گزارشی از شرح عکس دیدار پدر شهید طنوریان با فرزندش پس از 35 سال

تنها عکاسی است که در مراسم وداع خصوصی پدر شهید علی طنوریان با بقایای پیکر جوان 20 ساله‌اش حضور داشته. همین هم شد که تصویری که توی قاب دوربینش نشست فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی را منفجر کرد.
کد خبر: ۳۰۹۳۱۳
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۱ - 16September 2018

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، صحبت از عکسی است که پدر شهید را بعد از 35 سال چشم‌انتظاری بالای سر پیکر فرزندش نشان می‌دهد. تصویری که حالا دیگر خیلی‌ها آن را دیده‌اند.

تقدیر این شده بود که عکاس معراج در آن لحظه دم‌دست نباشد و مسؤولان معراج از محسن رنگین‌کمان عکاس خبرگزاری دفاع مقدس و یکی از عکاسان خبری حاضر در معراج بخواهند که پا بگذارد به محفل وداع خصوصی پدر شهید علی طنوریان و از آن لحظات تکان‌دهنده عکس بگیرد.

همین هم شد که تصویری که در قاب دوربین او نشسته بود در ادامه به فضای مجازی برسد و شبکه‌های اجتماعی را زیر و رو کند.

حالا خیلی‌ها آن عکس را در اینستاگرام و توییتر و دیگر شبکه‌های اجتماعی دست به دست کرده‌اند. کنار موقعیت نابی که نصیب رنگین‌کمان شده بود و از آن به خوبی استفاده کرد نباید از اخلاص و زلالی خود عکاس هم غافل بود. توصیه‌ای که رنگین‌کمان در مورد بعضی از فراز‌های مصاحبه و نحوه انتشار آن‌ها به من کرد برایم مسجل شد که او را هم باید در زمره کسانی قرار داد که مصداق آن مصرع معروف خواجه شمس‌الدین حافظ شیرازی‌اند که «تو خود حجاب خودی حافظ،‌ از میان برخیز!»

در ادامه می توانید گفت‌وگو با عکاس صحنه معروف دیدار پدر شهید علی طنوریان با پیکر فرزندش را بخوانید. شهیدی که بعد از 35 سال چشم‌انتظاری در نهایت تن به شناسایی داد و اندک بقایای پیکرش تحویل خانواده‌اش شد.

به عنوان سوال اول چه شد که موفق به ثبت این صحنه شدی؟

پشت معراج فضایی وجود دارد که خانواده‌ها را اول آنجا می‌برند تا با پیکر شهیدشان دیدار و وداع کنند. زمانی که پدر شهید رسید و قصد داشتند او را به این مکان ببرند، عکاس خود معراج دم دست نبود و حضور نداشت. همین هم شد که مسؤولان معراج از من درخواست کردند که برای عکاسی از این لحظه به آن اتاق بروم. ظاهرا پیکر شهید در سالگرد درگذشت مادرش شناسایی شده و حالا داشت تحویل خانواده‌اش می‌شد. این را از حرف‌های خواهر شهید متوجه شدم. در ادامه هم که پدر شهید آمد و آن صحنه خلق شد. اگر اشتباه نکنم آذری‌زبان بودند

به عنوان یکی از کسانی که در آن صحنه حضور داشتند از آن لحظه تکان‌دهنده بگویید!

خب توی تصاویر هم دیده‌اید. پدر شهید خیلی شکسته بود. برای وداع با واکر آمد. حالت گریه و حزن خاصی داشت. جالب است که معمولا پدر‌ها خودشان را نگه می‌دارند و احساسات‌شان را بروز نمی‌دهند، اما پدر این شهید این حالت را نداشت. خیلی مضطرب بود و بی قراری می‌کرد. هیچ حرف و سخن و جمله‌ای هم بر زبان نمی‌آورد و فقط گریه می‌کرد. اصلا حال حرف زدن نداشت. با گریه و حزن آمد و بالای سر پیکر رسید. بقایای پیکر را در اختیارش قرار دادند و او برای لحظاتی آن را در آغوش گرفت. در ادامه هم حالش بد شد که برایش آب آوردند و مدتی طول کشید تا به حالت عادی برگردد. بعد از معراج البته با تعدادی از سربازان و نظامیان حرف زد و برایشان دعا کرد.

وقتی برای عکاسی می‌رفتید تصور می‌کردید با چنین صحنه‌ای مواجه شوید؟ چرا این تصویر شما اینقدر دیده شد؟

این‌که در معراج چه اتفاقی می‌افتد را می‌شود حدس زد، ولی این‌که شهیدی را می‌آورند که مادرش قبلا فوت کرده و حالا پدرش با آن وضعیت به دیدار بقایای پیکر فرزندش می‌آید را اطلاع نداشتم و نمی‌دانستم. اتفاقی که در معراج می‌افتد این است که در این قبیل موارد که شهیدی را برای وداع می‌آورند، اتفاقات و واکنش‌هایی که رخ می‌دهد که هر‌کدام مختص خودش است. واکنش‌ها و ری‌اکشن‌ها مخصوص همان خانواده و همان سوژه است و هیچ‌کدام شبیه به دیگری نیست. در فرآیندی که من تا الان حضور داشتم در این موارد اتفاق شبیه به هم ندیده‌ام. هر‌کدام از این دیدار‌ها با دیگری متفاوت است. این مورد هم از این قاعده مستثنی نبود. در مراسم دیگر اعم از شهدای جنگ یا شهدای مدافع حرم تا حالا پدر شهیدی ندیده بودم که چنین واکنش‌هایی داشته باشد و به این شکل احساساتش را بروز دهد. هر چند در این مورد خواهر شهید هم حضور داشت و خیلی هم گریه می‌کرد، اما پدر بود که فضا را تحت تاثیر قرار داده بود. عکس‌ها را حتما دیده‌اید. یک نکته دیگر در این مراسم هم این است که معمولا یک نفر است که فضا ایجاد می‌کند و باقی را تحت تاثیر خودش قرار می‌دهد. این یک نفر ممکن است فرزند یا پدر و مادر شهید یا حتی همسر شهید (برای شهدای مدافع حرم) باشد. این یک نفر است که کل آن فضا حول او می‌گردد و آن را پیرامون خودش خلق می‌کند. در مورد این صحنه، پدر شهید تبدیل به محور اصلی شد.

این صحنه را که دیدید یاد چه افتادید؟

با آن سن و سالی که از او گذشته بود و کهولت سن و شکسته وارد شد. هرچند به کمک واکر بسختی راه می‌رفت، اما وقتی آنجا رسید دیگر جان و نایی نداشت. خودش را به سمت پیکر شهید می‌کشید. واقعا خودش را می‌کشید. خب ایام محرم است. آدم این‌ها را که می‌بیند وارد فضای روضه می‌شود. البته هیچ‌کس را نمی‌شود با اهل بیت (ع) قیاس کرد و این کار درستی هم نیست. ولی بعضا اتفاقاتی می‌افتد که آنچه در روضه عاشورا و امام حسین (ع) شنیده‌ایم را به ذهن نزدیک و تقریب می‌کند. نمی‌خواهم بگویم این اتفاقات شبیه آنهاست؛ نه! آن اتفاقات به هیچ چیز دیگر شبیه نیست، ولی این صحنه را که دیدم و حرکت پدر شهید هم که خودش را به سمت پیکر پسرش می‌کشید، من را به روضه حضرت علی‌اکبر (ع) برد و چنین فضایی را به ذهنم نزدیک کرد.

فکر می‌کردید این تصویر اینقدر دیده شود و بچرخد؟ بازخوردی نداشت؟

عکس خودم را چند جا دیدم که استفاده کرده بودند و در فضای مجازی چرخیده بود. در آن ایام سه شهید را آوردند که هرکدام خصوصیت خاص خود را داشتند. شهید اولی مادر شیرزنی داشت. دومین شهید را روز بعد آوردند که فضای خیلی غریبانه‌ای داشت. پدر و مادرش از دنیا رفته بودند و برادرش آمده بود تا پیکر او را تحویل بگیرد. جمعیت خیلی کمی هم بودند. بعدی هم مربوط به همین شهید طنوریان بود که آن اتفاق افتاد. این‌ها خیلی پشت سر هم بود. از بازخورد‌ها خیلی خبر ندارم، اما همین تصاویر هم در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و چرخید.

منبع: روزنامه جام جم

نظر شما
پربیننده ها