به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از شرق، روابط عربستان و قطر اگرچه نسبت به گذشته در عرصه رسانه کمرنگ شده، اما نمیتوان واقعیتها در عرصه دیپلماتیک و سیاست منطقهای را نادیده گرفت. برای تأیید این ادعا باید نیمنگاهی به دعوتنامه اخیر شورای همکاری خلیج فارس بیندازیم. اگرچه رسانههای ایران به اشتباه این نامه را از جانب پادشاه عربستان و خطاب به شیخ تمیم بن حمد آل ثانی خواندند، اما واقعیت این است که دعوتنامه مذکور از سوی دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس به وزیر مشاور قطر در امور خارجه ارسال شد و البته بازتاب آن در خبرگزاری الجزیره (به عنوان بزرگترین و اصلیترین نهاد رسانهای قطر و منطقه) و سایر رسانهها و مطبوعات جهان کاملا مشهود بود. تا جایی که بسیاری از تحلیلگران و مفسران فعال در حوزه کشورهای عربی بهعلاوه صاحبنظران ایرانی بر این عقیده بودند که دعوتنامه مذکور باب آشتی میان دوحه و ریاض را باز خواهد کرد و حتی انتظار کاهش تنش در این پرونده، میان سطور مختلف تحلیلها بهوضوح دیده میشد.
مشابه این گمانهزنی خوشبینانه را در کنفرانس تجاری ریاض (داووس صحرا) شاهد بودیم. در این رویداد مهم اقتصادی محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی وضعیت تجاری قطر را تعریف کرده بود و حتی اظهار کرد وضعیت روابط میان ریاض و دوحه به همین روال باقی نخواهد ماند و اکثر تحلیلگران از اظهارات او اینگونه برداشت کردند که قرار است مناسبات 2 طرف بهزودی دستخوش تغییر شود، اما این گمانهزنیها هم درست از آب درنیامد. در این میان پرونده قتل جمال خاشقجی و فشارهای حاصل از آن که بر ولیعهد سعودی بار شده بود، همه را به این فکر انداخت که بن سلمان برای خروج از این وضعیت به سمت قطر متمایل خواهد شد، اما در این مدت دیدیم که هیچگونه بهبودی در روابط 2 کشور حاصل نشد و حتی قطر بحث خروج از شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب را پیش کشیده است. مجموع این مؤلفهها نشان میدهد تیرگی در روابط طرفین به قوت خود باقی و همچنان تنش بر مناسبات این 2 حاکم است.
آنچه ضریب اختلاف میان قطر و عربستان را افزایش میدهد و گویای ادامه منازعه میان 2 طرف است، نگاه دوحه به بازسازی روابط با ریاض است. مواضع قطریها به گونهای است که نشان میدهد آنها نیازی به بهبود روابط با سعودیها ندارند که یکی از علائم آن خروج این کشور از اوپک است. درست است که دلیل اصلی خروج قطر از اوپک صراحتا بیان نشده است، ولی دوحه به صورت غیرمستقیم اعلام کرده که به دلیل اعمال نفوذ عربستان در اوپک از جمع کشورهای حاضر در این سازمان بینالمللی خارج خواهد شد. به موازات رویکردهای منطقهای و فرامنطقهای قطر شاهد حمله مقامات بحرین به دوحه بودیم و حتی در برخی از مواضع، به دلیل همنوایی منامه با ریاض این حملات افزایش داشته که نشان از تقسیم وظایف برای بهچالشکشیدن قطر به رهبری سعودیها دارد.
مسئله مهمتر از اوپک، خروج احتمالی قطر از شورای همکاری خلیج فارس است. اگر به صورت واقعبینانه به جایگاه این نهاد منطقهای نگاه کنیم، به راحتی میبینیم که جایگاه آن نسبت به گذشته تضعیف شده و کارایی قبلی را ندارد. ایالات متحده در گذشته به دنبال آن بود تا از شورای همکاری خلیج فارس به عنوان پوشش امنیتی در شبهجزیره عرب استفاده کند که تا حدودی توانست به اهداف خود دست پیدا کند، اما جمعبندی فعلی ساختار قدرت در آمریکا به این نتیجه رسیده که شورای همکاری خلیج فارس همانند گذشته کاربرد ندارد و به همین دلیل است که در بیانیه سیونهمین نشست این شورا بحث تشکیل ناتوی عربی برای تقابل با کشورهای هدف (بهخصوص ایران و متحدانش) مکتوب شده است؛ بنابراین در وضعیت فعلی هیچکدام از اعضای شورای همکاری خلیج فارس نمیخواهند با خروج از این نهاد منطقهای به عنوان مسبب فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس مورد خطاب قرار گیرند.
نکته دیگر این است که اهمیت شورای همکاری خلیج فارس بر 2 پایه سیاسی و تکنیکال (تخصصی) استوار است. از حیث سیاسی این شورا وظیفه همخوانکردن تسلیحات موشکی و آرایش مربوط به سپر دفاعی منطقهای را بر عهده دارد که در راستای عمقدادن به اتحاد امنیتی و نظامی کشورهای عضو معنا پیدا میکند و از سوی دیگر روابط این دولتها با متحدان فرامنطقهای را تنظیم میکند. این شورا از منظر تکنیکال، نوعی سیستم کفالت در امور مهاجرتی و کارگری میان کشورهای عضو را سروسامان میدهد و این همکاریها در صورت متلاشینشدن شورای همکاری به صورت خفیف ادامه خواهد داشت. با نگاهی به این 2 مؤلفه به راحتی میفهمیم که کارکرد این شورا از منظر سیاسی و با کمی ارفاق به پایان خود نزدیک شده و یکی از دلایل آن تیرهوتارشدن روابط قطر و عربستان است. البته این موضوع به تنهایی بر عملکرد شورای همکاری خلیج فارس تأثیرگذار نبوده بلکه در برخی از مسائل شاهد تاختوتاز پنهان سعودیها بر کویت هستیم.
در مقطع کنونی نظارهگر کنارهگیری قطر از پروندههای منطقهای هستیم، اما این کشور به صورت کامل از معادلات کشورهایی مانند مصر، لیبی، سوریه، عراق یا ترکیه خارج نشده است بلکه همانند گذشته در این پروندهها دخالت نمیکند. این به آن معناست که قطر خودسازی و تمرکز بر امنیت ملی خود را در دستور کار قرار داده و در این راستا برای بازسازی اقتصادی به سمت ترکیه متمایل شده است. شاید عدهای معتقد باشند که دوحه همانند گذشته به رقابت با عربستان نمیپردازد، اما باید توجه کرد که رقابت عربستان و قطر در نزدیکشدن به ایالات متحده همچنان ادامه دارد. این سناریو باعث شده تا ضوابط سیاسی در منطقه و حاشیه خلیج فارس تا حد زیادی تغییر کند. به گونهای که امروزه بازیگران فعال در زمین بازی سوریه کشورهایی مانند روسیه، آمریکا، ترکیه، ایران و تا حدودی هم عربستان هستند. از این منظر دشمنی سعودیها و قطر نمیتواند تأثیر مخربی بر معادلات منطقه داشته باشد بلکه مهرهچینی آنها از پروندهای به پرونده دیگر منتقل میشود.
پدیدهای که اخیرا در قطر نمایان شده، ایجاد حس نفرت از عربستان میان شهروندان قطری است. آنها معتقدند که سعودیها به وجاهت ملی و منطقهایشان لطمه جدی وارد کردهاند و همین موضوع موجب شده تا با بغض از عربستان سخن بگویند و حتی در برخی از نظرسنجیهایی که از سوی دانشگاههای قطر انجام شده، به این نکته اشاره شده که کینه قطریها از خاندان آل سعود نسلها ادامه خواهد داشت؛ چراکه آنها اعتقاد دارند از سوی ریاض تحقیر شده و لطمه دیدهاند. از این جهت خصومت در دل ساکنان قطر همچنان باقی است. صاحبنظران و بهخصوص جامعهشناسان سیاسی بر این عقیده هستند که حتی اگر روابط میان 2 طرف عادی شود، باز هم این بغض نهفته به قوت خود باقی خواهد ماند و از سوی دیگر آمارهای موجود نشان میدهد که مردم قطر دیگر ایران را تهدید اصلی نمیدانند، بلکه عربستان و امارات را تهدید ارزیابی میکنند. این وضعیت نشان میدهد که سیاستمداران قطری تا چه حد به مردم کشورشان وابسته هستند و مطمئنا این روند کار را برای عربستان سخت دشوار میکند.
انتهای پیام/ 112