گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ در دهه پنجم انقلاب و سومین دهه از شهادت «سیدمرتصی آوینی» هنوز انقلاب اسلامی ایران در حوزه فرهنگ صاحب یک نقشه راه مشخص و سیاست روشنی در این مسیر نیست. با وجود مقالات و یادداشتهای متعددی که از شهید آوینی به جا مانده است و مخالفان و موافقان انقلاب آنها را واجد ارزشهای بنیادین میدانند چنان که باید و شاید این آرا و نظرات کاربردی نشدهاند. با وجود کتابهای متعددی که در زمینه تئوری فیلم منتشر میشود که متاسفانه اغلب آنها ترجمه آثار تئوریسینها و نویسندگان سینمایی غربی است جای خالی اندیشههای آوینی به شدت احساس میشود.
این نقص فرهنگی ریشه در نگاه مناسبتی و یادمانی به روز شهادت و نام سیدمرتضی آوینی دارد. هر چند این عبارت قدری نامناسب به نظر برسد اما واضح است که آوینی در هالهای از تقدس ساختگی محصور شده به خیال اینکه به این شهید و دفاع مقدس خدمت شود. غافل از اینکه شهید آوینی پیش از آنکه دارای تقدس باشد دارای اندیشه مقدسی است. خدمت ما به ارزشهای دفاع مقدس در گرو این است که آرا و اندیشههای آوینی را مورد نقد و بررسی قرار داده و آنها را نشر دهیم. در آموزههای اسلامی بر این نکته تاکید شده است که خون شهید حرکت بخش و انقلاب آفرین است اما این نکته را نباید فراموش کرد که قلم شهید ـ آوینی ـ در مرتبه بالاتری ثمربخش است.
اگر سیاستزدگیها و مشی ناصوابی که باعث میشود آوینی از ساحت تقدس خارج نشود، بگذارد، میتوان امید داشت که آراء آوینی در حوزه تئوری فیلم جریان ساز باشد. تاثرآور اینکه آوینی هم از ناحیه حزباللهیهایی که او را به نفع خود مصادره کردهاند ضربه خورده است و هم از جانب روشنفکرمآبهایی که با بیتفاوتی به آراء وی سعی دارند برای خود وجاهتی کسب کنند. این درحالی است که آوینی نه در آثار سینمایی خود و نه در آثار مکتوبش، نه ادعای حزباللهیگری کرده و نه ادعای روشنفکری. آوینی فقط و فقط سعی داشت خود حقیقیاش باشد و بدون شعار و رفتارهای آنارشیستی با همه وارد دیالوگ شده و دیگران را به مناظره دعوت کند.
چه بخواهیم و چه نخواهیم آوینی تنها تئوریسن هنر انقلابی است. آوینی نظریههایی را مطرح کرده است که شاهد مثال این نظرات آثار سینمایی اوست و مجموعه «روایت فتح» نمونه روشن اثبات این نظریههاست. در شرایط جنگ تحمیلی و سالهای بعد از آن، «روایت فتح» اثر قابل تاملی با مولفههای مد نظر آوینی بود. در این سالها که انقلاب چهلمین سال خود را پشتسر گذاشته است باید دید با آرا و اندیشههای آوینی چگونه باید تولید محتوا کرد. این نکته کلیشهای و ارتجاعی که اگر آوینی الان زنده بود چه میکرد؟ سوال جاهلانهای است که دردی را دوا نمیکند. آنچه که آوینی را به آوینی تبدیل کرده اندیشههای اوست که خوشبختانه این اندیشهها هنوز در دسترس است. چرا نپرسیم با توجه به اندیشههای آوینی چه اثری را و چگونه خلق کنیم؟
مهمتر اینکه مواجهه ما با انقلاب چگونه باید باشد، آن را با چه ادبیاتی برای نسل امروز باز تعریف کرده و با چه زبانی انقلاب را ترجمه کنیم. برای آوینی انقلاب بدون امام خمینی (ره) اعتباری نداشت. او انقلاب را با امام تعریف میکرد آیا در این اندیشه ولایت مطلقه فقیه در فردیت یک مجتهد و فقیه و مرجع خلاصه میشود یا مفهوم عمیقی است که امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای تبلور این معانی هستند. چگونه این مفهوم عمیق بدون شعارزدگی در «روایت فتح» به معنایی ملموس تبدیل میشود؟ و چرا در هیچ یک از آثار انقلابی مطلقا این معنا را نمیتوانیم ببینیم. آوینی متفکر ایستایی نبود که آراء سترونی ارائه کند و نتوان آن را از یک نظریه صرف به اثری ملموس و قابل استناد تبدیل کرد.
گفتن این نکته بسیار دردآور است که تنها مرجع تئوریهای سینمایی آوینی آثار خود اوست. وقتی دروازههای «کن» به روی اندیشههای آوینی بسته است مسلما جوان نوجوی ایرانی که در جستجوی دیده شدن است در آثارش سعی دارد کیارستمی و فرهادی را تکرار کند. در این که سینما هم به عباس کیارستمی نیاز دارد و هم اصغر فرهادی شکی نیست و نیازی هم به اثبات ندارد. اما نیاز سینما به آوینی کی، چگونه و کجا تامین خواهد شد. وقتی آوینی را چنان در قاب فولادین بزرگداشت محبوس کردهایم، این انتظار که فیلمساز جوان ایرانی نگاه به درون داشته باشد انتظار نابجایی است. پاسخ این خسران را هم باید کسانی بدهند که آوینی را به نفع خود مصادره کردهاند تا بودجههای فرهنگی را دریافت و رزومه مدیریتیشان را سنگینتر و وزینتر کنند.
آوینی، آوینی است و آوینی خواهد ماند چه در موزه شهدا و چه در انبوه کتابهای کهنه کتابخانهها و چه در محافل جدی روشنکفری غرب که جنگ تحمیلی را با «روایت فتح» شناختهاند و مطرح شده و دوباره به ما برگردانده خواهد شد. فقط باید امیدوار باشیم وقتی پک اندیشههای آوینی به کشور وارد شد، شرمنده نباشیم.
انتهای پیام/ 161