به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحولهای شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگهای بی نظیر تاریخ نظیر جنگهای جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امتها و کشورها را تغییر داد.
در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت میخواستند در برابر خواستهها و طرحهای منفعت طلبانه جهان غرب بایستند.
افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان میکردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبلهای بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت: وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرتهای بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریستهای بین المللی نه آرمان خواه میداند. در این جا بخش نود و یکم این کتاب را میخوانید:
تو به مسائل امنیتی پرداختی، ابو الحسن سلامه کیست؟ اهمیتش در چه بود؟ و آیا او را میشناسی؟
ابو حسن سلامه اهمیتش این بود که رئیس دستگاه امنیت برای حمایت از رهبری و دستگاه امنیتی بود که روابط داخلی و خارجی داشت، او در نوع خود نقشی بارز در یکی از دستگاههای «سپتامبر سیاه» ایفا کرد، برای این که «سپتامبر سیاه» هیچ کس مسئول آن نبود جز یک دستگاه.
آیا «ابو ایاد» مرجع اصلی «سپتامبر سیاه» نبود؟
نه، مثلا عملیات وصفی التل را خودش بر عهده گرفته بود و آن را برنامه ریزی کرد و آماده کرد و ابو یوسف النجار از لبنان را برای انجام آن توجیه کرد، عملیات مونیخ را ابو ایاد پشتش بود، عملیات فرودگاه اللد را نیز ابو ایاد پشتش بود. عملیات دیگری را هم اجرا کرد که در آن ابو حسن در آن سهیم بود، مثل عملیات تریستا در ایتالیا. برای همین هر دستگاهی عملیات مشخصی را تحت اسم «سپتامبر سیاه» انجام میداد؛
و حتی عملیات مونیخ که در آن ابو داوود شرکت کرده بود؟
بله.
بعد از این که جنگ داخلی تمام شد شما چه کردید؟
وقتی که جنگ تمام شد خیلی خوشحال شدیم، برای این که اولین کاری که کردیم این بود که نیروها را به سمت جنوب هدایت کردیم، و به جنگ با دشمن صهیونیستی برگشتیم و جنگمان با آن را آغاز کردیم، مرحله گذشته که مرحله بدی بود با تواناییهایی که تلف شد و قربانیانی که داد را ارزیابی کردیم و از آن گذشتیم، اما کسی نمیتوانست از آن فرار کند، به این دلیل که تصمیمی امریکایی – اسرائیلی با طرفهای لبنانی وجود داشت برای این که جنگ را لبنانی کنند و در داخل لبنان متمرکز کنند تا وضعیت فلسطینی تضعیف شود.
چه تحصیلاتی داشتی؟
من از دانشگاه مهندسی دکور فارغ التحصیل شدم و در سال ۱۹۷۶ دفترم را افتتاح کردم. با وجود وضعیت امنیتی در لبنان، بعضی کارها را انجام میدادم؛
و امروز چه کار میکنی؟
کار آزاد تجاری انجام میدهم.
بعد از این تجربه طولانی چه بر جا گذاشتی؟ آیا این تجربه بعضی وقتها احساس تلخی هم برایت گذاشته است؟
احساسی که باعث میشد من را به انجام این کار وادارد احساس وظیفه بود. بیشترین چیزی که باعث میشد من از نمونههای عربی بدم بیاید عدم انجام وظیفه و شانه خالی کردن و از صحنه عقب نشینی کردن بود؛ بنابراین اگر انسان به وظیفه خود عمل نکند همه زندگی برای او بی اهمیت و احمقانه خواهد بود، به ویژه در قضایای بزرگ میهنی، این احساسی بود که همیشه از زمان کودکی تا زمانی که عمری از من گذشت با من بود، افراد بسیاری امکاناتی داشتند، اما کاری نکردند، در نتیجه احساس رضایت داشتم به این که من وظیفه ام را به شکل خوبی انجام دادم. اگر تلخی هم بود تلخیای بود که بعضی وقتها برایم تجربه شد، که البته ضعیف هم بود، به دلیل عدم شناخت آن.ای کاش تجربه بیشتری داشتیم.
