به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، حالا که سالها از دوران دفاع مقدس میگذرد، بیشتر از قبل قدر عکسهای برجای مانده از این دوران پر افتخار را میدانیم. تصاویری که اگر نبودند حالا بخشی از تاریخ این دوره باشکوه گم میشد و گرد فراموشی روی آن مینشست.
عکاسان در زمان جنگ وظیفهای خطیر برعهده داشتند و شاید خود آنها نیز تصور نمیکردند که هر کدام از این تصاویر روزگاری تبدیل به بخشی از تاریخ معاصر شوند.
بر همین اساس، با «ابوالفضل حسنی» از عکاسان نامآشنای دفاع مقدس که برخی از تصاویر ثبت شده توسط وی، از خاصترین و زیباترین تصاویر دفاع مقدس است، گفتوگویی را انجام دادیم که ماحصل آن از منظرتان میگذرد.
دفاع پرس: لطفاً خود را به طور کامل و جامع معرفی کنید.
«ابوالفضل حسنی» هستم، متولد سال ۱۳۳۸ در شهرستان «گرمسار». حرفه «عکاسی» را از سال ۱۳۵۵ به صورت تفننی آغاز کردم. تا به حال ۱۶ نمایشگاه اختصاصی عکس در شهرستانهای «سمنان»، «گرمسار» و «تهران» برگزار کردهام.
در حین عکاسی هیچگاه از آموزش غافل نبودم و برای این منظور، کتب و نشریات هنری را مطالعه میکردم. نشریات تخصصی عکس را مشترک شدم. افتخارات و مقامهای هنری بسیاری را کسب کردم که از جمله آنها میتوان به کسب درجه هنری در رشته عکاسی از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور در سال ۸۴، کسب عنوان کارمند نمونه در سطح ملی در سال ۸۴، کسب دیپلم افتخار در چهارمین جشنواره سینمای جوان استان سمنان با عنوان بهترین عکاس در سال ۶۹ و... اشاره داشت.
تا به حال مسئولیتهای خطیری از جمله مسئولیت سرپرستی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گرمسار از سال ۶۳ تا ۶۷، مسئولیت انجمن سینمای جوان گرمسار از سال ۷۶ تا ۷۸، دبیر انجمن کتابخانههای عمومی گرمسار از سال ۷۹ تا ۸۳، مسئول امور فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گرمسار از سال ۸۴ تا ۸۸ را عهدهدار بودهام.
فعالیت جدی هنری خود را از سال ۵۷ با عکاسی از راهپیمایی دوران انقلاب آغاز کردم. سپس از صحنههای دفاع مقدس، ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، ورود آزادگان به استان، آداب و رسوم فرهنگی و مذهبی مردم استان، معماری، طبیعت، مناطق عملیاتی (راهیان نور)، مراسم مذهبی و... لحظههای به یاد ماندنی را ثبت کردهام. مدتی فعالیت خبری داشتم. از سال ۷۶ تا ۸۰ خبرنگار آزاد صدا و سیمای استان در گرمسار بودم و در تهیه و ارسال اخبار فرهنگی، هنری و... فعالیت داشتهام.
دفاع پرس: در آغاز جنگ تحمیلی چند سال داشتید و با چه هدفی به جبههها اعزام شدید؟
۲۳ سال داشتم که در همان زمان به خدمت سربازی فراخوانده و به صورت سرباز اعزام شدم. ولی نگاهم، نگاه عکاسی بود. در دوران خدمت نیز عکاسی کردم و بر تجربیات خود افزودم. پس از پایان خدمت در سال ۶۰ در جهاد سازندگی استان مشغول به خدمت شدم.
از ستادهای پشتیبانی جنگ چندین مرحله به جبهه اعزام شدم و امور فرهنگی از قبیل: پخش مارش عملیات از بلندگوی خودرو، پخش فیلمهای سینمایی، توزیع هدایای مردمی به رزمندگان، مصاحبه با رزمندگان و تصویربرداری را به انجام دادم. در سال ۶۸ نیز به وزارت ارشاد و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان گرمسار منتقل شدم.
دفاع پرس: چگونه عکاس شدید و این حرفه و هنر را انتخاب کردید؟
از اوان نوجوانی به عکاسی علاقهمند بودم. در سال ۵۰ که عکسها سیاه و سفید بود، یک دوربین کوچک روسی تهیه کردم که قیمتش ارزان و زیر هزار تومان بود و فیلم ۱۲۰ میلی متری میخورد. کار را شروع کردم و مرتب عکس میگرفتم. بسیار دوست داشتم کار ظهور و چاپ عکس را نیز یاد بگیرم. با مطالعه و راهنمایی از عکاسان قدیمی شهر و مراجعه به آنان در سالهای ابتدایی انقلاب، توانستم برخی فیلمها را در منزل چاپ کنم که گاهاً خراب میشدند.
در دوران انقلاب با صحنههای پرشور و مهیجی مواجه شدم و خود به خود احساس کردم که باید کار کنم. پس از انقلاب در مردادماه سال ۵۸ به خدمت سربازی رفتم و پس از گذراندن دوره آموزشی در رسته گروه ۳۳ توپخانه به پدافند هوایی اعزام شدم و این توفیق برایم حاصل شد که در گروه حفاظت هوایی از امام خمینی (ره) مشغول به خدمت شوم.
همچنین حفاظت از پالایشگاه، صدا و سیما و جماران نیز به گروه ما واگذار شد. بعدها به منطقه اعزام شدیم که مسئولیتمان پدافند هوایی بود.
دفاع پرس: سوژههایتان را برای عکاسی بر چه مبنی و اساسی انتخاب میکردید؟
عکسهایم آزاد بودند و در طول مسیر گرفته میشد. هرجا که صحنه مهیج، پرشور و جالبی میدیدم عکاسی میکردم.
دفاع پرس: برای شرکت در عملیات چگونه سازماندهی میشدید؟ جایگاه عکاس در کجا بود؟
به من یک حکم مأموریت میدادند که وظیفه تهیه عکس، فیلم و نمایش را شامل میشد. در حقیقت به عنوان یک نیروی فرهنگی، هنری و تبلیغی به عملیات اعزام میشدم.
دفاع پرس: از بین عکسهای مختلفی که گرفتید، کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
نمیشود با اطمینان یکی را انتخاب کرد. در «فاو»، ستون پنجم و دشمن شایعه کرده بود عراق بمب افکنی دارد که هیچ کس نمیتواند در مقابل آن تاب بیاورد. روزی نیروها مصمم شدند که هر هواپیمایی را که به سمت مواضع خودی آمد منهدم کنند. مجهز شدیم و در محلهای مشخص موضع گرفتیم. در همین حین یک توپولوف بمب افکن سر رسید که بسیار بزرگ بود. با تیراندازی توانستیم آن را نابود کنیم که در فاصلهای دور به زمین سقوط کرد. سوار موتور شدیم و به محل سقوط رفتیم. مشاهده کردم که آن هواپیما در حال سوختن است. رزمندگان با گفتن شعار «اللهاکبر» دورش را گرفته بودند و شادی میکردند که در آنجا چند فریم عکس گرفتم. این عکس یکی از خاطره انگیزترین عکسهای من است.
دفاع پرس: آیا برایتان پیش آمده عکسی بگیرید که شما را دگرگون کند و در نهاد و ضمیرتان تأثیر خاصی بگذارد؟
لحظه اعزام رزمندگان برای شرکت در عملیات «رمضان» بود. در غروب آن شب رزمندگان در حال بستن پیشانی بند و کوله پشتی برای هم بودند. کامیونها آماده حرکت بودند و من هم مشغول عکاسی از این صحنههای زیبا بودم که به ناگاه صدای مهیبی به گوش رسید. دیدم که یکی از رزمندگان که یک نوجوان شاهرودی بود در فاصله ۲ متری ما به زمین افتاد و خون زیادی از او جاری شد. دشمن بعثی «گلوله زمانی» شلیک کرده بود که در نزدیکی ایشان در هوا منفجر شد و ترکشهای آن به سرش اصابت کرد. در اثر این ترکش، کاسه سر و پیشانی اش جدا شد و به فیض عظمای شهادت نائل آمد.
دفاع پرس: ما را با خاطرهای از حضور در مناطق نور مهمان بفرمایید؟
خاطره اول
دوران خدمت سربازیام بود. تپههای «اللهاکبر» فتح شده بود. نیروها به جلو پیش رفته و حفاظت از این تپه را به ما سپرده بودند. از بالای ارتفاعات دشت پایین به وضوح دیده میشد. مشاهده کردیم که تعداد بسیار زیادی از تانکها و خودروهای دشمن در حال پیشروی هستند. با تدبیر فرماندهی سدی را که در آن منطقه قرار داشت با راکتهای هواپیما شکستند. در نتیجه این تدبیر، تانکها و جیپهای دشمن در منطقه زمینگیر شدند و بعثیون فرار را بر قرار ترجیح دادند.
خاطره دوم
در ارتفاعات «اللهاکبر» امکانات تغذیهای برای ما به سختی ارسال میشد. روزی یک ماشین جیپ آمد که با خود غذا آورده بود. سربازان با قاشق و یقلوی (ظرف مخصوص غذای سربازان) به صف ایستاده بودند و آنان را به هم میکوبیدند و خوشحال بودند و شوخی میکردند و میگفتند: «زود باشید... غذا بدهید... برای من بیشتر بریزید...» در این اثنا گلوله باران دشمن آغاز شد که آتش تهیه بود. در حالی که عدهای غذا گرفته و برخی نیز در صف غذا بودند، آماده شدیم. مسئولین توپهای پدافند هوایی پشت آتشبارهای خود مستقر شدند و درگیری آغاز شد. آن روز بینهار ماندیم.
دفاع پرس: مقداری از دوستان شهیدتان بفرمایید؟
با شهید «مرتضی شادلو» همسن بودم. در یک زمان ازدواج کردیم و تقریباً در یک زمان خداوند به هر دو مان فرزند دختر عنایت کرد. ایشان چند روز پس از تولد فرزندش به جبهه رفت و این، آخرین باری بود که فرزند شیرخوارهاش را دید.
در «سردشت»، بولدوزری در حین جادهسازی روی مین رفت. بدن مرتضی که نزدیک بولدوزر بود در اثر افنجار مین مورد اصابت حجم عظیمی از ساچمهها قرار گرفت و به شهادت رسید. او بسیار خوش کلام، خوش زبان و از جان گذشته بود. به جای یک فرمانده برای همه یک دوست بود و برایم باور پذیر نبود که او شهید شده است.
دفاع پرس: در خاطرات شهدا بسیار است که از عکاسان تقاضای عکس حجلهای میکردند. آیا این موقعیت برای شما نیز اتفاق افتاده است؟
در دوران خدمت در جهاد سازندگی بسیار اتفاق میافتاد که دوستان میآمدند و عکس حجلهای که ۹ نفر از دوستانم از قبیل: شهید «قربانعلی فیلم»، شهید «نادعلی ترامشلو» و شهید «کشمیری» از این نمونه بودند.
دفاع پرس: عکس چقدر میتواند در انتقال پیام و مضامین مرتبط با دفاع مقدس اثرگذار باشد؟
عکس لحظههای از دست رفته را به نمایش میگذارد. خاطرات را حفظ، زنده و بیان میکند و تکرار ناشدنی است. عکاس باید صادق باشد و در تهیه عکسهایش صداقت داشته باشد و دخل و تصرفی در عکس نکند.
دفاع پرس: خاطرهای از حضور در خرمشهر بفرمایید؟
پس از عملیات «بیت المقدس» با گروهی از بچههای جهاد به ستاد بازسازی خرمشهر که توسط جهاد سازندگی تشکیل شده بود رفتیم. در آن ستاد بررسی میکردند که برای بازسازی شهر باید چه اقداماتی انجام شود. وقتی وارد کوچههای شهر شدیم خشم و نفرت عراقیها را از ایران از نحوه نابود ساختن مناطق مسکونی، خیابانها و کوچهها دیدم. برای بازسازی شهر لازم بود تمام آوار به خارج شهر منتقل و تخلیه شود.
این خرابی و ویرانی برایم بسیار باعث شگفتی شد. پس از بازسازیهای اساسی در سفر مجددی که به خرمشهر داشتم شهر را آباد و زنده دیدم. برایم باورپذیر نبود که این خرمشهر همان خرمشهری است که پر از تل و آوار و آهن آلات بود.
دفاع پرس: آنچه که از کلمات زیر به ذهنتان میرسد را در یک کلمه بفرمایید؟
گروه ۳۳ توپخانه: مملو از خاطرات
تاریکخانه: خلق اثر
لنز: چشمان من
شاتر: (با خنده و اندکی تأمل) - زمان، سرعت
شهید سید مرتضی آوینی: نماد ایستادگی، فرهنگ و هنر
عکس حجلهای: یادآور شهدا
نیکون (نام دوربین ایشان): عزیز من
دفاع پرس: در انتها ضمن تشکر از شما، فرمایش پایانی خود را بفرمایید؟
در طول این سالها توانستهام آرشیو بسیار غنی از عکسها و نگاتیوهای مربوط به دوران دفاع مقدس را تهیه کنم که موضوعات مختلفی را شامل میشود و ضرورت دارد پس از گذشت سالها نسبت به ظهور و چاپ آنها اقدام شود. برای این منظور نیاز به تجهیزاتی از قبیل: دستگاه آگراندیسور و کاغذ عکس برای چاپ نگاتیوهای آنالوگ است که انتظار دارم از سوی مسئولین ذیربط، مساعدتها و حمایتهای لازم انجام پذیرد. همچنین چاپ آلبوم عکس دفاع مقدس استان نیز حمایت ویژهای را میطلبد. انشاءالله با حمایت مسئولین و متولیان امر، بتوانیم با بهرهگیری از این عکسها، در انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به جوانان و ماندگاری آن تأثیرگذار باشیم.
انتهای پیام/