از جنگ با تروریسم تا جنگ با پوپولیسم

هیچ کس از کاپیتالیسم جهانی لذت نمی‌برد... جز طبقات حاکم کاپیتالیست جهانی. کل مفهوم امپراتوری شرکتی شاد و خنده رو، سوپرناسیونال و نئوفئودال دیگر مقبول مردم یا دست کم طبقات فرودست نیست.
کد خبر: ۳۳۱۴۴۵
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۳ - 05February 2019

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس به نقل از فارس، سی. جی هاپکینز (C.J. HOPKINS) نمایشنامه نویس، داستان نویس و طنزپرداز سیاسی آمریکایی ساکن برلین در یادداشتی نوشت: یادتان هست که جنگ با ترور کی پایان یافت و جنگ با پوپولیسم شروع شد؟ اشکالی ندارد، خیلی‌ها به خاطر ندارند.

این اتفاق در تابستان 2016 که «تابستان ترس» نیز به آن گفته می‌شد اتفاق افتاد. در این مقطع جنگ با ترور با قوت ادامه داشت و یک رشته «حملات تروریستی» در اورلاندو، نیس، ورزبرگ، مونیخ، روتلینگن، آنسباخ و سنت اتن و ... صورت گرفت که عاملان هر یک از آن‌ها به شکلی ناگهانی «تروریست‌های خودرادیکال شده» و «گرگ‌های تنها» (یا تروریست‌های غیرتروریست) بودند که مطلقا هیچ ارتباطی به هیچ نوع از گروه‌های تروریستی سازمان یافته نداشتند و به طور کاملا ناگهانی با مصرف «محتوای تروریستی» در اینترنت خودشان «خودرادیکال» شده بودند. به نظر می‌آمد که ما وارد مرحله‌ای جدید و حتی هول آورتر از جنگ جهانی با ترور شده باشیم، مرحله‌ای که در آن هرکسی می‌توانست یک «تروریست» باشد و «تروریسم» تقریبا می‌توانست به معنای هر چیزی باشد.

این بسط دادن تعریف تا آن هنگام کاملا بی معنای «تروریسم»، درست زمانی صورت می‌گرفت که اوباما خود را آماده واگذار کردن قدرت به هیلاری کلینتون می‌کرد که همه می‌دانستند قرار است رئیس جمهور بعدی باشد، کسی که قرار بود مجبور شود در واکنش به تهدید تروریستی غیر تروریستی، سوریه را بمباران و با خاک یکسان کند. جنگ با ترور (یا آنطور که اوباما توصیف کرده «رشته اقدامات هدفدار مداوم برای از کار انداختن شبکه‌هایی خاص از افراط گرایان خشونت پیشه‌ای که آمریکا را مورد تهدید قرار می‌دهند») احتمالا قرار بود برای همیشه ادامه پیدا کند. رفراندوم برگزیت تازه انجام شده بود، ولی هیچ کس هنوز آن را خوب هضم نکرده بود... تا اینکه ترامپ برنده نامزد ریاست جمهوری حزب جمهوریخواه شد.

درست مثل صحنه‌ای از کتاب 1984 جرج اورول که در آن «حزب» درست وسط راه پیمایی «هفته انزجار» نسبت به دشمنان رسمی از گروهی به گروه دیگر منتقل می‌کند، جنگ با ترور به طور رسمی لغو شد و جای خود را به جنگ با پوپولیسم داد. یا... قبول است، جنگ با ترور هنوز کاملا قطع نشده بود. اما به طور جدی از صحنه اخبار به عقب رانده شد. به یاد بیاورید که «تهدید تروریسم اسلامی» که ما را از سال 2001 در شرایط زندگی هر روزه در بیم و ترس قرار داده بود، چگونه رنگ باخت و اندک اندک در هوا محو شد. به ناگهان «تهدید موجودیتی» که با آن رو در رو شده بودیم «نو ناسیونالیسم»، «دور شدن از لیبرالیسم» یا به روایت تحقیر آمیز آن عوام گرایی یا «پوپولیسم» بود.

اکنون ما اینجا هستیم، دو سال و نیم از آن زمان گذشته و «دمکراسی» همچنان زیر حمله بی امان جمعی نیروی «پوپولیست» بدخواه قرار دارد؛ همان مغشوش کنندگان روس، سیاه و فاشیست آرای مردم، برنی سندرز، فرقه مرگ نازی جرمی کوربین و جیرجیرک‌های روسی- کوبایی که مخ انسان را می‌خورند. رئیس جمهور ایالات متحده به وضوح هم یک عامل اطلاعاتی روسیه و هم به معنای واقعی کلمه، تجسد رستاخیز هیتلر است. ان بی سی و‌ام اس ان بی سی رسما با سیا ادغام شده‌اند. گاردین هر گونه تظاهری به روزنامه نگاری را کنارگذاشته و تنها داستان‌هایی از این قماش را از خود می‌سازد.

هر کسی که تاکنون به روسیه سفر کرده یا با یک روس دیدار داشته یا یک رمان روسی خوانده، جزو فهرست نظارت «دشمنان دمکراسی» جای می‌گیرد (همانطور که هر کسی که از رفتن تعطیلات به اسرائیل خودداری می‌کند با چنین سرنوشتی مواجه است؛ تعطیلاتی که سنا اکنون دست اندر کار الزامی کردن آن برای تمام شهروندان آمریکاست). در عین حال هیچ «تروریستی» را در هیچ جا نمی‌توان پیدا کرد، جز تروریست‌هایی که ما در تلاش برای سرنگون کردن دولت بشار اسد، این هیولای سادیستیک سوریه که به طور غیر قانونی به کشور خودش حمله و آن را تصرف کرده و «جامعه بین المللی» را به چالش کشیده! از آن‌ها استفاده کرده‌ایم.

تمام این جنون و دیوانگی‌ها که شاهدیم به طریقی به «پوپولیسم» ربط دارد، هر چند که روشن نیست که این پوپولیسم چیست. معتبرترین تئوری این است که روس‌ها پشت آن قرار دارند. آن‌ها نوعی فناوری هیپنوتیزم کننده را ساخته‌اند (با آن جیرجیرک‌هایی که مخ انسان را می‌خورند اشتباه گرفته نشود) که قادر به دستکاری در افکار... خب... عمدتا سیاهپوستان است، اما فقط روی سیاهپوستان اثر نمی‌گذارد. کاملا روشن است که آن‌ها فرانسوی‌ها را نیز در کنترل خود دارند؛ همان‌های که به «دروغگویان نژادپرست آکنده از نفرتی» تبدیل شده‌اند که به گفته امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه، «به نمایندگان منتخب، روزنامه نگاران، یهودیان، خارجی‌ها و همجنسگرایان» حمله و «این پسرطلایی اروپا» را لکه دار می‌کنند!

وحشتناک‌تر از همه اینکه «پوتین اکنون قادر است کلمات را در زمان واقعی از دهان ترامپ خارج کند و به معنای واقعی کلمه از سر ترامپ به عنوان یک عروسک یا مثل یکی از آن نقاب‌های فیلم ماموریت ناممکن استفاده کند. (ریچل مدو با دو ساعت پرسه زدن درگوگل و مقایسه کلماتی که از دهان ترامپ بیرون می‌آید با کلماتی که از دهان‌های روسی بیرون آمده، اما هیچگاه از دهان‌های آمریکایی بیرون نیامده، این مسئله را با قاطعیت ثابت کرده و نشان می‌دهد که این کلمات دقیقا همان کلمات یا خیلی خیلی به همان کلمات نزدیک هستند!) روشن است که طرح استادانه پوتین برای «سلطه تمام پوپولیستی بر جهان و تشکیلات رایش هزار ساله»، با هدف تحریک طبقات حاکم کاپیتالیست جهانی، رسانه‌های شرکتی و مریدان ساده لوح آن‌ها برای تبدیل شدن به جنون زدگانی وحشت زده یا ابلهانی تمام عیار یا آمیزه‌ای از هر دو انجام شده است.

اما گذشته از مزاح، تمام این اتفاقات عملا در تابستان سال 2016 رخ داد و طبقات حاکم کاپیتالیست جهانی متوجه وجود یک مشکل شدند. از نظر آن‌ها مشکلی که وجود داشت (و همچنان وجود دارد با این فرق که حالا کاملا از آن با خبرند) این است که هیچ کس از کاپیتالیسم جهانی لذت نمی‌برد... جز طبقات حاکم کاپیتالیست جهانی. کل مفهوم امپراتوری شرکتی شاد و خنده رو، سوپرناسیونال و نئوفئودال دیگر مقبول مردم یا دست کم طبقات فرودست نبود. مردم شروع کردند به رای دادن به احزاب دست راستی و برگزیت و دیگر تمهیدات «پوپولیستی»؛ نه به این دلیل که به یکباره به افرادی نازی تبدیل شده باشند، بلکه به این دلیل که «راست» خشم آن‌ها را از پیشرفت نئولیبرالیسم جهانی تشخیص داد و شروع به بهره برداری از این خشم کرد، در حالی که لیبرال‌ها و «جناح چپ سیاست‌های هویتی» به همراه اوباما آرام آرام در پیمان مشارکت ترنس پاسیفیک گرفتار می‌شد و زیر لب از حمام‌های فراجنسیتی و از این دست چیز‌ها حرف می‌زدند.

طبقات حاکم کاپیتالیست جهانی باید آن را (خیزش «پوپولیستی» را می‌گویم نه گفتمان حمام ها) متوقف می‌کردند؛ بنابراین جنگ جهانی با ترور را به حالت تعلیق درآوردند و جنگ با پوپولیسم را به راه انداختند. در اصل قرار بود که این جنگ تا مراسم تاجگذاری هیلاری کلینتون یا رفراندوم دوم برگزیت طول بکشد و بعد دوباره وضعیت به روی جنگ با ترور سوئیچ شود... اما خب، اتفاقات عجیب و غریبی رخ داد و حالا از جایی سردرآورده‌ایم که هستیم.

ما درنهایت دوباره به جنگ با ترور بازخواهیم گشت... هرچند که جنگ با پوپولیسم نیز در اصل همان جنگ، فقط زیر نامی موقتی از آن است. دست آخر هر دوی این جنگ‌ها به معنای جنگ بر ضد شورشیان است. وقتی سیستمی در سطح جهانی هژمونی جهانی دارد، همانطور که مدل سرمایه داری فعلی ما چنین است، هرجنگی یک جنگ بر ضد شورشیان است (یعنی کارزاری که علیه یک دشمن داخلی به راه انداخته شده) چرا که هیچ دشمن خارجی برای جنگیدن وجود ندارد. «شخصیت» دشمنان داخلی ممکن است تغییر کند (مثل «تروریسم اسلامی»، «افراط گرایی»، «فاشیسم»، «پوپولیسم»، «ترامپیسم»، «کوربینیسم» و غیره)، اما همه آن‌ها شورش‌هایی هستند علیه سیستم برخوردار از هژمونی... که در بحث ما این سیستم سرمایه داری جهانی است، نه ایالات متحده آمریکا.

از نگاه من طبقات حاکم کاپیتالیست جهانی اکنون کمتر از دو سال تا حل و فصل شورش «پوپولیسم» جاری راه دارند. اول و مهم‌تر از همه اینکه آن‌ها باید از شر ترامپ خلاص شوند که با وجود شعار‌های بومی گرایانه پر طمطراقش، روشن است که به هیچ روی نه «قهرمان مردم عادی» است و نه هیچ تهدید واقعی برای سرمایه داری جهانی، بلکه کسی است که به یک نماد ضد تشکیلات تبدیل شده، مثل یک «گورپدرتان» متحرک و ناطق هم خطاب به آمریکاییان و هم نخبگان نئولیبرالیسم جهانی. بعد آن‌ها باید سردربیاورند که اروپا چه مرگش شده که اصلا قرار نیست آنقدر‌ها کار ساده‌ای باشد. آنچه که بعد در فرانسه رخ می‌دهد همچنین اینکه چه اتفاقی برای برگزیت می‌افتد - که من همچنان معتقدم هرگز به طور عملی رخ نخواهد داد، مگر اینکه شاید به شکلی کاملا صوری - تعیین کننده خواهد بود.

سپس می‌رسیم به نبرد بر سر تصاحب قلب‌ها و ذهن‌ها که آن‌ها در دو سال گذشته با شدت و حدّت مشغول آن بوده‌اند و قرار است تشدید هم شود. اگر فکر می‌کنید که اوضاع امروز خیلی دیوانه وار است (که مثل روز روشن است همینطور هم هست) پس بهتر است خودتان را آماده کنید. آنچه که پیش خواهد آمد قرار است فقط پیش درآمدی باشد بر نمایشی پرهیاهو.

رسانه‌های شرکتی نئولیبرال، جاسوسکده‌هایی مثل «اینتگریتی اینیتیتیو، اپلیکییشن‌های سانسور اینترنتی نظر نیوز گارد، شیر بلو و دیگر دار و دسته دیوید بروک و لشگری از تولید کنندگان هیستری گروهی، به طور بی امانی با دروغ‌های پوچ، اطلاعات نادرست و دروغ‌های فاحش مغزهایمان را زیر ضرب خواهند گرفت (البته همان کاری که همتایانشان در «راست» نیز انجام می‌دهند اگر فکر می‌کنید آن‌ها اصولا آلترنتیوی هستند). اوضاع قرار است به شدت عجیب و غریب شود.

خبر خوب این است که تا وقتی این قضایا تمام شود، کار ترامپ ساخته شود و از نو همه چیز به حالت عادی دربیاید و طبقات کارگری سرجایشان بازگردانده شوند، ما احتمالا اصلا به خاطر نمی‌آوریم که هیچ یک این چیز‌ها اتفاق افتاده است. سرانجام خواهیم توانست تکلیف آن حمام‌ها را روشن کنیم و دوباره توجه مان را معطوف به بدهکاری هایمان کنیم و کم و بیش با ترسی همیشگی از یک حمله تروریستی ویرانگر عنقریب زندگی مان را کنیم... آیا خود این نباید باعث شود که یک نفس راحت بلند بکشیم؟

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها