکاری میشود جز یک خدعه و نفاق نیست و در واقع خیانت به ملت فلسطین است. اساسا توقف همکاری با دشمن صهیونیستی به تشدید انتفاضه کمک خواهد کرد. اینک جریان سازش فلسطینی باید خود را از ننگ همراهی و خیانت به ملت فلسطین، جدا کند. اقدامی که هر چه سریعتر باید صورت بگیرد، زیرا در غیر این صورت جامعه فلسطینی خود را آماده انتقام از خائنان ساخته است و انتفاضه آتی دو هدف را تواما دنبال خواهد کرد، دشمن صهیونیستی و خائنان به آرمان و ملت فلسطین!
مقاومت مسلحانه و تهاجمی آن گونه که محمود الزهار نیز به آن به عنوان تنها راه حل، اشاره میکند؛ باید به عنوان راهبرد اصلی و محوری از سوی جامعه فلسطین انتخاب شود. اینک زمان سهم خواهی در حوزه رهبری انتفاضه نیست. مقاومت فلسطینی بخشی از محور مقاومت منطقهای است و باید خود را تحت رهبری واحد این محور تعریف کند تا هم دچار اختلافات داخلی نشود و هم با اتخاذ سیاستهای واحد نتایج بهتری را در نیل به اهداف کسب کند.
کارشناسان تاکید دارند در صورت تحقق انتفاضه مسلحانه سراسری، پیروزی نهایی حتمی است. زیرا دشمن صهیونیستی علی رغم همه ادعاهایی که میکند؛ در ضعیفترین و آسیب پذیرترین شرایط خود از زمان تشکیل در سال ۱۹۴۸ قرار گرفته است. قدرتهای حامی آن نیز دیگر شرایط گذشته را ندارند. امریکا به عنوان حامی راهبردی اسرائیل، اکنون در سراشیبی سقوط قرار گرفته است و در حال از دست دادن جایگاه جهانی خود است تا جاییکه امروزه از آن با عنوان یک دولت منزوی یاد میکنند. مخالفت با بیانیه ترامپ در باره قدس هم در شورای امنیت با ۱۴ رای از ۱۵ رای و هم در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، با ۱۲۸ رای، همچنین مخالفت شورای امنیت با پیشنهاد مداخله در امور داخلی ایران شاخص مهمی در این ارتباط محسوب میشود.
علیرغم همه خیانتهایی که سران برخی رژیمها انجام داده اند؛ هم خیانت به آرمان فلسطین و هم خیانت به منافع امت در کل و حتی خیانت به منافع ملل خود؛ امروزه جهان اسلام در قدرتمندترین شرایط خود قرار دارد. محور مقاومتی که علیه دشمن صهیونیستی و جریان سلطه از ایران، و عراق و سوریه و لبنان و تا یمن شکل گرفته است و موفقیتهای آن در جنگهای نیابتی با دشمن صهیونیستی و امریکا و دولتهای مزدور عربی را کارشناسان شاخص مهمی در این باره به شمار میآورند. قدرتی که ایران در کسب آن نقش بی بدیلی دارد و اشاره اسماعیل هنیه در نامه به ثبات ایران هم به همین موضوع بر میگردد؛ زیرا اگر نبود تلاش ایران برای گسترش حوزههای نفوذ خود، امنیت و ثبات امروزه با توجه به طرحهای تفکیکی جریان سلطه برای منطقه، تنها در رویا برای ایران متصور میبود.
بر این اساس در چنین شرایطی که دشمن در کلیت خود یعنی محور غربی، عربی و عبری در ضعیفترین و آسیب پذیرترین شرایط خود قرار دارد و جهان اسلام هم با محور مقاومتی که به عنوان بازوی آن عمل میکند در بهترین شرایط ممکن قرار گرفته است، همه ملتها باید با همه امکانات و ظرفیتهای موجود، وارد میدان شوند. به عبارت دیگر انتفاضه از مردم فلسطین، حمایت لجستیکی از محور مقاومت و حمایتهای دیگر از مردم منطقه میتواند مسئله فلسطین را به نفع جهان اسلام یکسره سازد.
منبع: خبرگزاری قدس