دست‌نوشته پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی (۱۱) / شرح سه شرطی که یک رزمنده با یک شهید کرد

پاسدار شهید «مرتضی عباسی‌مقانکی» در دست‌نوشته‌ای از خود شرح حالی از شروع عملیات والفجر 1 و نحوه شهادت رزمندگان اسلام را بیان کرده است.
کد خبر: ۳۳۴۰۳۱
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۶:۰۰ - 21February 2019

به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «مرتضی عباسی مقانکی» در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. وی همواره در تظاهرات و راه‌پیمایی‌ها علیه رژیم پهلوی شرکت می‌کرد. مرتضی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

دست‌نوشته پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی (۱۱) / عملایت والفجر ۱ آغاز می‌شود

تصاویر دست‌نوشته پاسدار شهید «مرتضی عباسی مقانکی»

دست‌نوشته پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی (۱۱) / عملایت والفجر ۱ آغاز می‌شود

دست‌نوشته پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی (۱۱) / عملایت والفجر ۱ آغاز می‌شود

در ادامه دست‌نوشته‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، می‌خوانید:

«...همان شب جوکار و چند نفر دیگر راه صدساله را یک شبه پیمودند و به حضور و خدمت حضرت امام زمان، ولی عصر (عج) رسیدند و در همان شب شهادت‌نامه‌شان امضاء شد و بعد بچه‌ها همدیگر را در آغوش گرفتند گریه کردند. طلب حلالیت کردند و بعد بچه‌ها به چادرشان مراجعه نمودند، و دو روز بعد گردان کمیل که خط شکن بود حرکت کرد و حاج آقا جوکار و برادر تندسته نیز به گردان کمیل رفتند و برادر لشگری نیز به عنوان مسئول گردان بودند.

عصر بود بچه‌ها جهت توجیه نقشه به مسجد رفتند و من برای خداحافظی با احمد جوکار به کمیل رفتم آن جا ایشان را بوسیدم و طلب ۳ چیز نمودم، اول شفاعت دوم در خوابم بیاید و سوم سلام ما را به ائمه هدی برساند و ایشان نیز که قبلاً به بنده گفته بودند من شهید می‌شوم این شرایط را قبول کردند و سوار بر ماشین و به منطقه اعزام شدند و من می‌دانستم که دیگر ایشان را نخواهیم دید.

ما نیز حدود یک ساعت بعد به منطقه رفتیم و فردای همان روز و شاید روز بعد شبش عملیات والفجر ۱ آغاز شد.

۳۰ کیلومتر محور از رودخانه دویدم تا پاسگاه بجلیه عراق، با رمز یا الله، یا الله، یا الله آغاز شد. بچه‌ها تکبیر گویان بر قلب دشمن، البته ما در سنگر بودیم و پای بی‌سیم منتظر بودیم که دستور پیشروی به ما بدهند.

ساعت ۱ الی ۲ بود که به ما گفتند حرکت کنید، ما هم حرکت کردیم، بوی خوش کربلای حسین (ع) از یک طرف و از طرفی بوی خوش و آتش منطقه را فرا گرفته بود و هر جا که مسیر را گم می‌کردیم منور‌های عراقی توسط امداد‌های الهی راه را بر ما نشان می‌دادند.

نماز صبح را در بین راه خواندیم و رسیدیم به خط روی ارتفاعات ۱۴۳ ما در کانال‌ها درگیر شدیم و برادر لشگری که یک بار زخمی شد ناگهان برادر مهدی اصفهانی زخمی شد و بعد به شهادت رسید و عراقی‌ها متواری می‌شدند.

بعد برادر ابراهیم اصفهانی که اطلاعات و عملیات گردان بود از ۳ نقطه پا و کتف مجروح شد و دوباره برادر لشگری ترکش بر کتف ایشان اصابت کرد. الله اکبر چه استقامتی، ایشان دوباره زخمی شدند و باز به پشت خط نمی‌رفتند، تا اینکه نزدیکی‌های ظهر بود که از ناحیه شکم مجروح شدند و به پشت جبهه انتقال پیدا کردند.

برادر حسین همتیان که معاون اول گردان بود با یک تیر به سرشان به شهادت رسیدند و به پیش معشوق شتافتند.

ناصر آرش، رضا ابراهیم که مسئول گروهان بود. ایشان و برادر مسعودیان که بی‌سیم‌چی ایشان بود هر دو با هم به شهادت رسیدند، سر کانال‌ها بودیم که برادر فاضل سهیلی به شهادت رسید...».

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار