به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، مهندس عزیزالله پور کاظم فرزند شهید علی پور کاظم یکی از مریدان و دوستان آیت الله اشرفی اصفهانی در خصوص انتخاب رمز عملیات فتح المبین توسط این شهید محراب خاطره ای را از آن دوران تعریف کرد و گفت: شهید اشرفی اصفهانی خیلی به پیگیری مسائل جبهه، جنگ و رزمندگان علاقه مند بود. در عملیات فتح المبین که توفیق یافتم در جبهه حضور داشته باشم وقتی برگشتم در مسجد، مشغول راه اندازی کتابخانه بودم که حاج آقا محمد؛ پسر شهید اشرفی اصفهانی آمدند و گفتند که حاج آقا فرموده بیایید و گزارشی از عملیات بدهید.
چون آن زمان در جبهه مسوولیت داشتم باید کارهای زیادی انجام می دادم، به همین خاطر دیر وقت به منزل ایشان رفتم، آهسته در زدم که حاج آقا محمد در را باز کرد و گفت: شما دیر آمدید. حاج آقا خوابیده اند. گفتم که می روم فردا می آیم. گفت الان بیایید و به من توضیح بدهید و فردا برای حاج آقا بازگو کنید.
چند دقیقه ای که نشستیم حاج آقا با لباس معمولی وارد شد و پس از احوالپرسی و روبوسی نشستند و من نزدیک به سه ربع ساعت گزارشی از جبهه و عملیات به ایشان ارائه کردم. چون ایشان رمز عملیات را پیشنهاد داده بود در ارائه گزارش دائم تاکید می کردند که حضرت زهرا (س) به شما کمک کرده است.
ایشان با توجه به روح بلندی که داشتند به من تاکید می کردند از نحوه برخوردتان با عراقی ها تعریف کنید و سوال می کردند چه تعدادی از عراقی ها را کشته اید و من گفتم حاج آقا به هر حال جنگ و درگیری است. ما هم تیراندازی کردیم، حالا چقدر آن به هدف خورده است، نمی دانیم.
یکبار در جبهه صحنه غمناکی برای ما اتفاق افتاد. یک رزمنده بسیجی به نام سید عبدالکریم حسینی زاده بود که شش خواهر داشت و تنها فرزند پسر خانواده اش بود. چون سید بود خیلی مقید بود تا خدای ناکرده کاری انجام ندهد که ناجوانمردانه باشد. صبح عملیات ایشان اجازه نداد تعدادی از عراقی ها را که زخمی شده بودند، بکشند. هر بار می رفت و دو سه نفر از آن ها را می آورد تا تحت درمان قرار بگیرند و یک نوبت که رفت تا چند نفر از آن ها را بیاورد، یکی از آن نامردها یک اسلحه پیدا کرده بود، او را از پشت هدف گلوله قرار داده و به شهادت رساند و چون ما از نزدیک شاهد این ماجرا بودیم، تمامی آن ها را کشتیم. این ماجرا به گوش حاج آقا رسیده بود. البته شبهه ای هم برای خود ما وجود داشت که نکند به خاطر هوای نفس آن ها را کشته باشیم.
به همین سبب کل ماجرا را برای حاج آقا تعریف کردم، ایشان گفت کار خوبی انجام داده اید. چون آن ها پیش دستی کرده اند، عکس العمل شما اشکال ندارد. از وضعیت موفقیت عملیات هم پرسیدند که گفتم الحمدالله عملیات خوبی بود.
ما چون در جنگ از نظر تسلیحاتی، نظامی و حتی تاکتیک و آموز با عراقی ها قابل قیاس نبودیم و در حقیقت یک طرف قرار داشتیم و تمام دنیای شرق و غرب در طرف دیگر بودند. تنها چیزی که باعث موفقیت ما شد، پشتوانه معنوی و خدایی بود و یکی از عواملی که موجب معنویت و شکوفایی بیشتر می شد، حضور روحانیت معظم در جبهه ها بود. مثلا اینکه روحانیان مسن، با درس اخلاقی که به جوان ها در میدان رزم حضور پیدا کنند و در برنامه های دینی مثل نماز و دعا هم فعالیت خودشان را داشته باشند و انصافا هم وجود این ها فضای دیگری در جبهه های نبرد را به وجود می آورد.
انتهای پیام/ 141