به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس به نقل از مهر، نام سلیمان میرزا اسکندری در تاریخ معاصر ایران از مشروطه به بعد با اندیشههای سوسیالیستی گره خورده است. او پس از مشروطه به عنوان نماینده نیز نقش مهمی در مجالس مشروطه تا زمان تشکیل مجلس موسسان برای تغییر سلطنت از دودمان قاجار به پهلوی دارد.
سلیمان میرزا همچنین رابطه پرفراز و نشیبی با رضاخان دارد و در قدرت گرفتن او نقش مهمی دارد. با وجود اندیشههای سوسیالیستی، اما روایتهایی نیز از دیانت او وجود دارد. او به همراه سیدحسن تقی زاده، سیدمحمدرضا مساوات و تنی چند دیگر حزب دموکرات را در ایران بنیان گذاشت و پیشتر نیز از اعضای جمعیت اجتماعیون عامیون در مجالس نخستین مشروطه بود. پس از سقوط رضاخان نیز سلیمان میرزا نقش مهمی در شکل گیری حزب توده داشت. او در روز ۱۶ دی یا به روایتهای دیگری در ۱۷ و ۱۹ دی ۱۳۲۲ در تهران درگذشت.
سلیمان میرزا در طول دوران زندگی خود کتابهای نیز نوشت که از میان آنها میتوان به «جنگ اول»، «دیکتاتوری رضا خان»، «انقلاب گیلان»، «توطئههای دولت عثمانی»، ترجمه کتاب «رموز ملل» اثر اوژن سو و... را نوشت که اکنون در بازار کتاب ایران موجود نیست و در اصل سالهاست که تجدید چاپ نشدهاند. به مناسبت فرارسیدن سالگرد درگذشت این چهره سیاسی مهم در گفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار به کشف زوایای شخصیت او در دورههای مختلف پس از مشروطه تا زمان درگذشتش پرداختیم.
دکتر بهمنی قاجار، تاریخنگار، پژوهشگر سیاست خارجی و همچنین مدرس دانشگاه است. از جمله کتابهای منتشر شده او میتوان به «سیستان و مرزهای آن»، «ایران و افغانستان؛ از یگانگی تا تعیین مرزهای سیاسی»، «اختلافات ارضی افغانستان و پاکستان؛ به روایت اسناد تاریخی وزارت امور خارجه ایران» و «تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی» اشاره کرد.
سلیمان میرزا اسکندری یکی از چهرههای مهم و تاثیرگذار پس از انقلاب مشروطه است. با وجودیکه تباری قاجاری داشت، اما در انقلاب نقش ایفا کرد و از جمله کسانی بود که پذیرای تفکرات جدید نیز شدند. اگر صلاح بدانید برای شروع بحث به تبار او بپردازیم.
سلیمان میرزا اسکندری نبیره عباس میرزا ولیعهد است. او پسر محسن میرزا کفیل الدوله است و کفیل الدوله نیز پسر محمدطاهر میرزا و او هم پسر اسکندر میرزا بود. اسکندر میرزا یکی از پسران عباس میرزای ولیعهد بود. اسکندر میرزا و پسرش سمتهای حکومتی نداشته و بیشتر به اشتغالات فکری میپرداختند. محمدطاهر میرزا بسیار مورد احترام ناصرالدین شده قرار داشت و شخصی روشنفکر و ترقی خواه بود و در شکل گیری افکار نوین در ایران نقش مهمی داشت.
محسن میرزا کفیل الدوله نیز چهره فرهیختهای بود، در اعقاب و خاندان اسکندری چهرههای سرشناس زیادی حضور دارند. مثلا ایرج اسکندری یا عباس میرزا اسکندری هم از این خاندان هستند که عباس اسکندری نیز از فعالان و بزرگان حزب توده است. سلیمان میرزا اسکندری از سوسیالیستهای ایران است. در اواخر دوران ناصرالدین شاه که این مفاهیم وارد ایران میشود، شاهد هستیم که سلیمان میرزا آنها را پذیرفته و بدل به یکی از نخستین مروجان این افکار در ایران میشود.
مرحوم عباس زریاب خویی در خاطرات خود از امام خمینی (ره) نقل کرده که در دومین سفری که امام به حج مشرف میشوند، سلیمان میرزا اسکندری نیز در این سفر حضور دارد و البته به روایت امام نماز شب سلیمان میرزا در آن سفر ترک نمیشد. این جریان چگونه با اندیشههای سوسیالیستی و بنیان گذاری حزب توده قابل جمع است؟
سلیمان میرزا و پیروانش سوسیالیسم را بستری برای ترویج عدالت اجتماعی میدانستند و اینگونه نبود که اندیشههای الحادی از آن بگیرند. البته خود سکولار بودند، اما به طور کل نزد آنها مذهبی بودن یا نبودن منافاتی با اندیشههای سوسیالیستی نداشت.
به هر حال از اواخر دوران ناصرالدین شاه اندیشههای سوسیالیسم در ایران شروع به جوانه زدن میکند، اما نخستین تکاپوهای عملی سوسیالیستها در مشروطه است. در این دوران سازمان به نام اجتماعیون عامیون تشکیل میشود که معنای آن سوسیالیستهای مردمی است. این جریان رقیب سازمان لیبرال در صدر مشروطه به نام «جامع آدمیت» بود که عباسقلی خان آدمیت، پدر فریدون آدمیت، تاریخنگار مشهور سدههای بعدی، رهبری آن را بر عهده داشت.
در سازمان اجتماعیون عامیون کسانی، چون علی اکبر دهخدا، سید حسن تقی زاده و سلیمان میرزا حضور داشتند. این سازمان بسیار تندرو و مخالف صلح بین محمدعلی شاه و مجلس بود و بر علیه محمدعلی شاه بسیار فعالیت میکرد.
میرزا علی اصغر خان اتابک امین السلطان در دوره محمدعلی شاه به عنوان رییس الوزرا انتخاب میشود. دولتی او که تشکیل میدهد نخستین دولت حزبی در ایران است چرا که حزب جامع آدمیت طرفدار آن بود. در مقابل اجتماعیون عامیون در کار دولت امین السلطان اخلال میکردند. در این دوره ترورهای مشکوکی هم رخ میدهد که انگشت اتهام به سمت اجتماعیون عامیون است. از جمله این ترورها میتوان به ترور خود رییس الوزرا یعنی میرزا علی اصغرخان اتابک اشاره کرد.
سلیمان میرزا در «اجتماعیون عامیون» چه نقشی داشت؟ فرمودید که پدر فریدون آدمیت رهبر جریان جامع آدمیت بود. نقدهای آدمیت به این سازمان در کتابهای تاریخی خود ربطی به نسب خانوادگی او دارد؟
سلیمان میرزا مغز متفکر اجتماعیون عامیون بود و در نتیجه روی آنها بسیار تاثیر گذاشت. فریدون آدمیت البته وابستگی تباری به جامع آدمیت دارد، اما او سازمان اجتماعیون عامیون را عامل تخریب مشروطه اول دانسته و به همین دلیل هم در کتابهای خود به شدت به نقد کسانی، چون سیدحسن تقی زاده میپردازد.
سلیمان میرزا و پیروانش سوسیالیسم را بستری برای ترویج عدالت اجتماعی میدانستند و اینگونه نبود که اندیشههای الحادی از آن بگیرند. البته خود سکولار بودند، اما به طور کل نزد آنها مذهبی بودن یا نبودن منافاتی با اندیشههای سوسیالیستی نداشت.
اما فراموش نکنیم که نتیجه فعالیت اجتماعیون عامیون به توپ بسته شدن مجلس و استبداد صغیر بود و هرکدام از فعالان این حزب به نحوی از صحنه سیاسی کشور گریختند، تا اینکه مشروطه خواهان بر استبداد صغیر پیروز شده و تهران را فتح میکنند. پس از سقوط استبداد محمدعلی شاهی اعضای اجتماعیون عامیون اینبار با حزب دموکرات وارد صحنه سیاسی کشور میشوند و سلیمان میرزا هم از سران این حزب است.
تلاشهای حزب دموکرات در جهنگ جهانی اول شدید است. با فعالیت آنها و هنگامی که شایعه تجاوز روس به تهران پخش شد، ایده تشکیل دولت در مهاجرت پیش آمد و بسیاری از اعضای حزب دموکرات به قم و سپس به کرمانشاه رفتند. ایده تغییر پایتخت نیز در این میان پیش آمد. چرا آنها چنین برنامههایی را در پیش گرفتند و هدفشان چه بود؟
پس از شروع جنگ جهانی اول حزب دموکرات به آلمان و عثمانی متمایل میشود. سلیمان میرزا در آن دوران تلاش میکند تا ایران به نفع عثمانی وارد جنگ شود. مواضع ضدانگلیسی این طیف و نقش آنها باعث میشود دولت در مهاجرت تشکیل شود. مهاجرت دولت پیامدهای مهمی در صحنه سیاسی ایران داشت. در اصل آنها با این کارشان قصد داشتند ایران را وارد در جنگ جهانی اول کنند. اگر این ایده آنها محقق میشد ما دچار بلایای زیادی میشدیم چرا که ایران در آن دوران قدرتی نداشت و وارد شدن در جنگ باعث میشد تا کشور ما هم مشمول بلایای ناشی از جنگ شود. البته فعالیت آنها متوقف نشد. پس از این جریانات در روند تاریخی به دولت وثوق الدوله میرسیم که در ذات خود دولتی اعتدالی است، اما اعضای حزب دموکرات باز نقشی مخرب برای این دولت دارند و در مقابل او میایستند و البته با قرارداد ۱۹۱۹ نیز مخالفت میکنند.
حمایت سلیمان میرزا اسکندری از رضاخان میرپنج هم بسیار عجیب است. دلایل او برای این حمایت چه بود و چه تاثیری در مجالس شورای ملی در این دوران داشت؟
ببینید سلیمان میرزا از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ استقبال میکند و در ادامه نیز مدام از بروند بیشتر شدن قدرت رضاخان حمایت میکند. در دوره چهارم مجلس شورای ملی او نماینده مهم و تاثیرگذاری است و فراکسیون سوسیالیستها را تشکیل میدهد. این فراکسیون، چون از قدرت گرفتن رضاخان حمایت میکردند در تغییر نظر شوروی به رضاخان هم نقش داشتند. پیشتر شوروی به جریان قدرت گرفتن رضاخان با تردید نگاه میکرد. فعالیتهای کریم خان رشتی نیز در تغییر نگاه شوروی به رضاخان تاثیرگذار بود.
در این دوران سلیمان میرزا در مقابل دولتهایی قرار میگیرد که میخواستند نفوذ رضاخان را محدود کنند. یکی از این دولتهایی که قصد محدود کردن رضاخان را داشت دولت قوام السلطنه است. در دوران رییس الوزرایی قوام جدلی بین سلیمان میرزا و مصدق که در دولت قوام پس از سقوط کابینه سیاه نقش وزیر مالیه را داشت، در میگیرد و همین مشاجره باعث سقوط کابینه قوام میشود. در هر دو باری که کابینه قوام سقوط میکند سلیمان میرزا نقش مهمی دارد. او، اما پس از قوام از دولت مستوفی الممالک حمایت میکند که در آن رضاخان قدرت بسیاری دارد و مشغول زمینه چینی برای ریاست الوزرایی خود است. پس از آنکه رضاخان نخست وزیر میشود سلیمان میرزا را به سمت وزارت فرهنگ انتخاب میکند.
سلیمان میرزا در جریان جمهوری خواهی رضاخان نیز طرفدار مهم اوست که البته مساله بعیدی نیست، چرا که جمهوری غایت حکومت از دیدگاه سوسیالیستهاست و همیشه از آمال جریان چپ بوده است، اما چرا پس از پس گرفتن ایده جمهوری کماکان حمایت سلیمان میرزا از رضاخان ادامه دارد؟
بله. مساله جمهوری خواهی از آرزوهای جریان چپ در ایران بوده است. به همین دلیل هم سلیمان میرزا هرچند که خود شاهزادهای قجری است، اما از انقراض قاجاریه به نفع جمهوری رضاخانی حمایت شدید میکند، اما قائله جمهوری نمیگیرد و رضاخان از آن دست برمیدارد و همین مساله باعث ایجاد شکافی بین سلیمان میرزا و رضاخان میشود؛ بنابراین او از وزارت کنار گذاشته میشود. در دوره پنجم مجلس شورای ملی سلیمان میرزا نماینده مجلس است و کماکان حامی رضاخان، اما رضاخان اکنون به او بدبین است. در سفرنامه خوزستان رضاخان، هرچند که میگویند به قلم شخص دیگری است، طعنههای زیادی به سلیمان میرزا از جانب رضاخان زده میشود.
با این اوصاف، اما در بزنگاه خلع قاجاریه بازهم سلیمان میرزا با رضاخان همکاری میکند چرا که رضا خان وعده میدهد که سلطنت را انتخابی میکند و این تفاوت چندانی با جمهوری نداشت. سلیمان میرزا هم، چون این ساختار را شبیه جمهوری میدانست همکاری کرده و رای مثبت به انقراض قاجاریه میدهد؛ بنابراین در مجلس موسسان او با پادشاهی رضاخان موافق است. با موروثی شدن حکومت در خاندان پهلوی شکافهای بین او و رضاخان دوباره سربرآورده و این بار عمیق میشود. پس از مجلس موسسان او دیگر به مخالفت علنی با رضاخان روی میآورد. اما اینبار رضاخان در مسیر گرفتن قدرت کامل و مطلقه است و اینجا دیگر روی خوش به سلیمان میرزا نشان نمیدهد.
از این مقطع به بعد سلیمان میرزا از همه کارهای حکومتی و دولتی برکنار شده و به زندگی شخصی خود روی میآورد و، چون آدمی نبود که اهل جمع آوری مال و منال باشد به سختی دچار شد و برای گذران به خرده فروشی روی آورد، اما کماکان محفل مخفی سوسیالیستی خود را داشت. با سقوط رضاشاه محفل سوسیالیستی او دوباره جمع شده و حزب توده تشکیل میشود و نظام شوروی هم پشت این حزب است، اما اجل به سلیمان میرزا مهلت نداده و او در سال ۱۳۲۲ فوت میکند.
به نظر شما چرا تالیفات سلیمان میرزا اکنون منتشر نمیشود؟ به ویژه کتاب او درباره نهضت جنگل اکنون میتواند به عنوان سندی مهم و روایتی از آن دوران برای نسل جدید و همچنین پژوهشگران مفید باشد.
من فکر نمیکنم که اکنون از طرف مسئولان دولتی حساسیتی نسبت به وقایع ۱۰۰ سال پیش وجود داشته باشد و جریان سلیمان میرزا اسکندری و حزب توده نیز اکنون دیگر تاثیرگذار نیست؛ بنابراین گام نمیکنم که منعی برای انتشار آثار سلیمان میرزا در این دههها وجود داشته باشد، به نظر این عدم انتشار به دلیل انگیزه نداشتن ناشران است.
انتهای پیام/ 112