«محمد استادمرتضی» برادر شهید «ماشاالله استاد مرتضی» در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، اظهار داشت: ماشاالله ۱۲ ساله و من ۶ ساله بودم که پدرم فوت کرد. به نوعی میتوانم بگویم که او نقش پدر را برایم ایفا کرد. زبانم از توصیف خصوصیات اخلاقی وی در چند کلمه قاصر است. نمیتوانم گذشت، مهربانی، محبت و انسانیت ماشاالله را در قالب جمله بر زبان بیاورم.
برادر شهید استادمرتضی خاطرنشان کرد: شغل خانوادگی ما بافندگی است. من و پدرم هم در این حرفه کار میکردیم. آقای غفاری از بزرگان این صنف، وقتی برادرم را میدید، به کارگرها میگفت: دور میز جمع شوید که استاد میخواهد قیچی به دست بگیرد و برش بزند.
وی ادامه داد: روزی مرتضی منصوریان رئیس کارفرمایان استان تهران، نزد برادرم آمد و گفت که کارگرم با اتو لباسی را سوزانده است. برادرم با تیکههای لباس به گونهای لباس را رفو کرد که قابل تشخیص نبود.
استاد مرتضی عنوان کرد: برادرم وقتی متوجه میشد که فردی پشت او بدگویی کرده است و یا قصد بدنام کردن وی را دارد، حقوقش را افزایش میداد و میگفت: «رفتار آن فرد بد است. من نمیتوانم بد باشم.»
برادر شهید اذعان کرد: ماشاالله اطرافیان حتی دشمنانش را با پیشوند «آقا» صدا میزد، زیرا معتقد بود که ما با رفتارمان میتوانیم مخالفان و دشمنان را جذب کنیم.
وی در این باره گفت: اردیبهشت ماه ۶۲ برادرم به من گفت: «محمد، فلانی را نصیحت کن که در راه انقلاب باشد.» ادامه داد: «او یک زمانی انقلابی بوده است. الان فرصت دشمنی نیست.» ماشاالله دشمن را هم نصیحت میکرد. آن دوست ما عضو حزب توده شده و هشت سال در زندان اوین بازداشت بود. سپس توبه کرد.
بنا بر این گزارش، شهید ماشالله استاد مرتضی مسئول ستاد واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا (ع) بود که در جاده گیلی گادر توسط اعضای حزب دموکرات تیرباران شد.
انتهای پیام/ 131