به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، میشل فوکو از جامعه شناسان و فیلسوفان و متفکران معاصر و متولد فرانسه است که نظرات و دیدگاه های او درباره جامعه، سیاست و تاریخ، او را از برجسته ترین متفکران قرن بیستم معرفی می کند.
میشل فوکو در هنگام وقوع انقلاب ایران دو بار در سال 1357 به ایران می آید. در این سفرها به شهرهای تهران، قم و آبادان می رود و با مردم آن شهرها مصاحبه می کند که حاصل این مصاحبه ها و گفت و گوها را طی مقالاتی برای روزنامه معتبر «کوریه ره دلاسرا» در ایتالیا می فرستد. در ادامه این گزارش نگاهی به برخی نظریات او در باب انقلاب اسلامی ایران می اندازیم.
اگر چه اندیشمندان مختلف و برجسته ای از مناظر متفاوت به پدیده انقلاب نگاه کرده اند ولی فوکو از منظر فرهنگی انقلاب ایران را تحلیل می کند، گروهی وقوع انقلاب را اقتصادی، گروهی سیاسی و گروهی روانشناختی (فردی و جمعی و...) دیده اند ولی فوکو به عامل فرهنگ توجه ویژه ای دارد. او از فرهنگ اسلامی و شیعی، به عنوان پتانسیلی قوی سخن به میان می آورد و معتقد است مردم ایران با مذهب شیعی و اسلامی خود قدرت و نیرویی تولید می کنند که به واسطه این نیرو رژیم تا دندان مسلح پهلوی را وادار به تسلیم می کند.
او در مقاله ای تحت عنوان «دین بر ضد شاه» می نویسد: «هویت واقعی خود را کجا باید سراغ گرفت؟ جز در این اسلامی که قرن ها پیش زندگی روزانه، پیوندهای خانوادگی و روابط اجتماعی را با مرافبت تمام سامان داده است؟ اسلام این بخت را به سبب خشکی و بی تحرکی خود به دست نیاورده است.» فوکو به درستی اشاره می کند که هویت ایرانیان آمیخته با دین و مذهب است، ولی دین راکد، خشک و بیروح توان انقلابی شدن و به عبارتی «گریزگاه شدن مردم» را ندارد.
نقش عاشورا در شکلگیری انقلاب اسلامی
فوکو در جاهای مختلف و در مقالات متعددی به نقش تاریخی امام حسین (ع) و قیام او در برابر فساد و ظلم و نیز ایام و مراسم مذهبی چون محروم، عاشورا و ... اشاره می کند و معتقد است این مفاهیم به مثابه قدرت نرم افزاری هستند که پتانسیل مقابله با قدرت های عریان را دارا هستند. در یک نگاه کلی از نظر فوکو دین ملجا و پناهگاه و گریزگاهی بود که مردم ایران بدان واسطه خواهان تغییر و برکناری شاه و رژیم وی بودند.
این دین مفهومی بود که تمام خواست ها و نیازهای مردم را از هر قشر و طبقه ای تامین می کرد. فوکو تمسک مردم ایران را به مذهب نه به خاطر ارتجاعی و کهنه گرایی آنان و بازگشت به تعصب های دینی بلکه آن را «واژگان، آیین و نمایش بی زمان می داند که می توان در درون آن نمایش تاریخی ملتی را جای داد که هستی شان را در مقابل هستی پادشاهشان قرار می دهند». مذهب نمادی بود که ایرانیان مومن، مذهبی و نیز غیر مذهبی و لائیک یا بی تفاوت، هستی و وجود ملی تاریخی خود را در آن می دیدند.
فوکو تفاوت انقلاب ایران با دیگر انقلاب ها را در این می بیند که یک طرف دعوا رژیمی تا دندان مسلح قرار دارد و طرف دیگر فاقد قدرت ولی در عین حال دارای قدرت پنهان و نامرئی است. او یک مقاله از نوشته های خود را با عنوان «شورش با دست خالی» به این مهم اختصاص می دهد. از نظر او حرکت مردمی ایران مایه تشویش و تعجب همگان است، چرا که رویدادهای ایران در واقع نه چیزی است که در چین یافت می شود، نه در ویتنام و نه در کوبا: یعنی موج عظیمی است بدون ابزار نظامی، بدون پیشگاه، بدون حزب... نخستین پدیده متناقض نما. علت شتاب این رویدادها از این قرار است که ده ماه مردم با رژیمی که از مسلح ترین رژیم های جهان است و با پلیسی که از هولناک ترین پلیس های جهان است در افتاده اند، آن هم با دست خالی، بدون روی آوردن به مبارزه مسلحانه و با سرسختی و شجاعتی که ارتش را برجای میخکوب کرده است.
اراده عمومی خمیر مایه انقلاب
فوکو به خوبی اشاره می کند که فقط با ابزارها و تجهیزات و ادوات نظامی نمی توان ارتش ساخت، نمی توان قدرت را صرفا در حضور و فراهم کردن این موارد دانست بلکه باید به ایدئولوژی، اعتقاد و از این قبیل مسائل نیز توجه داشت.
از سوی دیگر باید به مفهوم «اراده عمومی» از منظر فوکو نیز توجه کرد چرا که اگر همه مردم یا اکثریت در خصوص بحث نظر بدهند و یا رای گیری شود این امر لزوما اراده عمومی را شکل نمی دهد چرا که در پی اراده عمومی مفهوم خیر، خرد و نفع مشترک نهفته است. فوکو در انقلاب ایران ظهور این اراده عمومی را بیان می کند و معتقد است این مقوله فوق العاده مهم و قابل ارج ست چرا که کمتر ملتی توفیق خواهد داشت تا اراده عمومی را به منصه ظهور برساند.
فوکو در کنار عوامل و علل مختلف وقوع انقلاب در ایران به عامل رهبری و نقش برجسته امام خمینی (ره) اشاره می کند. او نقش امام را پررنگ و پر تاثیر می داند. او این مطلب را در مقاله «رهبر اسطوره ای شورش ایران» بیان می کند. فوکو معتقد است امام خمینی، به عنوان رهبری کاریزماتیک با مردم ارتباط شخصی و عاطفی دارد: «شخصیت آیت الله خمینی پهلو به افسانه می زند. امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی حتی به پشتیبانی همه رسانه های کشور، نمی تواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند.» فوکو دلیل این همراهی و همدلی مردم با امام را در سه چیز خلاصه می کند: الف: خمینی اینجا نیست، 15 سال است که او در تبعید است. ب) خمینی چیزی نمی گوید، چیزی جز نه_نه به شاه، به رژیم، به وابستگی. ج) خمینی آدم سیاسی نیست، حزبی به نام خمینی و دولتی به نام خمینی وجود نخواهد داشت. به طور خلاصه می توان دریافت که رهبری امام خمینی در کنار سایر عوامل از جمله دلایل مهم پیروزی انقلاب به شمار می رود.
خواست مردمی برای بازگرداندن معنویت به سیاست
مهمترین بحث فوکو در تاثیر انقلاب بر سیاست است. او معتقد است ایرانیان با انقلاب خود خواستار برگرداندن معنویت در عرصه سیاست هستند. خواست مردم از نظر فوکو، «حکومت اسلامی است، اما معنای حکومت اسلامی محدود به حکومت مذهبیون نمی شود بلکه منظور از این واژه آرمانی است که همه را از هر طیف و گروه و خواست و علایقی دور هم جمع می کند. «جنبشی را که ایرانیان به دنبال آنند، به دنبال داخل کردن عنصری معنوی در زندگی سیاسی مردم است... من فوکو دوست ندارم که حکومت اسلامی را ایده یا حتی آرمان بنامم اما به عنوان خواست سیاسی مرا تحت تاثیر قرار داده است... چون از این جهت کوششی است برای این اینکه سیاست یک بعد معنوی پیدا کند.»
انتهای پیام/ 141