به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، سعید صادقی یکی از چند عکاس مطرح و بنام انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که آثار ماندگاری در تاریخ این کشور به یادگار گذاشته است. او با گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس همچنان با ایدههای خلاقانه خود به دنبال کشف جهان جدیدی از پی عکاسی جنگ است.
این عکاس که در جریان بسیاری از اتفاقات مهم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بوده همچنان در واکاوی جنگ و دنیای کشف نشده آن از پشت لنز عکاس فعالیت میکند؛ موضوعات جدیدی که ساعتها نیاز به بحث و گفتوگو دارد. نگاه به این دنیای کشف نشده بهانهای شد تا یک گپ و گفت صمیمی با سعید صادقی داشته باشیم که در ادامه تقدیم میشود:
دفاعپرس: آقای صادقی! خیلی علاقهمندیم که بدانیم چگونه شما به دنیای عکاسی جنگ وارد شدید؟
صادقی: 40 سال از انقلاب گذشته و هر کسی که در این میدان حفظ کشور و انقلاب در پُست و مقامی بوده و کاری انجام داده یک شناسنامهای دارد. ما نیز در عرصه عکاسی که مهمترین و تاثیرگذارترین رسانه آن دوران بود، فعالیت داشتیم. کسانی نسبت به این ابزار استفاده و بهره خوبی میبُردند که به فنِ آن مسلط و دارای اندیشه و تفکر بودند. البته عکاسانی که در کنار واقعهی مثل انقلاب قرار گرفته بودند را میتوان به 2 گروه تقسیم بندی کرد. گروه که میخواستند از آن شرایط سوء استفاده کنند و خیلیها سوء استفاده کردند؛ گروه دیگری نیز دغدغه داشتند که منتقد و پژوهشگر امروز باید این دغدغهها را کشف کند.
ادعای اینکه من از دغدغهمندان بودم، فقط یک واژه است که حقیقتاً باید مورد پژوهش قرار گیرد چراکه ممکن است من اغراق کرده باشم. اینکه جنس نگاه من چقدر خاصیت داشته؛ فعالیت من خنثی یا خاصیت داشته است. نوع نگاه عکاسی من در فضای درگیریهای داخلی، جنگ، وقایعی که در این 40 ساله گذشته، چقدر تاثیرگذار بوده و هست؟ ممکن است که من از خودم تعریف کنم و معتقد به خوب بودن آن باشم؛ که البته درست نیست و خوبیت ندارد. آنکه چیزهایی که چاپ شده و چاپ میشود باید دیده شوند؛ من که نمیتوانم بگویم فلان کار و فعالیت را انجام دادهام!
دفاعپرس: شما یکی از عکاسان مطرح انقلاب و دفاع مقدس هستید که تصاویر ماندگار زیادی بهجا گذاشتهاید، نوع نگاه و دغدغه شما برای ورود به عرصه جنگ چه بود و با چه نگاهی وارد عکاسی جنگ شدید؟
چون احساس و انگیزه ما نسبت به انقلاب در اُفقی که امام خمینی (ره) برای سرزمین ایران تصویر میکردند، افق روشنی بود؛ برای همین عاشق نفس امام (ره) بودیم؛ نفسی که وارد بدن این سرزمین شده بود. حسمان به کسی که رهبری را برعهده داشت، عاشقانه بود. احساس عاشقانهی به این نفسی داشتیم که میخواست امید، افق و آینده روشنی برای مردم شکل دهد تا در تاریکی قرار نگیرند.
حالا اینکه امروز کجاییم، به کجا رسیدهایم و نهایتاً به کجا خواهیم رسید و اینکه در حرکت قطار انقلاب چه کسانی امروز سوار هستند و چه کسانی بیرون پرتاب شدهاند، چیزی است که تاریخ به آن خواهد پرداخت. اینکه عکسهای جنگ چقدر در تاریخ ماندگار و ماندنی خواهد شد و چقدر آن شعارها ماندنی است.
و چه واژهی قدرت ماندگاری بیشتری نسبت به عکسهای دغدغهمند یک عکاس را خواهد داشت که با صادقت و اخلاص در دل وقایع ثبت شده باشد، را گذر زمان مشخص میکند اما ما در دوران انقلاب و دفاع مقدس با احساس امیدی که برای سرزمینمان در حال زنده شدن بود، فعالیت میکردیم. امروز وقتی این احساس در درون من کشته میشود، بخاطر موانعی است که در برابر این امیدها لمس میکنم.
تنها چیزی که من به عنوان یک انسان با باورها و اعتقاداتم عمل کردم، حفظ هویت مقطعِ زمانی بود که به اسم «دفاع مقدس» قالب گیری شده است
البته متوجه میشوم چرا این موانع وجود دارد که همان همراهانی هستند که 2 گروه بودند. گروهی حسابگر و محاسبهگر و گروه دیگری به دنبال دغدغهها بود. تنها چیزی که من به عنوان یک انسان با باورها و اعتقاداتم عمل کردم، حفظ هویت مقطعِ زمانی بود که به اسم «دفاع مقدس» قالب گیری شده است. من از این بابت احساسِ رضایت نسبت به کارم دارم. البته این حس فقط متعلق به خودم است و پژوهشگران باید نقد کنند. چرا ما اجازه نمیدهیم پژوهشگران و منتقدین کارهای عکاسی جنگ و عکاس جنگ را نقد کنند؟ اصلاً اینکه ذات عکاسی جنگ ما و ماهیت آن چقدر درست بوده است؟
دفاعپرس: اینکه شما به عنوان یک عکاس، با ایدئولوژی در صحنه نبرد حضور داشتید و از دریچه همان ایدئولوژی عکاسی میکردید، درست بوده است؟
صداقت نسل ما نسبت به ایدئولوژی در باورهای رهبری بود که به اسم امام خمینی (ره) تجلی پیدا میکرد و ما ایشان را به وسیله تصویر و در قاب تلویزیون میدیدیم و از رادیو صحبتهایشان را میشنیدیم و نشاط ارتباط ایدئولوژی ما از این زاویه بود.
آنچه در درون زندگی ما بود، دینی بود که انسان بودنِ به تمام معنا را دربرداشت
اعتقاد دینی و مذهبی ما که از پدران و اجدادانمان مانده بود یک نوع شرافت داشتن بود. یعنی نگاه مذهبی که شرافت داشتن، انسان بودن، خدمت کردن، ظلم نکردن، بی عدالتی نکردن، دزدی نکردن و دستاندازی نکردن به مال و ناموس مردم را نشان میداد در مطبوعات وارد بدن ما میشد. آنچه در درون زندگی ما بود، دینی بود که انسان بودنِ به تمام معنا را دربرداشت؛ که شامل احترام به بزرگتر و همسایه، خیانت نکردن به وطن و هموطن بود. اینها چیزهایی بود که در ذات، ریشههای اصالت ملی و هویتمان وجود داشت. فکر میکنیم باید نسل جدید با ایدئولوژی نسل گذشته گره میخورد که فعلا چنین اتصالی لمس نمیشود.
دفاعپرس: پس لزوماً ایدولوژی داشتن در عکاسی و داشتن ایدئولوژی در عکاسی جنگ توسط شما یک اتفاق غلط نبوده است؟
نه! انقلاب ما با یک صنعت ایدئولوژی وارد فضای جامعه شد. یعنی یک صنعت به اسم «ایدئولوژی» با خودش آورد ولی ما چون ریشههای مذهبی و اعتقادی را از طریق مادران، پدران و گذشتگانمان در جان و نفس داشتیم، این صنعت ایدئولوژی با آن گره خورد. البته این گره امروز با نسل جدید اتصال پیدا نکرده است. بخاطر اینکه ما عکاسان رویاسازی نمیکنیم بلکه واقعبین هستیم. یعنی عکاس با واقعیت و عینیت سروکار دارد نه رویا. عکاسی سینما نیست چراکه سینما رویاسازی دارد و قطراتی از هویت جامعه را در آن نشان میدهد. اما اصل بدنه عکاسی با عینیت است که بستگی به نوع نگاه عکاس دارد که کدام بخش از عنیت را ثبت میکند.
گاهی «رنج» در قطرات اشک دیده میشود و گاهی در مبهوت شدن؛ حالا کدام یک از اینها اثر عمیقتری دارد؟ این بستگی به جنس و نوع تفکر عکاسی و به درک و شناخت فرد عکاس مربوط است که چقدر انسان را میشناسد.
برخی به نام جنگ کاسبی و ذخایر دفاع مقدس را نابود کردهاند
این جنس عکاسی باید جداسازی شود و این کار پژوهشگر است. یک مرکز مانند انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس تنها وظیفه عکاسی ندارند بلکه باید این پژوهشها را انجام دهد و البته جلوی برخی عکاسانی که به نام جنگ کاسبی میکنند، بایستند چراکه برخیها با نام جنگ کاسبی میکنند و ذخایر دفاع مقدس را نابود کردهاند. یک عده خونشان را دادند و عده دیگری با همان خون لذت میبرند و در کاسه خونهای شهدا غذا میخورند.
دفاعپرس: شما با جستجوی رزمندگانی که در تصاویرتان بودهاند هنوز درگیر گذشته هستید؛ هدفتان از این جستجو چیست؟
عکاسی که دغدغهمند بوده هنوز درگیر گذشته است. این درگیری به درد کسی نمیخورد مگر اینکه هدفی وجود داشته باشد. یعنی اینکه من با رویاهای خودم درگیر 40 سال پیش باشم به درد فرزندان خودم و فرزندان این کشور نمیخورد مگر اینکه هدف من از این کار مشخص باشد.
که از این جستجوها چه هدفی وجود دارد نسبت به آدمهایی که در عکس من جا گرفتند و آن چهرهها ثبت شدند.
آیا این چهرهها چقدر برای من مهم هستند که میخواهم آنها را برای آیندگان مهم جلوه دهم؟ اصلاً آن چهرهها مورد نیاز جامعه ما هست یا نیست؟ من تصور میکنم که آن چهرهها اصل هویت ماست. یعنی همان صداقتها، اخلاصها، انسانیتها، شرفها و وجدانها تکامل دهنده هویت ماست؛ جستجوی من در این زاویه است.
با واژهها نمیتوانیم بگوییم همت و باکری قهرمان بودند
اگر امروز میخواهیم تصویری از شهید همت و باکری در جامعه نشان دهیم، با واژهها نمیتوانیم بگوییم این شخصیت قهرمان، شجاع و جسور بود بلکه باید از زاویههایی که انسان امروزی بتواند آن را لمس کند، حرف بزنیم. زیبایی انسانیت عمیقتر از جنگ است چرا که جنگ به قدری سیاهی و زشتی دارد که اجازه نمیدهد زیبایی انسانی جلوه کند. اگر عکاسی بتواند این جلوه انسانی را برجسته کند، او میتواند بر زشتی و تاریکی جنگ غلبه کند.
شلیکهای توپخانههای ما برای کُشتن نبود بلکه برای بیدار کردن بود تا دشمن از تاریکی و زشتی جنگ بیدار شوند
جنگ هیچ وقت برای بشر زیبایی نداشته است؛ اصلاً جنگ قهرمان ندارد. جنگ به جز تاریکی، رنج، تباهی و ویرانی چیز دیگری برای بشر ندارد. جنگ برای هیچ ملتی ثروت نمیآورد و اگر افتخاری باشد در جلوههای انسانی آن است. دفاع مقدس ما، بخاطر جلوههای انسانی مقدس شد. آن نسل حقیقتاً با انسانیت عمل کردن درخشیدند. شلیکهای توپخانههای ما برای کُشتن نبود بلکه برای بیدار کردن بود تا دشمن از تاریکی و زشتی جنگ بیدار شوند. ما امروز این نکات را فراموش کردهایم که هویت ایرانی و اعتقادی ما بوده است؛ ما میخواستیم دشمن را از تاریکی بیدار کنیم.
ارزشهای اخلاقی دوران دفاع مقدس امروز زیر آوار سیاستهای زنده به گور شده است
جنگ بالاخره شروع و پایان دارد اما انسانیت هیچگاه پایان ندارد؛ برای همین عکاسی در این میدان سخت و جنگیدن سادهترین است. کُشتن و شلیک کردن سادهترین است ولی امروز صدای شلیک گلولهها شنیده نمیشود و فقط عکسهای آن دوران را میبینیم. یعنی امروز تنها عکسهای جنگ است که شما را با هویت و اصالتی که داشتیم، ارتباط میدهد که امروز در زیر آوار سیاستها گم شده است. یعنی ارزشهای اخلاقی دوران دفاع مقدس امروز زیر آوار سیاستهای زنده به گور شده است.
دفاعپرس: شناسایی شخصیتهای دورن تصاویر شما در دوران دفاع مقدس یک حرکت جالب و منحصربه فرد است؛ این کار را چطور شروع کردید؟
این اتفاق به همین سادگی نیست و گاهی چند سال طول میکشد تا بتوانم یک فرد را پیدا کنم و به سراغ او بروم. گاهی اصلاً این آدمها جواب نمیدهند و به سختی میتوانم آنها را پیدا کنم من قطره قطره این افراد را شناسایی میکنم.
دفاعپرس: چه سوژههایی در این تصاویر وجود دارد که برای شما مهم است و باعث میشود به سراغ آنها بروید؟
چهرهها مهمترین چیزی است که برای من اهمیت دارد.
دفاعپرس: این چهرهها چه ویژگیهایی دارند؟
چهرههایی است که از زندگی جدا شدهاند و به سمت میدان جنگ میروند تا جانشان را بدهند. برایم مهم است که بعد از اتفاقات جنگ این شخصیتهای درون تصاویر من کجا هستند. از بین تصاویری که داشتهام تا کنون حدود 35 چهره را پیدا کردهام. تعدادی از آنها شهید شدهاند. این عکسها را که در میدان جنگ و یا زمان اعزام ثبت کردهام را برای خانواده میبرم و آن شخصیت دوباره برای خانوادهها زنده میشود.
عکسهای جنگ به یک رزمنده زندگی دوباره میدهد و این برای من مقدس است
زنده شدن اینها یعنی زندگی جدیدی وارد این خانوادهها میشود؛ حتی آنهایی که زنده هستند. آن کسی که زنده است تصویر او برای خانوادهاش که در دورانی وارد میدان جنگ شده و ایثار کرده موجب زندگی جدیدی میشود. در واقع یک نوع نشان دادن حقیقت آن انگیزه و باور که در آن خانوادهها وجود داشته، با این تصاویر برجستهتر و باورپذیرتر میشود و آن اثر را زنده میکند. عکس یک رزمنده خانوادهای که خاموش شده و با گذر زمان زیر آوار سیاستها دفن شده را در همان محدود چارچوب زندگی دوباره زنده میکند و این برای من مقدس است.
من با این تصاویر کسانی که جانشان را فدا کردند را دوباره زنده میکنم. من بهشت را با این آدمهایی که در عکسهایم پیدا میکنم، لمس میکنم. حتی گذرزمان که در ایامی نوجوان بودهاند و امروز پیر شدهاند و کاسب، مسافرکش، جوشکار، کشاورز و یا دکتر شدهاند، برایم جالب است.
من در تصاویرم شهیدی را پیدا کردم و عکساش را برای خانواده او بُردم. مادر او 18 سال از جایش تکان نخورده بود و وقتی عکس مرتضیِ او را بردم و وارد خانه فقیرانه آنها شدم، از جایش بلند شد. او من و عکس را در آغوش گرفت چراکه مرتضی با اینکه شهید شده بود اما برای او با آن تصویر برگشت و زنده شده بود. این رخداد خیلی برای من زیبا بود و من هویت و زیبایی کشورم را در این حسها لمس میکنم. فکر میکنم اگر روزی بتوانم این حس را با کتابی منتقل کنم، وظیفهام را به درستی انجام دادهام.
دفاعپرس: نوع نگاه شما به این حرکت از چه بعدی است؟
من نگاه تاریخی به موضوع دارم؛ شاید آیندگان نسبت به این آدمها سوال داشته باشند چراکه حق دارند سوال کنند و حتی نفرت داشته باشند که سرزمین ما را با جنگتان نابود کردید. من پاسخ سوالهای سالهای بعد را از الان آماده میکنم. پاسخهای سالهای بعد را آماده میکنم و به نوعی باورها و انگیزهها را برجسته و زنده میکنم. این به نظرم تنها از دل این عکسهاست که میتوان 2 زمان را کنار هم قرار داد.
پاسخ سوالهای سالهای بعد را از الان آماده میکنم
یکی زمان گذشته 35 سال پیش از یک انسان جوان در میدان جنگ که آمده جان خود را برای سرزمین و انقلاب فدا کند و 40 سال بعد از این 40 سال؛ چراکه امروز گذر زمان موجب بیگانگی مردم نسبت به این مردان شده است. نوع تبلیغات و جامعه ما به قدری در شعارها غرق شده که نسل بعد از واژههای شعاری نفرت پیدا کرده و به همین دلیل من با این نوع کار و جستجو از فضا و واژههای شعاری دوری میکنم.
میخواهم 40 سال بعد از جنگ، حقیقت احساسات برجستهتر و زندهتر شود که در واقع پایهی از تاریخ ما از این هویت خودش را تقویت کند. در واقع قدرت واقعی هویت ما از این شکل به دست میآید و بدنه هویتمان تقویت میشود.
دفاعپرس: عکسهای دفاع مقدس دارای چنین قدرتی هستند که بتوانند به همه این سوالات و ابعاد پاسخ دهند؟
عکاسی من در عین سادگی بر اساس محتواست تا فرم؛ من از فرم فاصله میگیرم چون محتوا بدنه را تکامل میدهد. بستگی به نگاهی دارد که من به محتوا دارم چراکه عین همان محتوایی که در زمان واقعه درگیر آن بودهام را سه یا چهار دهه بعد اتصال میدهم. حس میکنم با کارهایم در حال جمعآوری پاسخ سوالهای نسلهای بعدی هستم.
دفاعپرس: آدمهایی که امروز شما با آنها روبرو میشوید و در دوران دفاع مقدس در قاب عکس شما قرار گرفتند آیا سه دهه بعد از دفاع مقدس دچار تغییر هویت شده بودند؟
آن چیزی که در قاب تلویزیون و رسانه قرار میگیرد درست خلاف حقیقت حرکت میکند و منبع فاصله گرفتن از حقیقت هستند. من سعی میکنم همان اخلاص و صداقت زمان جنگ و لحظههای ثبت خودم را از واکنشهای واقعی آدمهای جنگ دریافت کردهام را امروز دوباره کنار هم قرار دهم. احتیاج ندارم به تاریخ دروغ بگوییم چراکه من بیشتر به تاریخ نیاز دارم تا تاریخ به من؛ چون میخواهم حقیقت آن نسل را از زاویه دید و نگاه محتوایی خودم منعکس کنم.
من میخوام مخاطب را مستقیم درگیر محتوا کنم؛ محتواهایی که با هر فرهنگی متعلق به همین آب و خاک؛ و اصالت آن متعلق به همین سرزمین است. در واقع وقتی در شهرهای مختلف ایران جستجو میکنم، متوجه میشوم که چقدر فرهنگهای ما نزدیک به هم است در حالی که از نظر جغرافیایی از هم فاصله دارند اما به لحاظ هویتی به هم نزدیک هستند.
هدیه همنسلهایم را برای تاریخ به یادگار میگذارم
چیزی که در زمان جنگ کاملاً در آن زندگی میکردیم و امروز با جستجوی چهرههایی که در عکسهایم وجود دارند کاملاً به آن میرسم و آن را لمس میکنم. به همین جهت میخواهم هدیه همنسلهای خودم که با اخلاص در میدان حفظ ایران و انقلاب عمرشان و جانشان را گذاشتند را برای تاریخ به یادگار بگذارم و تلاش من براساس این مسئله است.
هیچ کشوری با شعار نخواهد توانست برای مردم خود افق و آینده مشخص کند. ما نمیتوانیم فقط متکی بر شعار باشیم. شما اگر اعضای خانوادهتان را دوست نداشته باشید، هر بادی میتواند به خانواده شما لطمه بزند. وقتی یک خانواده به شدت همدیگر را دوست داشته باشند و در گرسنگی، فقر و ثروت کنار هم باشند، توپخانه دنیا نیز آنها را تکان نمیدهد. امروز پیوند ملی ما کم شده و اصالت ملی ما با زخمهایی که به وجود آمده، ضربه خورده است. ما باید دلها را به دست بیاوریم؛ دلهایی که برای این کشور میلرزد تا فرزندی که از مادر متولد میشود احساس خوشبختی کند.
اگر میخواهیم در دنیای امروز با قدرت بایستیم با توپخانههایمان نمیتوانیم چنین کاری انجام دهیم بلکه با انسانهایمان خواهیم توانست. هیچ موشکی نمیتواند ملتی را نجات دهد و این خود ملت، پیوند و وحدتشان است که میتواند همدیگر را نجات دهد چراکه موشک سازنده زندگی بشری نیست بلکه ویران کننده است.
فرماندهان ما بیش از آنکه فرمانده باشند؛ ذاتاً انسان بودند
در نگاه من ملت مهم است؛ تجربه من به عنوان عکاس جنگ نشان میدهد که در دفاع مقدس فقط انسانهای جسور و شجاع با ایمان ایستادند. این ایمانها بود که دشمن که مورد حمایت دهها کشور بود را شکست داد. فرماندهان ما بیشتر از آنکه فرمانده باشند ذاتاً انسان بودند. یک نفر وجود ندارد که از شهید باکری و شهید همت دلخور شده باشد بلکه با دیدن آنها انسان یاد خدا میافتاد.
دفاعپرس: آیا عکسهای دفاع مقدس پاسخگوی سوالات نسلهای آینده خواهند بود؟
معتقدم به عنوان عکاس جنگ حق نسلهاست که بدانند در هشت دفاع مقدس چه گذشته است و چرا جنگ رخ داده است. این پرسشها باید پاسخ داده شود. با تهدید نیز نمیتوان نسلها و پژوهشگران را قانع کرد تا وارد این میدان نشوند. ما وظیفه داریم به نسلها جواب دهیم. من به عنوان عکاس جنگ صادقانه دوست دارم و معتقدم نسلها باید من را مورد سوال و نقد قرار دهند. باید پاسخ بدهم که به عنوان یک عکاس چقدر خودم را به نفسهای بچههای دفاع مقدس نزدیک کردهام و چقدر این نفسها برای کشور و خدا بوده و یا اصلاً آیا برای عدهای جنبه اقتصادی وجود داشته است.
زخمهای جنگ تا بیش از یک قرن با این سرزمین همراه است
هنوز رنج روزهای جنگ در خاموشی خانهها وجود دارد. ما با وارد شدن به خانههای شهدا و جانبازان این رنج و زخمهای جنگ را در خاموشی خانهها حس میکنیم. این طور نیست که به این سادگی زخمهای جنگ رفع شود؛ زخمهای جنگ تا بیش از یک قرن با این سرزمین همراه است چون زمین ایران پُر از رنج زخمهاست. هر کسی که در میدان جنگ بوده باید پاسخگوی نسلها باشد و با تهدید نمیتوان نسلها را بی پاسخ گذاشت.
اگر میخواهیم دفاعمان مقدس بماند، باید پاسخگوی تاریخ باشیم
من اعتقاد دارم اگر میخواهیم دفاعمان همچنان مقدس بماند، باید پاسخگوی تاریخ باشیم چراکه تاریخ از ما سوال میکند و من پاسخ تاریخ را جمعآوری میکنم. و این هزینهها تماماً شخصی است و به سختی و قطره قطره مثل رنج این زخمها در این میدان میچرخم تا یکی از این رزمندهها را پیدا کنم و بتوانم تصویر او را اهدا کنم.
شخصاً به دنبال پاسخ دادن به این سوالها هستم که چرا این نسل دفاع کرد و این دفاع مقدس شد؛ چون جنگ مقدس نیست و ذات آن با زشتی و تباهیهاست. مقدس یعنی با زیباییها همراه باشد؛ نفسهای رزمندگان ما زیبا بود و به همین دلیل دفاع ما مقدس شد.
بچههای لُر و کُرد در جنگ نقش مهمی داشتند اما هیچگاه دیده نشدند
متاسفانه جنگ برای برخیها کاسبکارانه شد این درحالی که هنوز عکاسان جنگ به عنوان رزمنده مطرح نیستند! هرکسی که مسوولیتی پیدا میکند لشگر استان خود را ارج مینهد و در این بین ایران فراموش شده و همه چیز قبیلهای شده است. من دنبال ایران هستم نه قبیلههای خاصی که در جنگ حضور داشتند؛ ما باید ایران را حفظ کنیم. در جنگ هشت ساله ما همه قومهای ایرانی حضور داشتهاند اما بیشتر اسم تهرانیها، اصفهانیها و کرمانیهاست. انگار شهرهای دیگر در دفاع مقدس نبودهاند در حالی که بچههای لُر و کُرد در جنگ نقش مهمی داشتند اما هیچگاه دیده نشدند.
دفاعپرس: سخن آخرتان را بفرمایید.
امروز بعد از 40 سال ملت ایران متناسب آن جانفشانیها، فداکاریها، از جان گذشتگیها تکیهگاه اقتصادی پیدا نکرده است. یعنی جوان امروز ما تکیه گاه ندارد که بتواند ازدواج و زندگی تشکیل دهد. ملتی که بعد از هشت سال دفاع مقدس تکیهگاه نداشته باشد، نمیتواند آینده، افق و امید روشنی را ترسیم کند چراکه امید با تکیهگاه ملت، ایجاد اشتغال برای مردم و جامعه شکل میگیرد. چراکه اشتغال و تلاش موجب ایمان میشود و شعار و واژهها ایمان نمیسازد.
نباید نتیجه هشت سال دفاع مقدس این باشد که من به عنوان عکاس دفاع مقدس و آدمهای عادی از جایگاهمان سوء استفاده کنیم و ملت بدون تکیهگاه باشد. دفاع مقدس زمانی موثر خواهد شد که ملت ایران احساس خوشبختی و عشق به زندگی در جانشان زنده شود. این تنها احساس من نسبت به آن هشت سال دفاع مقدس است. زمانی میتوانیم زندگی خوبی درست کنیم که هیچ کسی بر دیگری برتری نداشته باشد.
انتهای پیام/ 121