گروه فرهنگ و هنر دفاعپرسـ رسول حسنی؛ هر انقلاب و جنبشی برای تداوم و بقای خویش نیاز به دو ابزار سیاست و هنر دارد و اگر این دو به هر دلیلی در خدمت انقلاب نباشند، نتیجهای جز شکست آن انقلاب ندارد و یا حداقل موانع بزرگی در مسیر آن بهوجود میآید. اگر به تاریخ انقلابهای دنیا نگاهی گذرا بیاندازیم، میبینیم که سیاستمدارن بیش از آنچه که به نظر میرسد، هنر را در انقیاد خود درآورده و آن را ضامن ماندگاری خود میدانستند.
در ۲۷ اوت ۱۹۱۹ و بعد از روی کار آمدن لنین در شوروی سابق، وی اعلام کرد: «سینما برای ما از همه هنرها مهمتر است. هنر سینما برای ما، بقیه هنرها برای دیگران». برای رهبران کمونیست سینما از هر چزی دیگری مهمتر بود و برای همین ساز و کار آن به شدت کنترل میشد. حتی در اوج جنگ سرد که دو کشور شوروی و آمریکا در حالتی تهاجمی توام با سکوت به سر میبردند این ابزار سینما بود که بیپروا به عنوان ابزار تسلیحاتی غرب و شرق به کار گرفته شد.
انیمه «خرگوش بلا، گرگ ناقلا» و «تام و جری» به ترتیب محصول اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا بود. هرچند در این جنگ سرانجام آمریکا پیروز میدان بود اما اصل موضوع استفاده از رسانه سینما است. عمده دلیل شکست سینما در عصر کمونیستها فضای بسته و سانسورهای بیحد و مرز و دولتی بودن سینما بود. در آمریکا نه تنها اعمال نظر مستقیمی وجود نداشت بلکه دولتمردان سینما ترجیح میدانند که سینماگران و فیلمهایشان با دنیا روابط آزادی داشته باشند و با معرفی کردن خود و آثارشان در واقع آمریکایی بودن را در قامت یک رویا تبلیغ کنند.
فیلمهای پرشماری در آمریکا ساخته شده که منطبق با سیاستهای کلان سیاستمدارن این کشور بوده و اغلب این فیلمها به لحاظ استاندارد سینمایی در سطح بالایی قرار دارند. این آثار نهتنها از سوی منتقدان که از سوی مردم نیز با استقبال روبهرو شدند. آمریکائیان با استفاده از ابزار سینما توانستهاند حاکمیت رسانهای خود را تحمیل کنند. کسی هم انگ سفارشی بودن یا فیلمساز حاکمیت را به سینما و سینماگران آمریکا نزده است.
سوال اساسی این که چرا در سینمای ایران که باید فیذاته شریفترین سینما باشد راهی پیموده میشود که اگر با مبانی انقلاب اسلامی منطبق نباشد سنخیتی هم با آن ندارد. اگر هم کسانی چون «ابراهیم حاتمیکیا»، «محمدحسین مهدویان»، «نرگس آبیار»، «ابوالقاسم طالبی» و برخی معدود فیلمسازان دیگر به سراغ مفاهیم انقلابی و مضامین مرتبط با آن میروند آماج تهمتها و تحریمها قرار میگیرند. ترور کندی، واقعه 11 سمپتامبر، حضور آمریکا در ویتنام، جنگ جهانی دوم و... موضوعاتی بودند که آمریکائیان با کمک سینما میخواستند خود را از قباحت و سرافکندگی آنها، تطهیر کرده و جهان را دشمن ابدی خود قلمداد کنند.
اما در تاریخ انقلاب اسلامی موضوعات بسیاری شریفی هستند که مایه مناسبی برای تبدیل شدن به فیلمی جهانی را دارند اما نگاه دگم و بسته روشنفکران وطنی که ریشه در نظریات غربزده آنها دارند اجازه نمیدهد سینمای ایران همان چیزی را باشد که مردمش ـ و نه لزوما سیاستمدارانش ـ دوست دارند.
اگر تسخیر سفارت آمریکا در سال 1359 به مساله مهم سینماگران آمریکایی تبدیل شده و برخی سلبریتیهای ما آن را محکوم میکنند، چرا حمله و تصرف سفارت ایران در لندن در اردیبهشت 1359 نه فیلمسازان ایرانی را کنجکاو کرده است و نه سلبریتیها آن را محکوم کردهاند. باید این واقعه به فیلم تبدیل شود تا از حقوق پایمال شده ایرانیان دفاع کند. همچنین اتفاقات دیگری چون حمله تروریستی به مجلس، دستگیری سربازان متجاوز انگلیسی و آمریکایی به آبهای سرزمینی ایران، دستگیری عبدالمالک ریگی، سقوط هواپیمای ایران توسط آمریکائیان، به زمین نشاندن پهپادهای آمریکایی و صدها اتفاق دیگری که میتواند برای نظام جمهوری اسلامی ایران اقتدار کسب کند و در سطح بینالمللی مفاهیم انقلاب را مطرح کند، فقط در سطور کتابها و گزارشها ماندهاند.
وقایعی که به آن اشاره شد باید در قالب سینما از نو بازخوانی شود و مورد بحث و گفتوگو قرار بگیرد تا بتواند محملی باشد برای احقاق حق شهروندان ایرانی.
در پایان توجه به فرمایشات به امام خمینی (ره) میتواند سینماگران را متوجه این نکته کند که سینمای انقلابی باید چگونه سینمایی باشد و طبعا هر سینمایی که با این مولفهها همخوانی نداشته باشد، سینمای انقلابی نیست.
امام راحل در بخشی از وصیتنامه سیاسی ـ الهی خویش فرمودهاند: «هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه «اسلام آمریکایی» باشد. هنر در مدرسه عشق نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى است. هنر در عرفان اسلامى ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعى خود تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامى، فرهنگ عدالت و صفا، لذت میبرند. تنها به هنرى باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در رأس آنان آمریکا و شوروى را بیاموزد. هنرمندان ما تنها زمانى میتوانند بیدغدغه کولهبار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیدهاند. هنرمندان ما در جبهههای دفاع مقدسمان اینگونه بودند تا به ملأ اعلا شتافتند؛ و براى خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزى اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بیدرد را رسوا نمودند.»
انتهای پیام/ 161