به گزارش دفاع پرس، ترس و وحشت دشمن از تک تک برادران آزاده به حدی بود که هنگام مشاهده ی کوچکترین موارد مشکوک، واکنشی شدید و وحشیانه از خود بروز می داد.
گاه عراقیها برادری را زیر ضربات مشت و لگد می گرفتند تنها راه بهانه ی اینکه چرا فرضاً به فلان سرباز عراقی چپ چپ نگاه کرده یا در فلان موقع خندیده است.
یک بار، سهمیه ی غذایی که مسئولان مربوطه آورده بودند، آنقدر کم بود که همه متعجب ماندیم که ما پانزده نفر چگونه می توانیم خود را با آن سیر کنیم.
در همین حال، یکی از بچه ها به نشانه ی تأسف سر خود را تکان داد و پیش خود چیزی را زمزمه کرد، اما متأسفانه گویا این حرکت او از چشم یکی از نگهبانان عراقی مخفی نمانده بود، به همین جهت به طرفش هجوم آورد و او را از صف بیرون کشید و به همراه چند جنایتکار دیگر، با کابل و نبشی و آهن به جانش افتادند و آنقدر او را زدند که بیهوش به زمین افتاد و وقتی وی را به آسایشگاه آوردیم ، مظلومانه به شهادت رسید.
شهید مظلوم
در اردوگاه ۱۱ تکریت یکی از صحنه هایی که بچه ها را بسیار تحت تأثیر قرار داد و چهره ی خونخوار و کریه حزب بعث را بیش از پیش نمایان ساخت، شکنجه و قتل یک نوجوان بسیجی پانزده ساله بود.
بعثی ها ابتدا اسرا را به صف کردند. بعد نوجوان بسیجی را با ضرب و شتم به وسط محوطه اردوگاه آوردند در حالی که سر و صورت او غرق در خون شده بود. بعد آب جوش روی بدنش پاشیدندو او را به زور روی خرده شیشه و نک غلتاندند و آنقدر این شکنجه ادامه پیدا کرد تا اینکه در صورت آن بسیجی معصوم حالت عروج به ملکوت اعلی هویدا شد.
سرانجام، آن رزمنده به لقاء الله پیوست و صفحه ی ننگین و دهشت زای دیگری بر پرونده ی سیاه خونخواران بعثی افزوده شد.
بعد از این عمل جنایتکارانه، پیکر مطهر شهید نوجوان را روی سیم خاردار انداختند و به گلوله بستند تا چنین وانمود کنند که وی در حین فرار کشته شده است.
راوی: آزاده عزیز کریم
منبع: سایت جامع آزادگان