خاطرات روزانه پاسدار شهید مهدی محمدباقری (۲۳)/ نحوه شهادت سرلشکر خلبان علی اکبر شیرودی

پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در خاطرات خود شرح حالی از تصرف قلاویزان و داربلوط توسط رژیم بعث عراق و شهادت سرلشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی را بیان کرده است.
کد خبر: ۳۴۱۶۲۲
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۶:۰۰ - 15April 2019

به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در تاریخ یکم تیر ۱۳۳۷ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

خاطرات روزانه پاسدار شهید مهدی محمدباقری (۲۳)/ نحوه شهادت سرلشکر خلبان شجاع و دلاور هوانیروز

تصویر دفترچه خاطرات پاسدار شهید «مهدی محمدباقری»

خاطرات روزانه پاسدار شهید مهدی محمدباقری (۲۳)/ نحوه شهادت سرلشکر خلبان شجاع و دلاور هوانیروز

ادامه متن دفترچه خاطرات را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«دوشنبه ۱۳۶۰/۲/۷
الان ساعت ۱۲/۱۰ دقیقه نیمه شب است در حال گوش دادن به اخبار هستم. برادران همه خواب هستند جز من و مردانپور و تازه از حمام بیرون آمدم و امروز صبح رفتم روی قله ۱۰۵۰ و از آن جا رفتم روی قله ۱۱۰۰ و یک قبضه اسلحه کلاشینکف آوردم و در برگشت یک تیربار ژ۳ به پایین قله آوردم و کلشینکف را از من تحویل گرفتند و تیربار، چون سازمانی بود آوردم به پادگان و حدود ۱۰ نفر اسیر عراقی تحویل گرفتم.

می‌خواستم آن‌ها را اعدام انقلابی کنم که علی عرب (شهید) نگذاشت هرچه التماس کردم، گریه کردم، ولی عرب حاضر نشد و خلاصه به پادگان آوردیم و تحویل دادیم و امروز یک تلفن به تهران کردم که با رفعت وآبی و علی آقا صحبت کردم و عصر خیلی خسته بودم در حال گوش دادن به اخبار ساعت ۸ خوابم برد. ساعت ۱۱ از خواب بلند شدم نماز خواندم و بعد از حمام رفتم که آب رفته از صبح تا حالا و تازه آمد که ما زود پریدیم تو حمام.

سه شنبه ۱۶۰/۲/۸

امروز درگیری شدید در قلاویز و داربلوط بود که قلاویز به دست عراقی‌ها افتاد و میگ‌های عراقی آمد و بمب در پادگان ریخت از راکت‌ها که خیلی جای حساسی افتاد عمل نکرد. اگر عمل می‌کرد دو هلیکوپتر که پر از مهمات بود و می‌خواست بیاورد برای برادران در جبهه به قدرت خدا منفجر نشد مجروح ما بسیار داشتیم و همچنین یک هلیکوپتر ما را انداختند و خلبان آن به نام اکبر شیرودی بود که ارتش روی این شخص حساب می‌کرد و خیلی با فداکاری در عملیات‌های مختلف شرکت کرده بود، این بار دیگر به ایزدی پیوست و جان خود را به جان آفرین تسلیم نمود».

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها