به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، امارات متحده عربی که سودای تاثیرگذاری بر سر معادلات منطقهای را در سر میپروراند، با چالشی بزرگ مواجه شده است. چهار سال از زمان آغاز جنگ علیه یمن به رهبری عربستان سعودی میگذرد. آل سعود با تشکیل ائتلافی با ادعای حمله کوتاه، برقآسا و زودبازده حمله به یمن را تدارک دید.
ولیعهد جوان سعودی با آرزوی اینکه در این حملات صنعا سقوط خواهد کرد و «عبدربه منصورهادی» رئیس جمهور مستعفی و فراری یمن دوباره به راس قدرت بازخواهد گشت، بیش از چهار سال این کشور را به خاک و خون کشیده است.
پارلمان امارات نیز با این ادعا که هدف از حمله به یمن برقراری ثبات و امنیت در این کشور است، مشارکت نیروهای امارات در ائتلاف سعودی ملقب به «طوفان قاطعیت» را تایید کرد. پارلمان امارات مدعی شده است که «بازگرداندن ثبات و امنیت و مصون داشتن روند سیاسی در یمن بر اساس طرح شورای همکاری خلیجفارس و نتایج مذاکرات ملی در این کشور است». رویکرد امارات در جنگ یمن را میتوان در چهارچوب شورای همکاری خلیجفارس دانست. تقریبا ۳۰ فروند جنگنده اماراتی در حملات هوایی علیه مواضع یمن مشارکت داشته است. امارات زیر چتر عربستان سعودی فعالیت میکرد؛ اما پس از نبرد عدن و مشارکت گسترده و مستقیم امارات در آن، مرحله نوینی از رویکرد فرامرزی این کشور آغاز شد که زمینهساز همپایی این کشور با دولت سعودی در جنگ شد.
قطعا میتوان گفت که سیاست امارات و عربستان به ثبات و امنیت منطقه ختم نشده و در نهایت باعث تفرقه خواهد شد. اماراتیها بارها حمایت خود را از گروههای تروریستی حاضر در منطقه همچون داعش و جبهه النصره اعلام کردهاند. تروریستهای تکفیری به پشتوانه کمکهای مالی و تسلیحاتی توانستهاند جنایات گستردهای را در منطقه مرتکب شوند.
در چنین شرایطی امارات با همراهی کشورهای غربی که تحولات بیداری اسلامی در منطقه را با منافع سیطره جویانه خود در تضاد میدیدند به توطئه و تفرقهافکنی علیه قیامهای مردمی به طرق مختلف بر آمدند. نتیجه این اقدامات در برخی از کشورها نظیر لیبی، عراق، تونس و سوریه به ناامنیها و بی ثباتیها مبدل شد. آل سعود و متحدانش در بعد نظامی به هیچ کدام از اهدافشان دست نیافتهاند؛ لذا با گسترش توطئه در مناطق مختلف یمن به خصوص جنوب این کشور و تبدیل این مناطق به جولانگاه تروریستهایی که جهت تجزیه این کشور گام برداشتهاند، اقدام کرده است.
موقعیت استراتژیک یمن را میتوان یکی از دلایل اختلاف امارات و عربستان بشمار آورد. تسلط عربستان بر یمن میتواند منافع مهم و بسیاری را برای این کشور تامین کند به ویژه اینکه موقعیت استراتژیک یمن و اشراف آن بر دریای سرخ و اقیانوس هند اهمیت یمن را دوچندان میکند.
شواهد حاکی از آن است که امارات از تقسیم رهبری مسلمانان سنی میان عربستان و ترکیه ناخرسند است. به خصوص اینکه اظهارات وزیرخارجه امارات که کشورش را شایسته و سزاوارتر از ترکیه قلمداد میکند که به دنبال احیای امپراطوری عثمانی است.
شیوخ امارات از به قدرت رسیدن حزب اصلاحات در یمن که طبق شواهد موجود به اخوانالمسلمین وابسته است و مورد حمایت مالی و معنوی عربستان است ابراز نگرانی کرده است؛ به ویژه اینکه روابط عربستان با اخوان بعد از انتصاب ولیعهد جدید سعودی رونق یافته است.
در سویی دیگر و بر اساس طرح «شهر نور» قرار است یک شهر و یک پل مهم میان یمن و جیبوتی بر روی دریای سرخ ساخته شود که آسیا را به آفریقا متصل میکند و مبدل به یک گذرگاه مهم و استراتژیک خواهد شد. تاسیس این شهر سبب میشود که نقش محوری و مهم بندر دبی از بین برود و یکی از مهمترین منابع درآمد اقتصادی امارات که همان بندر دبی باشد متزلزل شود.
باز هم پای طلای سیاه در میان است. عربستان تلاش میکند که میادین نفتی «واعد» که از استان جوف تا صحرای «الربع الخالی» امتداد دارد دست یابد. تسلط بر این میدان نفتی بزرگ سبب میشود تا عربستان بتواند ضمن افزایش تولید نفت، راهکاری جدید برای صادرات نفت از دریای سرخ به تنگه هرمز پیدا کند.
انتهای پیام/ 441