«زهرا نژادبهرام» عضو هیات رئیسه شورای شهر تهران در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی دفاعپرس، در مورد همزمان شدن آغاز زندگی مشترک خود با دفاع مقدس اظهار داشت: در مورد خاطرات دفاع مقدس تجارب بسیار زیادی دارم. آغاز زندگی مشترک من با همسرم همزمان شد با حضور در مناطق جنگی که برای یک دختر 20 ساله در آن عرصه، اتفاق بسیار متفاوتی بود.
نمیتوانستم به راحتی در شهر تردد کنم
به انتخاب و خواسته خودم وارد عرصه دفاع مقدس شدم و از تهران یکسره به منطقه جنگی پیرانشهر رفتم. در واقع در ارتفاعات «حاج عمران» مستقر بودیم. منطقهای که در آن زندگی میکردیم، هدف حملات بعثیهای متجاوز قرار داشت و همزمان با تحولات داخلی و تعرضات مخالفان نظام اسلامی به محل درگیری تبدیل شده بود، به همین دلیل زندگی در آنجا برای یک زن جوان بسیار سخت بود. برای من مشخص نبود افرادی که در آن منطقه زندگی میکردند با جمهوری اسلامی موافق بودند یا مخالف؛ برای همین نمیتوانستم به راحتی در شهر تردد کنم.
آموزشهای نظامی دیده بودم
اکثر مواقع باید با همسرم به داخل شهر میرفتم و اگر تنها میرفتم باید از خودم مراقبت میکردم. من آموزشهای نظامی دیده بودم تا در صورت لزوم بتوانم از این آموزشها استفاده کنم؛ زیرا امکان تردد امن برای یک زن جوان وجود نداشت و احتمال بروز هر حادثهای مانند ترور وجود داشت؛ مخصوصاً که از ظاهر من و همسرم مشخص بود که متعلق به آن جامعه نیستیم و من نیز با حجاب کامل در سطح شهر تردد میکردم. علاوه بر این، نشانههای دیگری هم وجود داشت که موجب شناسایی ما میشد و میتوانست موجب آسیب رساندن به ما توسط گروههای ضد انقلاب شود.
چون شوهرم پاسدار بود انتخابش کردم
من 14 ساله بودم که انقلاب شروع شد و دور از چشم مادرم در تظاهرات شرکت میکردم؛ با توجه به این موضوع، دفاع مقدس نیز یک مسأله بسیار مهم برای من بود و یکی از دلایلی که همسرم را انتخاب کردم، این بود که او پاسدار بود و میتوانست در جبهههای جنگ حضور داشته باشد. این انتخاب را فرصتی میدانستم که بتوانم، سهم خود را در حوزه دفاع مقدس ادا کنم.
روزهای سخت
به نظرم روزهای بسیار خوبی را سپری میکردم و سختیهای خودش را نیز داشت. به خاطر دارم یک شب تا صبح تحرکاتی را از طرف بعثیها شاهد بودیم، بمباران شدیدی بود و خانه ما که 15 واحد داشت و تحت حفاظت قرار گرفته بود به دلایلی مورد نظارت نیروهای امنیتی قرار میگرفت و مانند خانههای دانشجویی اکثر وسایل مشترک استفاده میشد. پس از بمباران شدید بسیاری از وسایل ما از بین رفت و تعداد زیادی از مردم شهید شدند. به خاطر دارم یکی از نقاط که مورد اصابت بمب قرار گرفت، صحنههای دلخراشی را به همراه داشت و بسیار غم انگیز بود.
نگرانی برای آینده
وقتی میخواستیم وارد شهرهای دیگر شویم، از ساعت هشت صبح تا 16 جاده امنیت داشت، مأموران تأمین به فاصله 200 متر میایستادند و امنیت جاده را تأمین میکردند و اگر ساعت از چهار بعد از ظهر میگذشت، دیگر امنیت نداشتیم. آن روزها برای من بعنوان یک دختر جوان، روزهای سختی بود؛ مخصوصا وقتی همسرم مرتباً در منطقه به سر میبرد و نگران این بودم که چه اتفاقاتی قرار است، رخ دهد.
نخستین معاون زن فرمانداری
وقتی به عنوان نخستین معاون زن فرمانداری تهران اتخاب شدم، بسیار خوشحال بودم؛ زیرا این اتفاق در طول تاریخ سیاسی پایتخت منحصر به فرد بود؛ یعنی قبل از انقلاب چنین چیزی وجود نداشت و این پست آنقدر ارزشمند بود که در اخبار رسانههای خارجی به شدت مورد استقبال قرار گرفت؛ اینکه یک زن در ایران توانسته بود به مقام معاون فرماندار پایتخت دست پیدا کند، باعث شگفتی بود و به نظرم توانست نشان بدهد که جمهوری اسلامی به زنان توجه ویژهای دارد و به آنها اعتماد کامل میکند و نشان میداد که نیمی از جمعیت کشور که شامل بانوان میشود به فراموشی سپرده نشدهاند.
متأسفانه رسانههای ضد ایرانی چهره بدی از ایران به نمایش گذاشته بودند و نگاه طالبانی را بعنوان شرایط حاکم بر جمهوری اسلامی به مخاطبان خود نشان میدادند؛ این در حالی است که در واقعیت، اصلاً اینگونه نبوده است.
من فرزند انقلاب و دفاع مقدس هستم
من فرزند انقلاب و دفاع مقدس هستم و بسیار خوشحال بودم که بچه انقلاب و هشت سال دفاع مقدس حالا توانسته در یک جایگاه سیاسی قرار بگیرد تا بتواند به کشورش خدمت کند و بر اساس توانایی خودم، توانسته بودم اعتماد بخشی از تصمیمگیران کشوری را جلب و به یک موقعیت سیاسی دست پیدا کنم.
انتهای پیام/ 251