یادی از حماسه دلاوران جنوب در نمایشی بدون ‌داستان

«حماسه دلاوران» احترامی است به سه شهید جنوب ایران در سه برهه تاریخی متفاوت، این نمایش علیرغم مفاهیمی که سعی داد انتقال دهد، به دلیل نداشتن داستانی منسجم، راه به جایی نمی‌برد.
کد خبر: ۳۲۱۵۵۷
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۷ - ۰۲:۲۰ - 03December 2018

یادی از حماسه دلاوران جنوب در فضایی بدون ‌داستانگروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ «حماسه دلاوران» به نویسندگی «اصغر صغیری» و کارگردانی «علی قربانی» که در تالار مولوی روی صحنه رفت، روایتی کوتاه از مبارزات شهیدان «احمدخان تنگستانی» و «رئیس‌علی دلاواری» از مبارزان علیه استعمار انگلیس و «نادر مهدوی» از شهدای دفاع مقدس است.

«حماسه دلاوران» نمایشی اپیزودیک دارد و همین نوع از روایت نمایش را دچار اغتشاش کرده و به مهم‌ترین ضعف آن بدل کرده است. وقتی هر قطعه از نمایش با قطعه بعدی به لحاظ فرمی ارتباطی ندارد و کارگردان سعی کرده با بازیگران ثابت یک جریان تاریخی را بازنمایی کند، نمی‌توان انتظار داشت که مخاطب به معنایی که کارگردان انتظار دارد دست یابد.

اصل اپیزود بودن فی‌نفسه اشکال ندارد به شرط آنکه هر بخش هم لحاظ معنایی هم به لحاظ فرمی همسان بوده و یک جریان معنایی به مثابه نخ تسبیح آن‌ها را به هم متصل کند. اگر هر قسمت از نمایش «حماسه دلاوران» به طور مستقل اجرا شود آیا ضربه‌ای به کلیت آن وارد می‌شود؟ قطعا پاسخ مثبت است.

بخش مربوط به شهید احمدخان تنگستانی استقلال کامل دارد و می‌تواند بدون بخش مربوط شهید رئیسعلی دلواری و شهید نادر مهدوی اجرا شود. بدون آنکه کوچک‌ترین ضربه‌ای به کل اثر وارد شود.

نکته دیگر اینکه هر بخش نیز نارسا در انتقال معنا و فرم است. تقریبا در همه بخش‌ها بازیگران ما را به واقعه‌ای ارجاع می‌دهند که در خارج از صحنه نمایش در جریان است. مخاطب باید همه چیزی را که شخصیت درگیر آن است روی صحنه ببیند نه اینکه رویدادها را با دیالوگ‌های بازیگران در ذهن خود تجسم ببخشد.

شخصیت‌های «حماسه دلاوران» روی صحنه جز تعریف کردن آن چه که خارج صحنه اتفاق می‌افتد کار دیگری نمی‌کنند. مساله دیگر اینکه همین دیالوگ‌ها چنان سریع بیان می‌شوند که مخاطب نمی‌تواند به درستی وقایع بیرون صحنه را تجسم کند.

همین رویه در هر سه اپیزود ادامه می‌یابد و به یکی از ضعف‌های «حماسه دلاوران» تبدیل می‌شود. هر کدام از شهدایی که ما در این نمایش دیدیم می‌توانست به اثری مستقل و قابل اعتنا تبدیل شود تا مخاطب نیز به درستی آن‌ها را بشناسد. اگر داشته‌های قبلی تماشاگر از شهدای که در «حماسه دلاوران» می‌بیند نبود، ابدا نمی‌توانست با آن ارتباط برقرار کند.

اگر مخاطب با شخصیت رئیسعلی دلواری ارتباط بیشتری برقرار می‌کند به خاطر پیشینه‌ای است که از این شهید دارد، برای همین نمی‌تواند با شخصیت شهید احمدخان تنگستانی و نادر مهدوی آن طور که باید ارتباط برقرار کند.

قهرمان با همه نقاط ضعف و قوتش قهرمان است، مخاطب باید لحظات ایمان و تردید او را ببیند تا آن را درک کند. در سریال میرزا «کوچک جنگلی» می‌بینیم که میرزا کوچک خان در لحظاتی برای تصمیم گیری با تسبیح استخاره می‌کند، چرا که دچار تردید می‌شود. همین نکته ظریف سبب می‌شود که قهرمان بودن میرزا کوچک بیشتر به نظر بیاید. چرا که مخاطب می‌داند کوچک جنگلی نیز گاهی دچار تردید می‌شود. پس شهادت او نیز برای مخاطب مهم می‌شود.

در حالی که در «حماسه دلاوران» چنین رویکردی وجود ندارد، حتی در این اثر عمل قهرمانانه‌ای از شخصیت‌ها نمی‌بینیم. قهرمان بودن آنها به سبب تجربیات دیداری مخاطب حاصل می‌شود نه از خود نمایش. نکته دیگر اینکه در نمایش که آن هم سنخیتی با «حماسه دلاوران» ندارد، صحنه‌هایی از عزاداری و سینه‌زنی کاراکتر‌ها می‌بینیم که برای شهادت قهرمان‌ها سوگ‌واری می‌کنند.

این آیین‌ها قرار است که بازتاب دهنده بخشی از آیین سوگواری مردم جنوب باشند، اما در عمل تبدیل به کاریکاتوری از آن شده که به دلیل فضای محدودی که کارگردان در نظر گرفته است، امکان اجرای درست آن وجود ندارد. همین مشکل در خوانش نوحه‌ها نیز مشهود است بازیگران نمی‌دانند که تمرکزشان را بر بازی قرار دهند یا اجرا.

تالار مولوی طول و عرض کمی ندارد و کارگردان می‌توانست محیط اجرای نمایش را گسترده‌تر کند تا طراحی میزانسن تا این اندازه مانعی برای اجرای درست آن تبدیل نشود. همه اجزای نمایش به مثابه چرخ دنده‌هایی هستند که در نهایت کلیت اثر را به حرکت درآورده و مخاطب را با خود همراه می‌کند. اگر یکی از این اجزا دچار اشکال شود شاید بتوان به امیدی به نمایش بست، اما وقتی اغلب این چرخ دنده‌ها دارای اشکال باشد مسلما جز از دست دادن مخاطب ماحصل دیگری نخواهد داشت.

صدا به عنوان مهم‌ترین بخش اثر نمایشی که می‌تواند شخصیتی دراماتیک بگیرد در «حماسه دلاوران» حضوری ندارد. صدای این نمایش گاهی به توهینی به مخاطب تبدیل می‌شود، چرا که سطح شعور او را دست کم می‌گیرد. استفاده از افکت‌های جنگی مثل شلیک گلوله و صدای هلی‌کوپتر و ... به لحاظ تکنیکی چندان پیچیده نیست که کارگردان نتواند از پس آن برآید.

آیا به صرف اینکه باید کاری برای شهدا کرد کافی است تا وارد این میدان شویم؟ خروجی چنین اقدامی چیست و قرار است مخاطب را به کجا برساند؟ زنده نگه داشتن یاد شهدا برای این هدف است که با شناخت آنها مسیر حرکت خود را بیابیم. اگر آثاری چون «حماسه دلاوران» نتواند تصویر درستی از شهدا به ما ارائه کنند جز نقض غرض حاصل دیگری نخواهد داشت. بهتر است به جای قلب روایت و دگرگونی قواعد استاندارد نمایشنامه نویسی، فقط و فقط به این بیاندیشیم که شهدا را برای عموم مخاطبان درست روایت کنیم. در این صورت فرم و محتوای توامان شکل می‌گیرند و به مخاطب نیز درک درستی از مفهوم مورد نظر ارائه خواهند داد.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار