به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از اعتماد، این روزها مقامات کشورمان مرتب در مورد ضرورت مسوولیتپذیری دولت پاکستان درباره کنترل داخلی بر گروههای تروریستی سخن میگویند. اصل حاکمیت ملی و اقتدار دولت، حکومتها را ملزم میکند تا از هر اقدامی در داخل سرزمینشان علیه دولتهای دیگر جلوگیری کنند و البته این از قواعد ابتدایی حقوق و روابط بینالملل است. اینکه دولت پاکستان باید از جریانهای تروریستی در داخل کشورش جلوگیری کرده و به آنها اجازه ندهد تا علیه سایر دولتهای مجاور اقدامی انجام بدهند، نیز موضوعی است که در آن هیچ تردیدی نیست.
مقامات ایران در گذشته نیز بارها بر این موضوع تاکید کرده و رسمی و غیر رسمی از اسلامآباد چنین درخواستی داشتهاند و البته این بار با زبان تندتر و با توپ و تشر این موضع را مطرح میکنند. اما نکته آناست که آیا واقعا دولت پاکستان اساسا میتواند چنین تقاضایی را برآورده سازد و اگر نتواند یا نخواهد چه اتفاقی خواهد افتاد. چون این موضوع در مورد افغانستان و هند نیز به کرات اتفاق افتاده و اساسا سرزمین پاکستان برای همه همسایگانش مکان امنی نیست و قبل از همه نیز البته خود این کشور و مردم و دولت پاکستان است که قربانی چنین وضعیتی هستند.
برای کسی که مطالعهای درباره دولت در جمهوری اسلامی پاکستان داشته باشد و یا مدتی در این سرزمین زیسته باشد، به سادگی متوجه خواهد شد که با وجود بیش از هفتاد سال از استقلال این کشور، اما همچنان مفهوم دولت برای آن مفهومی متفاوت با بیشتر کشورهای دیگر است. جالب اینجاست که خود آنها پیش از همه به این امر متوجه شدهاند و محمد ایوب پژوهشگر و نویسنده پاکستانی از نخستین نظریهپردازان امنیت و دولت در جهان است که از سه دهه پیش بر این موضوع انگشت نهاده و آن را مبنایی برای مطالعات امنیت ملی و به ویژه مکتب جهان سومی امنیت قرار داده است. از نگاه ایوب، مشکل اصلی کشورهای تازه استقلال یافته در ابعاد اقتصادی و امنیتی عمدتا به مساله دولت و ضعف و شکنندگی آن بر میگردد و این موضوع در مورد کشورهای جهان سوم که از نظر زمانی فرصت اندکی برای دولتسازی داشتهاند، به سادگی قابل حل نیست.
کافی است کسی آمار و ارقام مربوط به این سرزمین را با دقت ببیند. اینکه حدود دو سوم سرزمین در پوشش هیچ ساختاری از آموزش، بهداشت، درمان، راهداری، پلیس و یا هر نهاد و ساختاری که اساسا لازمه دولت مدرن است، نباشد چیز عجیبی نیست. در نبود چنین ساختارهایی، طبعا نهادی مانند آموزش در دست جامعه میافتد و معمولا هم در این کشور مکتبخانههای سنتی حضوری جدی دارند و این بهخودی خود موضوع خوبی است، به ویژه اینکه ریشه این مکتبخانههای سنتی با فرهنگ و مدنیت ایرانی پیوندی بنیادین داشتهاند و بعضا هنوز هم دارند که در آن طلبهها متونی از سعدی و جامی و سنایی و دیگران که مدارا و شکیبایی را لازمه دین میدانستهاند و تفسیر ایرانی و اسلامی متون، دانشآموزان را متساهل و متسامح نسبت به اندیشه دیگری بار میآورد. اما مشکل آنجاست که در دهههای اخیر پا به پای ایدئولوژیک شدن دین در منطقه، و نفوذ گستردهتر عربستان در این کشور و به ویژه در دوره جنگ افغانستان، متون و تفاسیر سفت و سخت وهابی رواج یافته و غیر همفکر خود را دشمنی میدانند که غیر از مرگ سزایی ندارد. از این روست که یک طلبه فارغالتحصیل چنین حوزههایی، برای رفتن به بهشت موعود استادانش بمب بر خود میبندد و یک نگهبان پل با هفت سر عائله را در اولین مکان نزدیک به مکتبخانه میکشد.
غرض از این مطالب آناست که بگویم نباید چندان انتظار زیادی از دولت پاکستان داشت و تصور کرد که این دولت میتواند کنترلی بر این سرزمین داشته باشد. دولت امریکا بعد از یازده سپتامبر 2001 هر گونه تهدید و تشویقی را به عمل آورد تا اسلامآباد را وادار کند که در مقابله با طالبان همکاری کند و آخر امر هم مجبور شد مسیر انتقال تجهیزات را به آسیای مرکزی منتقل کند. نباید کاری را انتظار داشته باشیم که امریکا و هند و دیگران نتوانستهاند به سرانجام برسانند.
اساسا دولت در این کشور یعنی ارتش، بمب هستهای و شهر اسلامآباد و شما اگر از 10 کیلومتری اسلامآباد بالاتر بروید وارد منطقه آزاد مظفرآباد کشمیر میشوید و از آنجا تا انتهای منطقه سرحد دهها ساعت راه است که قبایل حکومت میکنند. یا در بخش شمال غربی و در مجاورت افغانستان قبایلی هستند که دولت حق ورود در قلمروی آنها را ندارد و باید اجازه بگیرد. یک نمونه کوچک دیگر که در خاطرم هست یک گروه چریکی چپ گرا از بقایای شوروی در این کشور بود که پس از فروپاشی شوروی همچنان تا پنج سال قبل که رهبرش به خاطر کهولت سن به دام افتاده و کشته شد، همچنان در بلوچستان پاکستان فعالیت داشت و اقدامات نظامی انجام میداد.
همه اینها را با این هدف مینویسم که عرض کنم نباید انتظار زیادی از دولت این کشور داشت و روابط دو ملت و دو دولت را بیش از این دچار خدشه نمود. هشدارهای دولتمردان ما البته کاملا به حق است، اما در صورتی که دولتی واقعا بتواند چنین پیامی را گرفته و عملی کند. اما در مورد پاکستان اساسا و به دلایلی که گفته شد، نمیتوان چنین انتظاری داشته باشیم. لذا، مقامات امنیتی و نظامی و سیاسی کشورمان به جای تهدید این کشور که عملا به نفع عربستان است، بهتر است که با زبان دیپلماتیک و همدلانهتر و البته ورود به برخی تعاملات امنیتی مشترک اقدام کنند و سازو کارهای منطقیتری را حتی با هزینه ایران برای برخی کنترلهای ممکن انجام بدهند. طبیعتا بخشی از این مشکل هم به ویژگیهای سرزمینی پاکستان و مرزهای مشترک برمیگردد. به نظر من میتوان از هندوستان هم کمک گرفت و برخی سازو کارهای مطلوب و کارآمد آنها را نیز مورد بهرهبرداری قرار داد و نیروهای ایرانی را برای آموزشهای ضد تروریستی به هندوستان فرستاد. همچنین، در سطح منطقهای هم با دولت هند و افغانستان تمهیدات نهادی و دیپلماتیک مشترکی را چارهاندیشی کنند. حتی به نظر میرسد که یک ساختار چهارجانبه بین این سه و دولت پاکستان برای برخی همکاریها میتواند تاثیر بیشتری داشته باشد. به هر حال، مردمان پاکستان و فرهنگ و مذهب آنها با ما سرنوشت مشترکی داشته و دارند. دولت این کشور نیز هرگز دشمن ایران نبوده و نیست. اینکه از تروریسم آسیب دیدهایم و باید کاری در مقابل آن کرد، مورد تردید نیست، اما راهکار تهدید و فشار سیاسی و یا احیانا امنیتی بر پاکستان، عصبانیتی است که بعید است نتیجه مطلوبی داشته باشد و نباید بر سر تکلیف مالایطاق، آن کشور را به دشمن خود تبدیل کنیم که از این نظر ما کم نداریم.
انتهای پیام/ 112