به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، «محمدصادق افراسیابی» مدیر عامل انجمن سواد رسانهای ایران یادداشتی تحت عنوان «چگونه سواد رسانهای، اقتصاد را مدیریت میکند؟» نوشته که متن کامل آن در ادامه میآید:
سال ۱۳۹۳ فرصتی شد تا دیداری با محمدحسین ادیب؛ اقتصاددان مشهور و برجسته کشورمان داشته باشم. دکتر ادیب در این دیدار خاطرهای از بحران ارزی سال ۱۳۹۱ برایم نقل کرد که بسیار جالب بود. او میگفت در سال ۱۳۹۱ زمانی که قیمت دلار به شدت رو به صعود بود و فضای رسانهای کشور هم به نفع این صعود، برخی از اساتیدی که هم رسانه را میشناختند و هم اقتصاد را، تصمیم گرفتند فضای رسانهای را بشکنند و در این مقطع قرار شد دکتر ادیب با یکی از رسانههای پرمخاطب گفتوگو کند و با بیان ادله علمی، از سقوط قیمت دلار خبر دهد. از قضا پس از گفتوگوی رسانهای دکتر ادیب، سقوط قیمت دلار شروع شد ...
حالا چهار سال از بیان خاطره دکتر ادیب میگذرد و من به این موضوع فکر میکنم که چرا در سال ۱۳۹۷ و در شرایط کنونی کشور، گفتوگوی بسیاری از اقتصاددانان مطرح و برجسته کشورمان با رسانههای جمعی نتوانسته است حباب بزرگ قیمت دلار و سکه را بشکند؟
وقتی دلیل این امر را ریشهیابی میکنم، میبینم که در آن زمان، با حجم زیادی از کانالهای تقویت کننده شایعات بیاساس در فضای مجازی روبرو نبودیم. در آن زمان شاهد این میزان از اختلافات گروههای مرجع با یکدیگر نبودیم. در آن زمان جریانی وجود نداشت که به خاطر اثبات عملکرد گذشته خود بخواهد دولت وقت را طوری تضعیف کند که یارای انجام هیچ کاری را نداشته باشد. اما تمام این دلایل و صدها دلیل دیگر هم نمیتواند توجیه وضعیت نابسمان این روزهای اقتصاد کشور باشد. باید باور کنیم که روز بروز بر تعداد رسانههای غیر حرفهای داخلی و رسانههای حرفهای بیگانه افزوده میشود. رسانههای حرفهای بیگانه، حساب شده دروازه اقتصاد ما را هدف قرار دادهاند و رسانههای غیر حرفهای داخلی ناآگاهانه گل به خودی میزنند.
میدانید چرا؟
چون متاسفانه در بازار پیام کشور ایران، تعداد زیادی از مدیران رسانهای و همچنین خبرنگاران، از سواد رسانهای کافی برخودار نیستند. بارها دیدهام که کانال تلگرامی شبکه بی بی سی فارسی، بسیار دقیق و حساب شده خبری را با هدف ضربه به اقتصاد کشور منتشر میکند و چند ساعت بعد همان خبر را با ادبیاتی مشابه در کانالهای خودی میبینم؛ بنابراین باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که بسیاری از مدیران رسانهای و خبرنگاران ایرانی منفعل هستند و برنامهای در حوزه عملیات روانی و مدیریت اقتصاد جامعه ندارند.
علیرغم تمام این احوال و ایرادات بسیاری که بر نحوه مدیریت رسانه ملی، رسانههای جمعی و رسانههای مجازی داخلی وارد است، قصد ندارم مثل بسیاری از منتقدین رسانه فقط شعار دهم و ریشه تمام مشکلات جامعه را متوجه رسانهها سازم. چون معتقدم مخاطب در بازار جهانی پیام نقش اساسی دارد.
در عین حال که باید به اصلاح رسانه از طریق افزایش سواد رسانهای مدیران و دست اندرکاران رسانه توجه کرد، باید برای افزایش سواد رسانهای مخاطبان هم برنامهریزی کرد. زمانی که مخاطب بداند که رسانهها از چه حربههایی برای افزایش قیمت دلار و سکه استفاده میکنند، آن وقت به این راحتی تحت تاثیر واقع نمیشود. اما موضوع به همین سادگی هم نیست.
حقیقت این است که امروزه محرک اقتصادی، انگیزههای بسیار قوی برای رسانههای حرفهای ایجاد میکند تا پیامهای خود را به شکل کاملا هدفمند به مخاطب عرضه کنند و از سوی دیگر تمام تلاش خود را بکار گیرند تا مخاطب متوجه منافعی که در پشت پرده برای آن رسانه وجود دارد، نشود. چنین شرایطی، پیچیدگیهای خاص خود را دارد و باعث میشود تا مخاطبی که از سواد رسانهای بالایی برخوردار نیست، تحت تاثیر پیامهای رسانههای بیگانه واقع شود. من فکر میکنم در این شرایط بازگشت به سوی دانشگاه میتواند یکی از کلیدهای اساسی حل مشکل اقتصاد و رسانه باشد.
چرا که تنها در دانشگاه است که مختصصان هر دو حوزه اقتصاد و رسانه حضور دارند و میتوانند در گام اول دانشجویان و در گام بعد عموم مردم را نسبت به تاثیرات متقابل حوزه رسانه و اقتصاد آگاه کرده و نمونههای عملیات روانی رسانههای بیگانه را برای مخاطب تشریح کنند. احساس میکنم مدتی است که میان «دولت و دانشگاه»، «رسانه و دانشگاه» و «ملت و دانشگاه» فاصله افتاده است. اگر هر چه سریعتر قهر با دانشگاه را تمام کرده و با دانشگاه آشتی کنیم، دانشگاه توانایی حل چالش رسانه و اقتصاد را دارد.
دانشگاه حتی توانایی حل چالشهای بزرگتر را هم دارد. دانشگاه از نظر من محلی برای گرفتن مدرک نیست. دانشگاهی جایی است که باید مسائل بزرگ را آنجا برد و همانجا حل نمود. اگر رسانههای ما به جای گفتوگو با برخی اشخاصی که خود از کم سوادی رسانهای رنج برده و صرفا دچار یک شهرت کاذب شدهاند، به صاحب نظران عرصه اقتصاد و رسانه مراجعه کنند، هم خود از سواد ایشان بهرهمند خواهند شد و هم میتوانند به جامعه کمک کنند که سواد رسانهای خود را بالا ببرد. اگر آنچه در گذشته توسط مقام معظم رهبری، تحت عنوان کرسیهای آزاد اندیشی مورد تاکید جدی قرار گرفت، به شکل دقیق و درست با موضوع راهکارهای تجزیه و تحلیل پیام، اقتصاد و رسانه و موضوعات مشابه در دانشگاه اجرا شده بود، فرصتی برای مخاطبان پدید میآورد تا رفتار اقتصادی خود را نه بر اساس پیامهای رسانههای بیگانه بلکه بر اساس علم و آگاهی مدیریت کنند.
خلاصه اینکه حال این روزهای اقتصاد اصلا خوب نیست و من هم این را میدانم. اما چاره چیست؟
آیا ما هم باید به جرگه برخی چهرههای مشهور، اما کم سواد رسانهای پیوسته و با سخنان خود مثل معدودی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به دروازه خودی گل بزنیم؟
به نظر میرسد راه دیگری هم هست و آن این است که بپذیریم سواد رسانهای میتواند اقتصاد را مدیریت کند. حالا لازم است همچون اقدام خوبی که روزگاری دکتر ادیب انجام داد، گروههای مرجع، هم صدا با هم آن اقدام را تکرار کنند. لازم است تا رسانههای داخلی، بازی ساز باشند و به جای گل به خودی دروازه حریف را نشانه رفته و طراح عملیات روانی برای حفظ منافع ملی باشند. لازم است تا نهضت آموزش سواد رسانهای با محوریت دانشگاه و با همکاری رسانههای جمعی و سازمانهای مردم نهاد در سطح عمومی دنبال شود. اگر این موارد و موارد مشابه دنبال شود، امیدوارم به زودی سواد رسانهای بتواند اوضاع و احوال این روزهای اقتصاد جامعه را مدیریت کند.
در این میان جا دارد از همراهی ماهنامه مدیریت ارتباطات برای طراحی ویژهنامهای با موضوع سواد رسانهای و اقتصاد با همکاری انجمن سواد رسانهای ایران تقدیر و تشکر کنم. قطعا این ویژه نامه میتواند نقطه شروع خوبی برای تمرکز بیشتر متخصصان حوزه رسانه و اقتصاد برای حل مسائل و مشکلات این روزهای کشور باشد.
منبع: فارس