امروز کار امنیتی را رها کرده ای؟
بله، دیگر فعالیت خاصی ندارم، نه به دلیل این که تمایلی برای آن ندارم بلکه به دلیل وضعیت موضوعی و تشکیلات سیاسی موجود به چیزی بر نخوردم و فرصتی برای این کار ایجاد نشد کما این که انگیزهای هم نیست.
آیا با «حزب الله» ارتباط هم داری؟
ابدا.
نه سازمانی و نه غیرسازمانی؟
به هیچ وجه.
آیا با دستگاههای ایرانی ارتباطی داری؟
ابدا.
آیا اعتقاد داری که ایران با قضیه گروگان گیری در لبنان ارتباط داشت؟
فضایی که بعد از ربودن گروگانها و دیپلماتهای ایرانی حاکم شده بود، و فضای عمومیای که بر لبنان گذشت، باب دخالت برای درگیری را فراهم میکرد.
سوالی که الآن مطرح است این است که آیا طرفهای ایرانی تحریک یا تاییدی برای استفاده از این موضوع را میکردند؟
در این شکی نیست.
اما آیا این یک تصمیم سیاسی از طرف حکومت بود؟
من فکر نمیکنم، برای این که بسیاری در موقعیتهای اصلی در ایران بودند که اساسا نسبت به این موضوع بی تفاوت بودند. به عبارتی آنها اصلا در مرحله اتخاذ هیچ گونه تصمیم سیاسی نبودند.
اعتقادی وجود دارد که «حزب الله» پشت این گروگان گیری بود؟
بر اساس اطلاعات من، یک امر خیلی قاطعی وجود دارد، و آن این که مجموعههایی بودند که در فضای مشخصی کاری را میکردند، آنها هیچ ارتباط سازمانی با «حزب الله» نداشتند. این امر قطعی و نهائی است. الآن این مجموعهها از عرصه مخفی شده اند، و عناصرشان هم متفرق شده اند. بعضی از آنها به «حزب الله» پیوستند، بعضی دیگر به آن نپیوستند. این بحث دیگری است. اما حزب مسئولیتی ندارد، در هر شکلی، مسئولیتی چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ عملی در این موضوع ندارد.
آیا این یک قضیه پیچیده امنیتی است؟
این یک قضیه سازمانی است. قضیه سازمانی امنیتی و خیلی پیچیده، که ربطی به «حزب الله» ندارد.
هر دستگاهی که ضرورتا محلی هم ممکن است نباشد؟
نه، ضرورتا نیست، به عبارتی منافع و دستگاههای مختلف دخالت کردند تا به قدرتهای خارجی فشار بیاورند و بازی متوازنی را میان قدرتها در آن روزها به وجود آورند. اگر بگوییم قدرتی خارجی در لبنان وجود داشت، قدرتهایی بودند که از طرفهای مشخصی حمایت میکردند، که لازم بود به آنها واکنش نشان داده شود، قضایا در منطقه خاورمیانه خیلی بزرگ است.
آیا میتوان گفت، تو در آزادی گروگانها سهیم بودی؟
به طریقی، بله. با نزدیک کردن دیدگاهها و مذاکراتی که در زندان انجام شد، ما در چارچوبی قرار گرفتیم که این عملیات تسهیل شد.
آیا عفوی که از سوی میتران برای تو صادر شد به شرط عدم ورودت به فرانسه بود؟
بله، با این تضمین صادر شد که من تا ۱۰ سال وارد فرانسه نشوم، به عبارتی من ممنوع از ورود به فرانسه هستم. امروز این مدت تمام شده است و من مواضع دولت فرانسه را نسبت به آن نمیدانم.
منبع: دیپلماسی ایرانی