از خرمشهر تا خونین‌شهر 7/

تصویر کمرنگ خرمشهر در قاب نقره‌ای سینما

با گذشت بیش از سه دهه از آزادی خرمشهر سینمای ایران آنطور که باید حق مطلب را درباره این حماسه ملی ادا نکرده است.
کد خبر: ۲۹۲۱۲۱
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۱:۱۴ - 22May 2018

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، تاریخ هشت ساله دفاع مقدس نقاط اوجی دارد که از ظرف زمان خارج شده و به حماسه‌های ماندگاری تبدیل شده است؛ حماسه‌‌هایی که بیشتر شبیه معجزه است. این معجزه‌ها به هر دلیلی کمتر در قالب تصویر درآمده است و برای همین نسلی که دفاع مقدس را فقط به اتکای کتاب‌ها و عکس‌ها شناخته درکی از آنها ندارد.

یکی از این حماسه‌های معجزه‌گون و بی‌بدیل حماسه آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد 1361 است. این واقعه با همه اهمیتی که دارد چنان که باید و شاید به تصویر درنیامده است. درحالی‌که تنوع موضوعات مرتبط با آزادسازی خرمشهر منبعی غنی برای تولیدات سینمایی و تلویزیونی است. همچنان که دفاع مردم خرمشهر از شهرشان و همچنین سایر ایرانیان کاملا جهادی و خود جوش صورت گرفت، در حوزه سینما نیز همین اتفاق افتاد.

به سوی سینمای شاعرانه

«رسول ملاقلی‌پور» از موفق‌ترین فیلمسازان ژانر دفاع مقدس بود که در دومین اثر خورد «بلمی به سوی ساحل» به حوادث خرمشهر پرداخته و اثر ماندگاری خلق کرد.

این فیلم به روزهایی می‌پردازد که رزمندگان ایرانی تلاش می‌کنند به خرمشهر نفوذ کرده و آن‌را آزاد کنند. ملاقلی‌پور در «بلمی به‌سوی ساحل» تلاش می‌‌کند تصویری واقع‌گرا از جنگ، به مخاطب نمایش دهد و با توجه‌ به فضای غالبی که در جامعه حاکم بود این فیلم به خوبی روحیه قهرمانی را در مخاطب زنده می‌کرد.

داستان فیلم به اواخر مهرماه سال ١٣٥٩ می‌پردازد؛ هنگامی‌که خرمشهر در خطر سقوط قرار دارد، جمعی از رزمندگان به فرماندهی مرتضی برای کمک به رزمندگانی که در شهر در حال مبارزه‌اند، از تهران حرکت می‌کنند و چون جاده‌‌های آن حوالی در دست عراقی هاست، آن‌ها باید از بندر ماهشهر به‌وسیله بالگرد خود را به خرمشهر برسانند.

وجه شاعرانگی فیلم و رنگمایه‌های به شدت دینی که از آموزه‌های شیعی نشات گرفته «بلمی به سوی ساحل» را تبدیل به یک بیانیه سینمایی کرده است. این فیلم به دلیل لحن صادقانه و روایت ساده و عاری از پیچیدگی‌های فیلم جنگی توانسته به تعریفی از سینمای دفاع مقدس برسد. مسیری که ملاقلی‌پور در آثار بعدی خود آن را شکل داد و قوام بهتری به آن بخشید.  

«بلمی به سوی ساحل» مسیری بود که یکسال بعد «ناصر غلامرضایی» آن را در فیلم «حریم مهرورزی» پی گرفت. هر چند نگاه غلامرضایی در این فیلم متفاوت‌‌تر از «بلمی به‌سوی ساحل» بود.

تصویر کمرنگ خرمشهر در قاب نقره‌ای سینما

روایتی از مهاجران خرمشهری

«حریم مهرورزی» به پدیده مهاجرت ناشی از جنگ و زندگی آوارگان خرمشهری پرداخته است. غلام‌رضایی با روایت داستانی در یک هتل بزرگ که محل اسکان آوارگان جنگ تحمیلی است حال و هوایی دیگری به مخاطب منتقل کرده است.

قهرمان داستان زنی جوان به نام صبری است که در جنگ شوهرش را از دست داده و حال همراه پسر خردسال و پدر و مادر پا به سن گذاشته‌اش به اجبار در تهران زندگی می‌کند. ناخدا که پدر صبری است هم تیپی کامل و آشنا از مردان خطه جنوب است که برای بازگشت به شهر خود و کار روی اروند رود لحظه شماری می‌کند. پسر جوان راننده تاکسی هم که به صبری علاقه‌مند است، دیگر شخصیت مهم فیلم است که سرانجام با صبری ازدواج کرده و روز ازدواجشان با روز آزادسازی خرمشهر (سوم خرداد) همزمان می‌شود.

 اغلب سکانس‌های این فیلم با حضور مردمی ساخته شده که روزهای آوارگی و غربت را در تهران می‌گذرانند و درگیر مسائل اجتماعی مختلفی هستند. خبر آزادسازی خرمشهر در سکانس انتهای فیلم به نحوی نور امید را در دل مهاجران ـ مخاطبان ـ زنده می‌کند. کارگردان با بازسازی صحنه‌های شادی مردم برای آزادی خرمشهر، تصویری واقع‌گرا از آن لحظه‌های تاریخی برای مخاطب می‌سازد که پس‌از گذشت سال‌ها مهم‌ترین امتیاز «حریم مهرورزی» است.

پایان جنگ و ادامه راه

تصویر کمرنگ خرمشهر در قاب نقره‌ای سینما

«عبدالله باکیده» با ساخت «پوتین» در آغاز دهه 70 اولین فیلم دفاع مقدس با موضوع خرمشهر را ساخت. این فیلم داستان گروهی از بسیجیانی است که به اسارت دشمن در آمده‌ بودند. این فیلم درباره مقاومت رزمندگان و نیروهای مردمی و تلاش برای نجات‌ کسانی است که در زمان اشغال خرمشهر گرفتار شده‌ بودند.

سه گانه درویش

در میان سینماگرانی که به‌صورت‌مستقیم در ارتباط ‌با حماسه خرمشهر تولید کرده‌‌اند، «احمدرضا درویش» با ساخت سه فیلم رکورددار است. او سینماگری است که در بیشتر آثارش به خرمشهر و قهرمانانش ادای دین کرده است. در فیلم‌های او مستقیم و غیرمستقیم می‌توان نشانی از این شهر و رزمندگانی که برای رهایی آن تلاش کرده‌اند، دید. درویش در سال 1373 فیلم «کیمیا» را ساخت.

فیلم «کیمیا» به دلیل کارگردانی پیچیده و پر جزئیات صحنه‌های جنگی از آثار شاخص سینمای دفاع مقدس است. این نوع از کارگردانی را در آثار دیگر درویش به‌خصوص «دوئل» شاهد هستیم. رضا  که انتظار تولد فرزندش را می‌کشد، به‌همراه همسرش گرفتار حمله عراقی‌ها می‌شوند. آن دو در این درگیری از هم جدا می‌شوند و رضا به اسارت در می‌آید. او بعد از آزادی به دنبال دخترش می‌گردد تا او را پیدا کند.

درویش در «کیمیا» در کنار روایت زندگی ویران‌شده رضا و جدایی ناخواسته او از فرزندش، از امید به آینده حرف می‌زند. درویش دو سال بعد، فیلم «سرزمین خورشید» را می‌‌سازد و با اشاره مستقیم به روزهای آغازین جنگ در خرمشهر، روابط انسانی را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این فیلم جدال دکتر و هانیه به ‌عنوان نمایندگان دو تفکر متفاوت و نگاهشان به جنگ به تصویر کشیده شده است.

درویش در آخرین فیلم دفاع مقدسی خود فیلم بلند پروازانه «دوئل» را با موفقیت ساخته و روانه پرده سینما کرده است.

داستان فیلم حول یک گاوصندوق می‌چرخد. در بحبوحه جنگ عده‌ای تلاش می‌کنند از خروج یک گاو صندوق از کشور جلوگیری کنند. نقش اول فیلم، زینال، در این بین به حُسن نیت آن‌ها شک کرده و سعی می‌کند گاو صندوق را از چنگ آن‌ها در بیاورد. گاو صندوق در اروند غرق می‌شود و زینال اسیر می‌شود. داستان فیلم ۲۰ سال بعد و پس از آزادی زینال ادامه می‌یابد و در حین درگیری برای تصاحب گاوصندوق حقایقی کهنه آشکار می‌شود.

زینال نمونه‌ای از جوان‌های نترس خرمشهری است که در کنار دیگران به فرماندهی محمد جهان آرا دست به مقاومت زده و شهر را نگه داشته‌اند. در طرف دیگر سرباز جوانی قرار دارد که برخلاف زینال پایبند به مقررات نظامی بوده و به همین خاطر هم تسلیم نامه اسکندر و گروهش با مُهر دولتی برای تحویل گاوصندوقی پر از شمش طلا می‌شود. شخصیت‌های دیگر فیلم هر یک نماینده‌ای از طبقات مختلف جامعه هستند.

