به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، اخیرا اخباری در رسانه ها منتشر شده است که حکایت از طرح آمریکا برای «سپردن مسئولیت حفاظت از امنیت منطقه خصوصا سوریه به نیروهای نظامی عربی»، دارد. این موضوع اگرچه سابقه ای در دولت باراک اوباما و نشست کمپ دیوید دارد، اما نشان دهنده چند نکته در خصوص آینده رفتار آمریکا با اعراب و خصوصا عربستان، امارات و مصر است.
آمریکایی ها به دنبال تامین هزینه های حضور نظامی آمریکا در منطقه از جیب اعراب و با عناوینی همچون ارسال متخصصان، فن آوری ها و ابزارهای نیازمند آموزش هستند. همچنین تمرکز آمریکا بر روی کره شمالی و دوری از منطقه غرب آسیا قرار گرفته است و این موضوع سبب شده است تا بیشتر بر روی نیروی عربی یا ائتلاف عربی برنامه ریزی کنند.
کمپ دیوید، و تلاش برای ایجاد یک ناتوی عربی توسط اوباما
بعد از مذاکرات هسته ای ایران و کشورهای 5 +1 بود که کشورهای عربی سراسیمه به سمت آمریکا رفتند تا از نیات اوباما در خصوص «امنیت» خود جویا شوند. در آن برهه اعراب شدیدا و متوهمانه تصور می کردند ایران به دنبال تسلط بر منطقه است. اوباما نیز تدارک دیداری را در کمپ دیوید داد تا به سران عربی این «اطمینان» را بدهد که آن ها در «مواجهه با ایران» تنها نخواهند ماند و آمریکا در کنار آن ها است. اجلاس کمپ دیوید به دعوت رئیس جمهور آمریکا برگزار شد و در جریان آن مقامات عالی و نمایندگان شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس، متشکل از بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی حضور یافتند. این اجلاس را یکی از نقاط حساس تاریخ روابط اعراب و آمریکا عنوان کرده اند، چرا که برخی از اعراب به دلیل مخالفت با سیاست های آمریکا در منطقه و خصوصا در مورد ایران، در این نشست شرکت نکردند. شاه عربستان از جمله مهمترین این افراد بود. یکی از نکات مهم آن اجلاس «گدایی امنیت» توسط کشورهای عربی از آمریکا بود. در آن زمان عبدالعزیز حمد العویشق درباره نتایج این اجلاس اظهار داشت «امنیت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای منافع ایالت متحده آمریکا حیاتی است. ایالات متحده اکنون حتی آمادگی این را دارد که «گامی فراتر نهد» و روابط مستحکم میان طرفین را به «روابطی استراتژیک» ارتقا دهد.
باراک اوباما نیز در آن زمان پس از نشست مشترک خود با رهبران کشورهای خلیج فارس در کمپ دیوید اطمینان داده بود که «آمریکا در مقابل هر گونه حمله خارجی کنار متحدان عرب خود خواهد ایستاد.» منظور اوباما از حمله خارجی، توهماتی بود که اعراب در خصوص مورد حمله واقع شدن از ناحیه ایران در سر می پروراندند.
روند سیاست گذاری آمریکا به این سمت پیش رفت که به دلیل مسائل سیاست داخلی و خارجی، اختیارات اعراب را در تامین امنیت خود به رسمیت شناخت و یک گام فراتر به آن ها اجازه دهد تا نیروهای ائتلافی تشکیل دهند. یکی از مهمترین نتایج آن نشست، توافقی بود که بین آمریکا و اعراب بر سر شکل گیری ائتلاف عربی علیه ایران شکل گرفته بود. موضوعی که بعدها و در زمان باراک اوباما شفافیت بیشتری به خود گرفته بود. اوباما در یکی از سخنرانی های خود صراحتا گفته بود اعراب بایستی خود مسئولیت امنیت خود را بر عهده بگیرند. جنگ علیه یمن که تحت عنوان ائتلاف عربی عربستان شکل گرفت به واقع نمونه ای از اختیارات تفویض شده ای بود که آمریکا به اعراب داده بود تا برای خود تشکیلات بر پا کنند.
ترامپ و نگاه به داخل
بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ استراتژی آمریکایی ها در خصوص ایجاد ائتلاف عربی تقویت شد، به گونه ای که توجه و تمرکز ترامپ به سوی مسائل داخلی پیش رفت و با ایده های حمایت گرایانه خود، نگاه بین الملل گرایانه را رها کرد و رفتار بین المللی را محدود در چند عملیات جسته گریخته در افغانستان (مادر بمب ها) و سوریه (شعیرات و حمله اخیر موشکی) کرد. ترامپ در حالی این اقدامات اندک نظامی را در سطح بین المللی ترتیب داد که حتی برای همین اقدامات نیز کشورهای عربی را به وفور سر کیسه کرد. اما استراتژی بلند مدت ترامپ تمرکز بر روی منطقه غرب آسیا نبود و نیست.
با این حال اولین حضور و سفر خارجی ترامپ که به عربستان انجام شد به واقع مهر تائیدی بر روی ایجاد ناتوی عربی یا ائتلاف عربی بود. نکته تامل برانگیز و به عبارتی دست انداز شکل گیری این ناتوی عربی در آن دوره قطر بود. ایجاد اختلافات بین قطر و عربستان و بعد هم ماجرای تحریم های قطر و افزایش تنش بین این کشور و عربستان و امارات، سبب فاصله گرفتن اعراب از ایده ناتوی عربی شد.
درست بعد از سفر دونالد ترامپ و متعاقبا انتصاب جانشین ولیعهد به عنوان ولیعهدی در عربستان، فشارها بر قطر برای کاهش روابط با تهران زیاد شد و کار به جایی رسید که عربستان و کشورهای هم پیمانش تمام اقدامات تنبیهی را به کار بردند تا قطر را از حق ذاتی حاکمیتش بر داشتن روابط حسن همجواری با دولت های دیگر منصرف کنند. قطر نیز از این ماجرا کوتاه نیامد و در حالی که بین دو گزینه انقیاد عربستان و استقلال در تردید بود به سراغ گزینه دوم رفت و ماجرای ناتوی عربی و ائتلاف عربی علیه ایران به کلی موجودیت خود را از دست داد.
ترامپ خروج از منطقه را با دو منطق پی گیری می کند
به طور کلی دونالد ترامپ به مسئله خروج آمریکا از منطقه با دو دید می نگرد؛ نخست، تمرکز بر موضوع کره شمالی (برای تمرکز بر روی شرق آسیا و نهایتا کنترل چین) و دوم، تحمیل کمترین میزان هزینه به آمریکا در این منطقه. اخیرا وال استریت ژرونال گفته مشاور امنیت ملی کاخ سفید با رئیس موقت سازمان اطلاعات مصر تماس گرفته و «از او درباره کمک قاهره برای ایجاد چنین نیروی عربی سوال کرد. دولت ترامپ همچنین از عربستان، قطر و امارات کمک میلیاردها دلاری به منظور بازسازی و احیای شمال سوریه درخواست کرده است و همچنین خواهان اعزام نیروی نظامی از سوی کشورهای عربی است.» در اینکه دونالد ترامپ موفق به دریافت پول از کشورهای عربی می شود، تردیدی نیست، اما در اینکه آیا اعراب بتوانند زیر سقف آمریکا یک نیروی نظامی تشکیل دهند، تردید های زیادی وجود دارد. وال استریت ژورنال «ماموریت نیروی عربی و منطقهای که قرار است در سوریه مستقر شوند» را «مقابله با داعش و همچنین نیروهای مورد حمایت ایران» بر می شمرد.
یکی از دلایلی که آمریکایی ها از تاسیس این نیرو دنبال می کنند، بسیج تمام مخالفان حکومت سوریه زیر یک چتر است. گفته شده است که «این نیرو به جنگجویان عربی و کُردی بومی و محلی برای اطمینان از عدم بازگشت داعش و ممانعت از حضور و استقرار نیروهای مورد پشتیبانی و حمایت ایران به مناطقی که قبلا دست داعش بوده، کمک خواهد کرد.» با این موضوع، آمریکا هم از حضور در سوریه طفره می رود و به سمت کره شمالی تمرکز می کند و هم با بهانه حضور نیروهای مشاور خارجی همچون بلک واتر، پول کلانی را از اعراب دریافت می کند. اخیرا مدیر بلک واتر البته تاکید کرده که او منتظر موضع دونالد ترامپ درباره ایجاد چنین نیرویی از برخی کشورهای عربی است و اینکه میخواهد در این باره چه کار کند.
منبع: فارس