مسیح کردستان-۲۱/

شهید بروجردی از نگاه شهیدان همت و آبشناسان

شهید محمد ابراهیم همت می‌گوید: با تفکر شهید بروجردی که مبارزه را تکلیف می‌دانست، او بسیاری از مشکلات مبارزه را برای من هموار کرد.
کد خبر: ۳۴۶۱۸۸
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۳ - 21May 2019

شهید بروجردی از نگاه شهیدان همت و آبشناسانبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بسیاری از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چهره‌های شناخته شده امروز که سمت‌های مختلفی را در این نهاد برعهده دارند در زمان غائله کردستان در کنار شهید «محمد بروجردی» از او درس رزم و مبارزه را آموختند. در چند ماه حضور نیروها در کردستان و ارتباطی که نیروها با شهید بروجردی داشتند به خوبی با روحیات و خصوصیات این شهید آشنا شدند، در شرایط سخت و نفس‌گیر درگیری با ضد انقلاب، روحیات و افکار این شهید به خوبی نمایانگر شد و توانست تصویری روشن از او را در چهره همرزمانش به نمایش بگذارد. شهد محمد ابراهیم همت در این مقطع در کنار شهید بروجردی بود. او در یکی از خاطرات خود درباره تاثیر شهید بروجردی گفته است: در پاوه هر شب ضد انقلاب به پایگاه ما حمله می‌کرد، فشار بر روی نیروها زیاد و کمبود نیرو شدیدا حس می‌شد، شرایط بسیار بحرانی بود و خستگی نیروها باعث شد که یکی از تپه‌های مهم را از دست بدهیم و عقب نشینی کنیم. بعد از بازگشت شهید بروجردی به خدمت او رسیدم و با عصبانیت گفتم: «به نیروها گفتم که بمانید و مقاومت کنید اما...» محمد بروجردی گفت: «شما تاکید کردید که بمانند و مقاومت کنند؟ گفتید که پایین نیایند؟» گفتم: «بله بله، چندبار هم گفتم» بروجردی گفت: «دیگر ولایت بر شما تمام است، شما حرف خودتان را زدید. تکلیف را انجام داده‌اید، تپه سقوط کرده عیبی ندارد». حرف‌های آن روز او درس بزرگی بود برای من که غرض ادای تکلیف است و نه چیز دیگر. با همین تفکر بسیاری از مشکلات مبارزه بعدا برای من هموار شد.

تقوا و ایمان شهید بروجردی مسئله دیگری بود که به او در دوران‌های مختلف کمک کرد تا بتواند در راه انتخاب و در آن قدم بردارد. شهید همت در این‌باره گفت: تا آنجا که من با حاج محمد بودم نماز شب و دعای کمیل‌شان ترک نمی‌شد. البته با حالت خاص خودش. ایشان بعد از اینکه مطمئن می‌شد همه برادران خوابیده‌اند بلند شده و شروع می‌کرد به خواندن مناجات. این اواخر که شنیده بود وقت مناسب دعای کمیل نیمه شب است دیگر دعای کمیل را در اوقات عادی اول شب نمی‌خواند و در نیمه‌های شب بلند می‌شد. حتی در یک امر تا حصول نتیجه چند بار به طور مداوم دعای توسل می‌خواند. دلبستگی خاصی به دعای فتح و گشایش داشت. شاید در هر عملیات چندبار این دعا را می‌خواند و به دیگر برادران نیز سفارش می‌کرد.

بروجردی روحیه بچه‌ها بود/ نقطه ضعف ما، نقطه قوت ضد انقلاب است

شهید حسین آبشناسان فرمانده لشکر 23 نیروهای ویژه هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران مدتی در کنار شهید بروجردی در کردستان با نیروهای ضد انقلاب مبارزه کرد. او درباره خصوصیات این شهید گفته است:

قرار بود از ارتفاعاتی در منطقه جوانرود به همراه تعدادی از برادران برای چندمین بار بازدید کنیم. از آنجا که تعدادمان زیاد بود و ماشین هم وانت تویوتا، از همان ابتدا برادر بروجردی عقب ماشین نشست و پایین هم نیامد، هرچه کردیم نتوانستیم ایشان را قانع کنیم که جلوی خودرو بنشیند. در راه باران شدیدی گرفت، بازهم به برادر بروجردی اصرار کردیم که درست نیست شما آنجا باشید، گفت به راهتان ادامه دهید، فرقی ندارد چه من باشم چه شما. بروجردی حدود 2 ساعت را زیر باران ماند. با این حال حاضر نشد جای خود را با ما عوض کند.

در برخورد با برادران تحت فرمان بسیار خاضعانه و خاشعانه رفتار می‌کرد. در عملیات‌ها دوشادوش برادران جلو می‌رفت و می‌جنگید. برادری بزرگ و پدری مهربان برای بسیجی‌ها بود. همگی به او عشق می‌ورزیدند. در کلیه عملیات‌هایی که ایشان حضور داشت حتی الامکان ضعف و دلسردی و شکست‌های ظاهری هم نبود. وجود مبارکش باعث تحریک و تشویق و ترغیب بود. خیلی‌ها به خاطر عشق به شخص بروجردی و رفتار خاص او از محل‌های کار خود می‌بریدند و به کردستان روی می‌آوردند و مشغول کار می‌شدند.

هرچه می‌گفتیم: «برادر بروجردی بیا جلسه بگذاریم و نقاط ضعف و قوت ضد انقلاب را بررسی کنیم»، می‌گفت: «ضد انقلاب نقاط قوت ندارد، نقاط قوت ضد انقلاب نقاط ضعف ماست، ما اگر ضعف خود را بپوشانیم ضد انقلاب نقاط قوت ندارد.»

در شرایطی که سنندج محاصره کامل بود ایشان با هلی‌کوپتر در پادگان این شهر پیاده شد. پادگان در محاصره بود و هر لحظه گلوله و خمپاره‌ای به داخل پادگان می‌افتاد تقریبا همه روحیه خود را می‌باختند. در این حال چهره معصوم و پاک برادر بروجردی و لبخند ملیحی که داشت به همه آرامش می‌داد و همه را آرام و مصمم می‌کرد.

در کلامش نفوذ خاصی داشت. بودند برادرانی که در اثر فشار کار خسته شده و به قولی بریده بودند ولی بعد از چند دقیقه صحبت با حاج آقا تمام مسائل برایشان حل می‌شد و با دلی گرم و امیدوار دوباره سراغ کارشان رفتند. خیلی اوقات دیده می‌شد بعضی از برادرها دنبال بهانه می‌گشتند که چند دقیقه با حاج آقا صحبت و یا برخورد کوتاهی داشته باشند و به قول معروف از این قضیه روحیه بگیرند.

هر وقت به مردم روستاها می‌رسید بچه‌ها را بغل و نوازش می‌کرد. دستی به سر و گوش آن‌ها می‌کشید و با مردم خوش و بش می‌کرد، از وضع آن‌ها می‌پرسید و از برکات اسلام و جمهوری اسلامی برای آن‌ها سخن می‌گفت.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها