گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ مساله تاریخ همواره یکی از مهمترین دغدغههای هنرمندان بوده و آن را با زوایهدیدهای مختلفی بازروایی کردهاند. پارهای معتقدند که نگاه هنرمند باید بدون دخل و تصرف باشد و وقایع را بازسازی کند. در مقابل عدهای هم هستند که نگاهی کاملا متفاوت دارند.
دسته دوم معتقدند تاریخ فقط بهانهای است برای تفسیر شرایط امروز. به بیان دیگر تاریخ باید جایگاه فعلی ما را تعریف کند. هر چند در این تعریف امکان تحریف تاریخ، بسیار زیاد است اما قطعا از نگاه خنثی و سترون قبل که فقط یک داستانسرایی صرف است، کارآمدتر خواهد بود.
در قرآن مجید نیز نوع روایت وقایع تاریخی از دسته دوم است. خداوند در روایت زندگی حضرت یوسف (ع) فقط یک واقعه تاریخی را بازگو نمیکند، بلکه این داستان را محملی قرار داده برای تفسیر اخلاقیات در زندگی ما. برای همین است که داستان در این سوره جنبه تاریخی پیدا نمیکند.
متاسفانه این نگاه در کمتر آثار هنری دیده میشود. به همین علت برخی آثار نمایشی ما بخصوص دستهای که حال و هوایی مذهبی دارند سطحی و بدور از معنا و مفهوم هستند. در میان آثار نمایشی که روی صحنه میروند نمایش « دمی در بازار هیزم فروشان» یک خصیصه ویژه دارد و آن، اینکه نگاهش به تاریخ بیان وقایع نیست. تقابل خیر و شر که تقابلی ازلی و ابدی است، بحث کلی این اثر نمایشی است.
«دمی در بازار هیزم فروشان» سعی دارد این حقیقت را در حد بضاعت خود بگوید که آنچه در کربلا رخ داد، چیز تازهای نبود. جنگ امام خیر و امام شر که نمود اعلای آن را در کربلا دیدیم، پیش از این در رویاروی پیامبر (ص) و ابوسفیان، حضرت موسی (ع) و فرعون، حضرت ابراهیم (ع) و نمرود، هابیل و قابیل و شیطان و فرشتگان دیگر روی داده بود.
در سراسر نمایش نیز مدام شیطان و جبرئیل در مناظره هستند. مناظرهای که گویا تمامی ندارد و تا پایان جهان ادامه خواهد داشت. چرا که خیر و شر به اشکال گوناگون سعی دارند یکدیگر را از میان ببرند.
شخصیت شیطان در این اثر بسیار فعالتر و دارای کنش بیشتری است حال آنکه این ویژگی را در طرف مقابل که جبرئیل است شاهد نیستیم. یکی از اشکالاتی که میتوان به «دمی در بازار هیزم فروشان» گرفت همین است که چرا فرشته خیر به قدرتمندی فرشته شر نیست.
نکته دیگر این است که نقش شیطان را زن و نقش جبرئیل را مرد بازی میکند. این تقسیمبندی موازنه نمایشی را به سمت و سوی دیگری میبرد و ممکن است تعابیری را به مخاطب القا کند که مد نظر پدیدآورندگان آن نیست.
اصلا چرا باید این کلیشه رایج همچنان بر آثار هنری تحمیل شود که شیطان بارقههایی از زنانگی در خود دارد. اگر شیطان «دمی در بازار هیزم فروشان» مرد میبود در این صورت تقابل آن با جبرئیل که - در این نمایش - مرد است، حال و هوایی دیگر به اثر میداد که با مفهوم و آن هدف غایی که منظور اثر است نزدیکی بیشتری داشت.
اما از این جهت که شیطان نمایش فقط قصد فریبندگی دارد نه اجبار با مفاهیم دینی ما تطابق دارد. شیطان بارها تاکید میکند من فقط راه دیگری را به آنها نشان میدهم، این انسانها هستند که تصمیم میگیرند به راه خیر بروند یا به راه شر.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، شکست زمانهای تاریخی و اتصال آنها به هم است. «دمی در بازار هیزم فروشان» عاشورا را متنی میداند که مقدمه آن در سقیفه نوشته شد. شاهد همه این ماجراها نیز شخصیت مهم و تاثیرگذاری چون «اسماء» است. این زن بزرگ و قدر نادیده تاریخ اسلام بهترین گزینه برای روایت داستان «دمی در بازار هیزم فروشان» است.
دیگر مهم نیست که آنچه در صحنه نمایش میبینیم واقعا برای اسماء رخ داده است یا نه، آنچه که در ابتدای این نوشتار درباره نگاه تاریخی هنرمند به تاریخ اشاره شد را در این نمایش نیز شاهد هستیم.
در پارهای موارد چاه، رود فرات و ... تجسم عینی پیدا میکنند اما این تجسم به دلیل اینکه کارکرد دراماتیک پیدا نمیکنند، در حرکت دادن ماشین روایت نیز نقشی ندارند. به عنوان مثال رود فرات مقتل حضرت عباس (ع) را روایت میکند که این روایت تنها یک نقل تاریخی است و کمکی به فضای «دمی در بازار هیزم فروشان» نمیکند.
اگر نمایش بر شخصیت حر بن یزید ریاحی که حتی در اصل تاریخی خود یکی از بدیعترین شخصیتهای حادثه کربلاست، تمرکز بیشتری میکرد و در کنار آن عمرسعد را نیز با تعمق بیشتری نشان میداد. در این صورت بار معنایی اثر هم عمق بیشتری مییافت. چنان که در منابع معتبر آمده حر و عمرسعد در تردید جنگیدن و نجنگیدن با امام حسین (ع) بودند و سرانجام حر جبهه خیر و عمر سعد جبهه شر را برگزید.
با همه نقدهایی که به نمایش «دمی در بازار هیزم فروشان» وارد است، باید گفت این اثر یکی از آثار قابل اعتنا در تئاتر دینی است که با کمی تغییر در متن و اجرا میتواند به اثری ممتاز تبدیل شود.
انتهای پیام/ ۱۶۱