تصویر کمرنگ خرمشهر در قاب نقره‌ای سینما

سفری در ابتدای راه

«حمید فرخ‌نژاد» در سال 1379 در اولین تجربه سینمایی خود داستان اشغال خرمشهر را دست مایه کار خود قرار می‌هد. فرخ‌نژاد از طریق نمایش اشغال شهر و آوارگی مردم به روابط انسانی در بستر جنگ اشاره می‌کند. در روز سقوط خرمشهر تعدادی نیروی‌های مردمی به‌همراه دو مجروح و دو پرستار و گروهی از مردم به‌ قصد خروج از شهر به پلی می‌رسند که به‌دست نیروهای ارتش عراق افتاده است. گروه تصمیم می‌‌گیرد برای نجات غیرنظامیان، جدا از آن‌‌ها مسیر را ادامه دهد و در گذر از مسیرهای مختلف با ماجراهایی از جنگ درگیر می‌شوند.

فرشته شهر اشغال شده

فیلم «کودک و فرشته» نیز از فیلم‌‌های اخیر سینمای ایران است که از سوی مسعود نقاش‌زاده، در سال ١٣٨٧ کارگردانی شده که مستقیماً حماسه آزادسازی خرمشهر را به تصویر می‌کشد. «کودک و فرشته» روایت دختری به نام فرشته است که در آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹ با خانواده‌اش آماده می‌شوند تا در جشن عروسی یکی از اقوام نزدیک شرکت کنند.

اما غرش صدای هواپیماهای جنگنده‌ای که از مرز عبور کرده‌اند، موجب می‌شود که پدر فرشته تصمیم بگیرد از خیر عروسی خواهرش بگذرد و خانواده‌اش را از مهلکه بِه‌دَر ببرد، اما فرشته در شهری که حالا از سوی دشمن اشغال شده، درگیر ماجراهای بسیاری می‌شود.

حماسه ساز 13 ساله بختیاری

تصویر کمرنگ خرمشهر در قاب نقره‌ای سینما

از معدود فیلم‌هایی که در این‌باره در دهه٩٠ ساخته شد، فیلم «بزرگ‌ مرد کوچک»، ساخته صادق صادق‌دقیقی بود که داستان آن به اوایل جنگ و حمله عراق به خرمشهر باز می‌‌گردد. این فیلم درباره شهید بهنام محمدی، نوجوان ١٣ساله حماسه‌ساز بختیاری اهل مسجد سلیمان و نبرد دلیرانه او در جریان مقاومت مردمی خرمشهر در مهر ١٣٥٩ می‌باشد.

این نوجوان در ابتدا به‌دست نیروهای عراقی می‌افتد و مورد ضرب‌و‌شتم قرار می‌گیرد، اما اعتماد عراقی‌ها را جلب کرده و مواد غذایی، مهمات و گرای دشمن را به نیروهای ایرانی می‌‌رساند.

در میان تصاویر مستندی که از آزادسازی خرمشهر باقیمانده است، یک تصویر همیشه‌زنده و دوست‌داشتنی است که عمق شادی رزمندگان را از آزادسازی خرمشهر نشان می‌دهد. مردم و رزمندگان در کنار هم خیابان‌ها و کوچه‌های اطراف مسجدجامع شهر را آب‌و‌جارو می‌کنند. گنبد گلوله‌خورده مسجد سر برآسمان دارد و به‌عنوان نماد حُریّت و غرور ایستاده است.

 روز سوم آزادی

تصویر کمرنگ خرمشهر در قاب نقره‌ای سینما

فیلمی براساس یک داستان واقعی که پُر است از شخصیت‌های مختلف با کیفیت‌های گوناگون که قصه جذاب و پرتنش آن را پیش می‌برند. رضا و سَمیره قهرمان‌های روز سوم هستند که در شهر تحت محاصره خود مانده و دل کندن از آن برایشان تلخ و دشوار به نظر می‌رسد. رضا به اجبار سَمیره که پایش شکسته است در خانه خودشان تنها می ماند و رضا به نیروها در بخش دیگر شهر می‌پیوندد.

دل‌نگرانی‌های رضا برای سَمیره در روز سوم خوب و متقاعدکننده از کار درآمده و مخاطب را در بیم و امید نسبت به سرنوشت آنها قرار می‌دهد. در قطب منفی با یک ضدقهرمان کار شده و درخشان به نام فواد روبه‌روییم که شخصیتی چند لایه دارد. معلم عرب زبان سابق و نظامی این روزها که دل در گرو سَمیره داشته و پیش از آغاز جنگ هم به خواستگاری او ـ که همکارش هم هست ـ رفته است.

همین علاقه است که به فواد عمق بخشیده و او را از دیگر نمونه‌های مشابه متمایز کرده که کشته شدنش به ضرب گلوله سَمیره آن را کامل تر کرده است. مرگی که محمد حسین لطیفی در مقام کارگردان برای او تدارک‌ دیده نیز بر ماندگار شدن این شخصیت منفی در گوشه ذهن سینما دوستان نقش مهمی داشته است.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار