وصیت شهید تهامی به پاسداران

شما حافظان حدود الهی هستید/ نعمت بزرگ پاسدار بودن را ارج نهید

مجتبی تهامی، قدرت زیادی در سخنوری داشت و بلاغت کلام او، شهره‌ی شهر و روستا بود. او این اندیشه و توان را مدیون مطالعات گسترده و دائمی و سعی وافری بود که از دوران نوجوانی به کار بسته بود، او بارها به خاطر سخنرانی‌های تندش علیه رژیم، تهدید شد ولی جان سالم به در برد.
کد خبر: ۳۲۰۰۱
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۹ - 25October 2014

شما حافظان حدود الهی هستید/ نعمت بزرگ پاسدار بودن را ارج نهید

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از مشهد، مجتبی تهامی در تاریخ 1 دی 1341هجری شمسی همزمان با شب ولادت امام حسن مجتبی(ع) در روستای سر مزده خلیل آباد به دنیا آمد و خانه را غرق شادی کرد. او با چشمان آبیاش، آسمان را به خانهی محمد حسین تهامی آورد.

از سالهای ۱۳۵۴و ۱۳۵۵به صحنه ی مبارزه علیه رژیم طاغوت وارد شد و در دوران انقلاب، با پخش نوارهای امام، شعار نویسی و انتقال و توزیع اطلاعیه های امام و شخصیت های انقلاب، به فعالیت پرداخت و هسته های دانش آموزی ضد انقلاب را منسجم نمود.

او در اولین راهپیمایی دانش آموزی کاشمر که منجر به درگیری با نیروهای رژیم منحوس پهلوی گردید، نقش به سزایی داشت و در سازماندهی تظاهرات مردمی به همراهی شهید سیدمحمود سبیلیان، شهید علیرضا عاصمی، شهید جواد توانگر، شهید محمدرضا حیدری و …سر از پا نمی شناخت.

مجتبی تهامی، قدرت زیادی در سخنوری داشت و بلاغت کلام او، شهره ی شهر و روستا بود. او این اندیشه و توان را مدیون مطالعات گسترده و دائمی و سعی وافری بود که از دوران نوجوانی به کار بسته بود، او بارها به خاطر سخنرانی های تندش علیه رژیم، تهدید شد ولی جان سالم به در برد.

نقش موثری در بیداری فکری و اعتقادی مردم روستای سر مزده و اطراف داشت به طوری که مردم روستای او، همواره از پیشگامان عرصه های جهاد و شهادت بودند. او یکی از بنیان گذاران جلسات مذهبی در شهرستان خلیل آباد و حومه بود.

با پیروزی انقلاب اسلامی، به همراهی شهید سید محمود سبیلیان و چند نفر از همفکرانش، انجمن اسلامی دانش آموزان کاشمر را پایه ریزی نمود و خود به عنوان مسئول تشکیلات و آموزش انجمن، نقش بسزایی در شکل گیری انجمن های اسلامی دبیرستانها ایفا نمود.

سالهای ۱۳۶۰ –۱۳۵۹که نظام نوپای جمهوری اسلامی هدف تهدید های متعددی از درون کشور و بیرون از مرزها بود، در شهر کاشمر، گروهک منافقین، فعالیت گسترده ای داشت و مخصوصاً برای انحراف افکار جوانان، برنامه ریزی گسترده ای کرده بود. در این دوران، مجتبی تهامی با تمام وجود برای اصلاح و بازسازی فضای جامعه، از خود گذشتگی کرد و برای خفظ نظام، از خواسته های شخصی و احساس گرایانه اش گذشت.

مجتبی در روزهای آخر تابستان ۱۳۶۲و در آخرین اعزام، به عنوان مسئوول پرسنلی (مسئول معاونت نیروی انسانی) تیپ ۲۱امام رضا (ع) از همان قرارگاه همیشگی بچه های جنگ، عازم جبهه شد.

قرار بود مجتبی در سمت مسئولیت پرسنلی تیپ۲۱امام رضا (ع) فعالیت کند، اما خیلی زود خود را به علیرضا عاصمی فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) رساند تا واسطه او باشد برای رسیدن به خط مقدم.

مجتبی تهامی به خلوت های عرفانی و لحظات درک معنویت اتصال به دریای بی کران ربوبی، اهمیت بسیاری می داد. هیچ کس او را ندیده بود مگر اینکه مشغول ذکر و یا مطالعه باشد و خلوت او، سرشار از جاذبه های عمیق معنوی بود.

در دوران جنگ، شهید علیرضا عاصمی پارتی تعدادی از بچه های کاشمر بود برای شهادت.

مجتبی که تاب ماندن در قسمت های اداری را نداشت، به محض اطلاع از انجام عملیاتی در غرب کشور، به بهانه دیدار با خانواده، تقاضای دو روز مرخصی نمود و بلافاصله خود را به نیروهای تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) رساند.

او در شب عملیات والفجر ۳در تاریخ 2 آبان 1362 در منطقه عملیاتی مریوان، پس از رشادت های فراوان، با اصابت ترکشی به پشت سرش و در حال وضو گرفتن به شهادت رسید و سرود:

من همان دم که وضو ساختم از خون جگر                       چار تکبیر زدم یک سره بر آنچه که هست

علیرضا ، برادر کوچکتر مجتبی در عملیات والفجر ۱مفقود الاثر شده بود. پس از چند ماه، هنگامی که مادر به زیارت حضرت معصومه (س) و شاه عبد العظیم حسنی (ع) رفته بود، به او خبر دادند که برای تشییع جنازه ی فرزندش به کاشمر برگردد. مادر، تا آخرین لحظه ی مواجهه با چشمان آبی مجتبی، فکر می کرد جنازه ی مفقود الاثر علیرضا را خواهد دید، اما در سپاه کاشمر، ناگهان با پیگر مجتبی رو به رو می شود.

 پیکر شهید علیرضا تهامی برادر کوچکتر شهید مجتبی تهامی که مدتها مفقود الاثر بود، چند سال پس از تشییع مجتبی، پیدا شد و در جوار آرامگاه شهید آزاده آیت الله سید حسن مدرس و در کنار برادر بزرگش مجتبی به خاک سپرده شد.

وصیتنامه شهید مجتبی تهامی

بسم الله الرحمن الرحیم

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمد رسول و الله و اشهد انّ علی ولی الله.

درود بر امام امت خمینی روح الله و سلام بر شهیدان بخون غلتیده در راه اسلام.

از آنجا که لازم است در حیات و زندگی هر کس آنچه که بدان رسیده بیان کند من هم در آخرین مراحل حیاتم وصیتهایم را اگر چه هم اندک بیان میکنم.

در ابتدا باید بگویم، بدانید که دنیا و وابستگی به دنیا عاملی است که همه وابستگان بخود را بسوی تباهی میبرد لحظات و دقایق زندگی اگر چه با سرعت و شتاب می گذرد به همان صورت عامل فساد و اصلاح است. مؤمنین آنها به حقیقت راه الله را دریافتهاند. برای خود سرای دیگر را بر می گزینند و در جهت آن تلاش می نمایند و هیچ مسئله مادی(جاه و مقام ،مال و ثروت ،زن و فرزند ،پدر و مادر و….)نمیتواند در راه آنان سد ایجاد کند و در برابر همه سختیها و مصائب استقامت کرده و سرانجام آماده میشوند که در خون خود بغلتند و اینها همان همگامان انبیاء و صدیقین و صالحین و شهداء اند.

خوشا به حال آنان که فریب دنیا را نخوردند و دل به آن نباختند بلکه عاشق الله شده اندو معبودشان الله گردید.

اگر از شر دنیا بترسید که عامل همه اختلافها و درگیریهاست و بسوی خدا پناه برید و با زاری به درگاهش توبه آرید و عارفانه او را بخوانید که همانا خداوند دعای بندگانش را استجابت میکند و بدانید که آمریکا و شوروی و همه قدرتمندان دیگر از آنجا که دل به دنیا بسته اند هر چه هم نیروی نظامی و تسلیحاتی داشته باشند همانند کفی در روی آب بیش نیستند و شما امت شهید پرور ایران اگر همچنان که پیش می روید در راه خدا انحراف بوجود نیاورید حتما پیروزید زیرا پیروزی و فلاح هر رونده ای در این است که پشت سر این امام بزرگ که همچون عـلی (ع) در این زمان تابان است حرکت کنند لحظه ای از او جدا نشوند و دعایشان سلامت و طول عمر او باشد و صلاح و پیروزی در این است که همچنان متکی به الله و با سلاح ایمان این انقلاب و دستاورد های آن را حفاظت نمایند و تا متصل شدن آن به انقلاب مهدی (عج) از پای ننشینند.

سفارش که به برادران همرزم پاسدارم دارم اگر چه در برابر دو جهان پر شکوه آنان من کمتر از آنم که به آنان نصیحتی کنم میگویم:شما این زمان سربازان امام زمان (عج) ولی عصرید شما فرماندهان امام خمینی و در حقیقت حافظان حدود الهی اید این نعمت بزرگ پاسدار بودن را ارج نهید و لحظه ای از آن غفلت نکنید که کوچکترین بی توجهی شما ضربهای بزرگ به اسلام و مسلمین است.

شما این را بدانید که دیگر از خود و خانواده تان نیستید ،شما از 35میلیون مردم بحق الهی ایران هم نیستید شما از همه مستضعفین عالمید و سر انجام باید آماده شوید که همه تان در جهت هدفتان به شهادت برسید ،بدین جهت حرکت کنید تا این سعادت هر چه زود تر نصیبتان شود.

دانش آموزان انجمن اسلامی که من وابسته به آنانم می­گویم شما امید آینده انقلابید و باید در جای تک تک شهدا قرار گیرید و راهشان را ادامه دهید، بدین لحاظ برای انجام این مسئولیت هر چه بیشتر آماده شوید و شما ای پدر و مادر عزیز و محترم که من هر چه دارم از شما دارم، اگر چه که فرزند خوبی برایتان نبودم و لیاقت و سعادت کمک به شما را نداشتم  اما حالا از شما می خواهم بنا به آن همه لطف و زحمت وکرامتی که داشتید مرا حلال کنید و از خدا برایم آمرزش طلب کنید که من سخت از این جهت دلواپسم و به دعای شما محتاج و شما خود خوب میدانید که حرکت در راه خدا از کمک به پدر و مادر هم بالا تر است،صبر پیشه کنید و برادرانم و خواهرم را جهت آینده انقلاب پرورش دهید که خداوند به شما ثواب عنایت می کند،مرا در جوار قبر مدرس شهید دفن کنید و اجازه دهید حقوقم در سپاه در همان راهی (راه کمک به اسلام و انقلاب اسلامی) که خرج می شده، خرج گردد.

و در پایان از همه همرزمان و آشنایان می خواهم که مرا حلال کنند و در دعاهایشان که انشاءالله هر چه با شکوه تر انجام خواهد شد ،برای همه شهیدان دعا کنند و در خاتمه شما را به خدا قسم از امام جدا نشوید و روحانیت در خط امام را پیرو باشید و همگام و همراه با آنان گردید و هیچگاه از این شعار این شعار فراموش ننمائید.

خدایا،خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

(محمد رضا)مجتبی تهامی      

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها