به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از «تسنیم»، عملیات «فروغ جاویدان» نام نبردی است که توسط سازمان مجاهدین خلق طرحریزی شد و میان ارتش جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق در اواخر جنگ ایران و عراق، در سال ۱۳۶۷ درگرفت. پس از چند روز درگیری درنهایت نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش ایران با اجرای عملیات مرصاد بر سازمان مجاهدین خلق، پیروز و تعداد زیادی از نیروهای مهاجم در این نبرد کشته شدند.
گروهک منافقین در پی حملات عراق به خاک میهن اسلامی و عقبنشینیهای موقت رزمندگان اسلام، با تصور اینکه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ناشی از جدایی ملت و دولت است، بهخیال واهی، فرصت را غنیمت شمرده سعی در رسیدن به اهداف پلید خود کرد. منافقین با جمعآوری دیگر ضدانقلابیون سرخورده، از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی بهاستعداد تقریبی ۱۵ هزار نفر فراهم کرده و با بهرهگیری از جنگافزارهای اهدایی صدام و دیگر اربابان خود، حمله خود را از غرب کشور به خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند. طبق برنامهریزیهای انجامشده، در این روز، یگانهای ارتش ــ بهاصطلاح ــ آزادیبخش از قرارگاه خود در عمق خاک عراق حرکت کرده و ساعت ۱۶ با عبور از مرز خسروی عملیات خود را آغاز کرد؛ از آنجا که بیشتر نیروهای ایرانی در جبهههای جنوب حضور داشتند، عناصر سازمان با کمترین درگیری ممکن، وارد کرند شدند و همزمان با این حرکت سازمان، عراق نیز با اجرای آتش سنگین توپخانه، از عملیات پشتیبانی میکرد و همین امر باعث شهادت عدهای از روستائیان منطقه شده بود، در ادامه عملیات فروغ جاویدان، شهر اسلامآباد نیز به تصرف نیروهای سازمان درآمد. هرچند در آغاز عملیات نیروهای سازمان توانستند در عرض ۲۴ ساعت خود را به ۳۴ کیلومتری کرمانشاه برسانند، اما بهخلاف تصور مسئولان سازمان، مردم هیچگونه همراهی با آنان نکردند، حتی پس از اطلاع از تجاوز مجاهدین خلق، درصدد مقابله برآمدند و به جبهههای جنگ اعزام شدند.
در روز ۶ مرداد نیروهای سپاه پاسداران با اجرای عملیات مرصاد سد راه آنها شدند؛ پس از مقاومت نیروهای اندک سپاه و بسیج (در حد یک گردان) در دشت حسنآباد و زمینگیر شدن نیروهای دشمن در پشت ارتفاعات چهار زبر، بهتدریج فرماندهی و نیروهای خودی برای آزادسازی مناطق تصرفشده و انهدام نیروهای منافقین، در منطقه متمرکز شدند.
در خسارت منافقین در این عملیات آمده است که: بیش از ۱۲۰ دستگاه تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۹۰ قبضه خمپارهانداز ۸۰ میلیمتری، ۱۵۰ قبضه خمپارهانداز ۶۰ میلیمتری و ۳۰ قبضه توپ ۱۰۶ میلیمتری منهدم شد، علاوه بر آن دهها دستگاه تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها قبضه سلاح سبک و نیز مقادیری تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی به غنیمت نیروهای اسلامی درآمد. در این عملیات، ۴۸۰۰ نفر از منافقان نیز کشته و یا زخمی شدند.
در عملیات مرصاد ۳۰۴ نفر از رزمندگان میهن به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. بنابر اعتراف منافقین در نشریه مجاهد در این عملیات بیش از ۲۰۰۰ نفر از افراد منافقین به هلاکت رسیدند که حداقل ۱۶ نفر از آنها در زمره مسئولان سازمان مجاهدین خلق، شورای ملی مقاومت و ارتش ــ بهاصطلاح ــ آزادیبخش بودند.
سپاه بدر عراق که متشکل از رزمندگان و مجاهدان عراقی بود نیز در این ملیات نقش مؤثری را ایفا کردند. ابوحسن الکاظمی متولد سال ۱۳۴۱ شهر کاظمین عراق یکی از مجاهدین عراقی سپاه بدر است. او در ابتدا درباره خودش میگوید که «بنده در شهر کاظمین به دنیا آمدم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و آمدن امام خمینی (ره) به تهران و اعلام جمهوری اسلامی ایران، فشارها و محاصره رژیم بعثی صدام علیه ما تشدید شد. هدف نخست از این فشارها حمله به علما و متفرکان در عراق بود که نتیجه آن صدها شهید و زندانی و مفقودین در حوزه علمیه شهر نجف اشرف است که در رأس آنها نیز شهید سید محمد باقر صدر بود. حوزه علمیه و متدینین در این برهه تحت فشار بودند و ما نیز به عنوان دانش آموز در مقطع راهنمایی تحصیل میکردیم».
کاظمی درباره فشارهای رژیم بعث عراق میگوید که «رژیم بعث هر فردی که به انقلاب امام خمینی (ره) علاقه و دلبستگی داشت، تحت پیگرد قرار میداد و بر همین اساس نیز تعداد بالایی از عراقیها به دلیل علاقه به این انقلاب و فداکاری برای آن، شهید و یا زندانی شدند. بسیاری از زندانیانی که بعدها از زندان آزاد شدند میگفتند که تعدادی از بازداشتیها بین توهین به امام خمینی (ره) و اعدام مخیر شده بودند که آنها با پذیرش اعدام، به حضرت امام (ره) توهین و بی احترامی نکردند. این تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از آغاز جنگ رژیم بعث عراق علیه ایران رخ داد. همین امر نیز موجب شد که رژیم بعث عراق برای به راه انداختن جنگی خانمان سوز علیه ایران با همکاری آمریکا و اسرائیل و ایادی آنها در منطقه و کشورهای حوزه خلیج (فارس) مانند کویت و سعودیها اقدام کند. حتی مصر نیز به دلیل هراس از زبانه کشیدن شعلههای انقلاب ایران به این کشور با صدام همکاری میکرد.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) یک نوع بیداری فکری در کل جهان اسلام ایجاد کرد و حتی غربیهای علاقهمند به عدالت نیز از این انقلاب تاثیر پذیرفتند، زیرا بر این باور بودند که امام خمینی قصد دارند حق هر کس را به خودش بدهند. بیشترین این تاثیرها را در کشورهای عربی شاهد بودیم و فرهنگ اسلامی مانند نماز و زکات و نماز میت و ... فراتر رفت و شامل تشکیل نظام اسلامی و دولت قوی و تحول فکری از جاهلیت به عصر دینی و دوری از ظلم شد؛ بنابراین یک نوع بیداری فکر در منطقه رخ داد و اصول شیعی احیاء شد. اسلامگراها در سوریه و عناصر تندرو در مصر درباره اسلام دست به قلم شدند و تفکر سید قطب نیز به عنوان دعوت کننده به اسلام احیاء شد. خلاصه اینکه این جَو ایجاد شده تحت تاثیر انقلاب امام خمینی بود و عراق نیز از آن تاثیر پذیرفت. به یاد دارم که در مساجد برای پیروزی انقلاب در ایران مراسم و جشن برگزار میشد. پس از پژواک این انقلاب در منطقه به ویژه در عراق، سید محمد باقر الصدر به عنوان مرجع عالیقدر عراقیها انقلاب اسلامی ایران را تایید و از آن حمایت کرد. صدام حسین به همین دلیل قصد مذاکره با او را داشت و علت آن نیز تایید و حمایت انقلاب امام خمینی توسط سید محمد باقر صدر و اعلام این موضوع بود. این انقلاب فکری بود و شهید صدر به شاگردانشان میفرمودند که «در امام خمینی ذوب شوید، زیرا ایشان در اسلام ذوب شدهاند». شهید صدر نسبت به شخصیت حضرت امام خمینی (ره) احساس قرب و نزدیکی میکردند. به دلیل اینکه امام در اسلام ذوب شدهاند و ما باید در شخصیت ایشان ذوب شویم. اینگونه انقلاب فکری رخ داد و متدینین در عرصه جامعه و طلاب و دانشجویان را تحت تاثیر خود قرار داد. بر همین اساس نیز عرصه بر متدینین در عراق توسط رژیم بعث تنگتر شد. عدهای اعدام، تعدادی زندانی و افراد دیگری نیز به قتل میرسیدند. ما به سمت جمهوری اسلامی ایران فرار کردیم و این اقدام پر از خیر و برکت بود».
این مجاهد عراقی ماجرای فرار خود از عراق به ایران را اینگونه بیان میکند «با توجه به اتفاقات روی داده در عراق توسط رژیم بعث، سال ۱۹۸۰ میلادی بود که تصمیم فرار به ایران را گرفتیم. عدهای از طریق هورها، عدهای با واسطهها و عدهای نیز با کمک کُردها به ایران آمدند. متوجه شدیم که عدهای زودتر از ما از عراق خارج شده و به تهران، قم یا اهواز رفتهاند. اولین منطقهای که من وارد آن شدم، حمیدیه در شهر هویزه بود و سپس به شهر اهواز منتقل شدیم. بعد از آن به قم و تهران و مشهد برای زیارت امام رضا (علیه السلام) رفتیم که در ادامه جنگ ظالمانه علیه ایران رخ داد.
من تنها بودم و چیزی نمیدانستم. برخی دیگر از دوستان در طول حملات سرکوبگرانه رژیم بعث به شهادت رسیده بودند. زمانی که ما به ایران رسیدیم و در این کشور مستقر شدیم، همگی از مقابله با رژیم ظالم بعث هراسان شده بودیم. حال ما مانند برادران مسلمان ایران بود؛ زمانی که به ضرورت دفاع از کشور و اسلام و انقلاب امام خمینی (ره) رسیده بودند، سید محمد باقر صدر نیز به شهادت رسید. به دلیل پیوند مرجعیت عراق با مرجعیت امام خمینی حال ما همانند برادران ایرانی بود و باید از اصول و مبانی دینی خود دفاع میکردیم. همزمان که در قم تحصیل میکردیم، در ایام تعطیلی نیز به جبههها و میادین نبرد با رژیم صدام میرفتیم و تا زمان اعلام آتش بس این کار ادامه یافت. این مدت از سال ۱۹۸۰ میلادی تا اوایل ۱۹۸۸ میلادی طول کشید».
ابوحسن الکاظمی به حضورش در جبهه نبرد علیه ارتش بعث صدام اشاره میکند و میگوید که «من در همه عملیاتها حضور مییافتم و همراه تیپ امام مهدی (عج) شیراز بودم. در آن زمان هنوز سازمان بدر تشکیل نشده بود. سپس به عنوان طلبه از طریق سازمان تبلیغات به جبههها میرفتیم که بعد از آن سازمان بدر تشکیل شد. در عملیاتهایی که در بستان و هویزه و خرمشهر و حاج عمران و ... صورت گرفت، مشارکت داشتم. هدف ما ادای تکلیف مقدس و تبعیت از امام خمینی به عنوان مرجع بود. سپس سازمان بدر تشکیل شد و در عملیات مرصاد حضور پیدا کردم».
او درباره عملیات مرصاد که خود یکی از حاضران در این عملیات بوده میگوید که «من در تیپ حضرت مهدی و دوران مرخصی از حوزه علمیه بودم. ایام نزدیک به ماه رمضان بود که به جای اینکه به دوران مرخصی تحصیلی و تعطیلات بروم، به دفتر نمایندگی در سپاه بدر رفتم، یکماه در پادگان سپاه بدر بودم و اعلام شد که به گیلان غرب برویم. سلاح را گرفته و از کرمانشاه حرکت کردیم. در طول مسیر مشاهده میکردم که مردم پیاده در حال فرار بودند. به راننده اتوبوس گفتم که این وضعیت تعجب آور نیست؟ صبر کردیم و از مردم سوال پرسیدیم. گفتن راهها بسته است و برخی مناطق سقوط کردهاند، راه دیگری جز این جاده برای فرار نیست.
نمیدانستیم که منافقان هجوم آوردهاند و اینها موجب سقوط اسلام آباد شدند. پس پیاده شدیم، دو ساعت بعد تیراندازی شدیدی علیه ما شد. شبی تلخ گذشت و عملیات عجیبی بود. اتوبوسی که جلوتر از ما رفت، همگی شهید شدند. ما چند مجموعه بودیم. یکی از اتوبوسها که نیم ساعت زودتر رفته بود، برای مقابله با منافقان پیاده شده و همگی در نبرد به شهادت رسیده بودند. ما اتوبوس دوم بودیم. به یاد دارم که در روز سوم آقای خامنهای را در تنگه مرصاد دیدیم و غافلگیر شدیم. همچنین شیخ خلخالی برای ما سخنرانی کرد. بعد از عملیات به قم آمدیم و در جمهوری اسلامی تاکنون ماندهایم، تا ۱۹۹۹ میلادی در ایران بودیم و در این سال من ایران را ترک کردم و به یکی از کشورها برای گسترش مبانی دین اسلام رفتم و مدت زیادی در آنجا ماندم. سپس به عراق برگشته تا وظیفه مقدس خود را در برابر داعش انجام دهم».
حضور در عملیات مبارزه با تروریستهای تکفیری در عراق برگ دیگری از مجاهدتهای این رزمنده عراقی است که او در این باره میگوید «خطر داعشیها همانند سرطان در بدن انسان بود که باید با آن مقابله و دفاع کرد. این وظیه انسانی و دینی و اخلاقی و ملی بود که با این جنایتکاران مقابله کنیم، زیرا برای تخریب چهره اسلام آمده بودند. جنگ آمریکا علیه عراق قبل داعش موجب درگیری شد و در کنار آن جنگ رسانهای و نرم نیز از سالها قبل به راه انداخته بودند. آنها بعد از شکست در غلبه بر ایران در طول جنگ هشت ساله، در تمام توطئههای بعدی نیز موفقیتی به دست نیاورده بودند.
حتی با وجود اینکه اقدام به قتل و ترور اعضای حزب جمهوری، رئیس جمهور و نخست وزیر و دیگر مسئولان و فتنه افکنی در کردستان کرده بودند. با همه اینها نتوانسته بودند بر ایران فائق گردند. این سخن و وعده الهی است که «میخواهند نور خداوند را با دهانشان خاموش کنند، اما نمیتوانند». این جنبش و بیداری اسلامی به برکت خون امام حسین علیه السلام و فرزندان ایشان و فریاد حضرت زینب سلام الله علیها و مجاهدت امام خمینی (ره) تمام شدنی نیست. آمریکاییها نیز چنین فکری نمیکنند. روح انقلاب امام خمینی در لبنان و بحرین و سوریه و یمن و پاکستان و افغانستان گسترش یافت و محتوای آن منتقل شد. داعش دشمن طبیعی نبود و مبارزه با آن نیازمند جنگ نرم از طریق شبکههای اجتماعی مانند تلگرام و فیس بوک و ... برای تخریب چهره اسلام و مسلمین بود. اثر بدی هم در قلبهای جوانان گذاشت. جوانان خواهان آزادی هستند، اما چیزی از آن نمیدانند و این همان شیوه بنی امیه است. آنها نیز اسلام را گسترش دادند، اما فاقد محتوای اصیل. درست مانند اسلام شیطانی که آمریکا ترویج میکند و خیر دیگران را نمیخواهد. امام خمینی میفرمایند آمریکا دشمن ملتها و شیطان بزرگ است. مبارزه با داعش غیرسنتی بود و سلاحشان نیز سلاح عادی نبود. انفجار و خودروهای بمب گذاری شده و سوزاندان در قفس برای قتل و کشتن انسانها داشتند.
به یاد دارم که در یکی از عملیاتها وقتی وارد منطقه شدیم، آنها حتی قرآن کریم یا سجاده نماز یا هر وسیله مهم در مسجد برای مومن را هم بمبگذاری کرده بودند! تا بدین صورت هر نوع تحرک نمازگزار در مسجد منجر به انفجار شود. آنها خانههای خدا را تخریب میکردند. در مساجد برای انجام عملیات هایشان مستقر میشدند. کودک بمبگذاری شده را به میان مردم میفرستادند و منفجر میکردند. این تفنن و سرگرمی شیطانی آنها بود که فقط باید با کشته شدن تروریستها درمان میشد.
مردم برای ادای وظیفه خود پا به میدان گذاشتند. آنها به اسم جهاد نکاح یک زن را در یک روز با ۱۰۰ مرد مشغول میکردند که این جنایتی بزرگ است. این کارها حتی در جاهلیت نیز نبود و مقداری حیا داشتند. در ارتش اسلام اعم از ایران یا سوریه یا عراق یا لبنانی جز رحم وجود چیزی نبود، اما اینها بی رحم بودند. مردم فقیر یمن را ببینید که توسط ارتش سعودی در بدترین حالت ممکن هدف قرار داده میشوند. آنها از انقلاب امام خمینی نور گرفتهاند و رهبری حکیم مانند عبدالملک بدرالدین الحوثی را دارند. رزمندگان عراقی در مواجهه با دشمن واحد و یکسان بودند و در نبرد همچون امام علی علیه السلام و در رحم همچون اباعبدالله الحسین علیه السلام بودند. خداوند نیز به مومنین نصرت و یاری کرد. الحمدلله بر داعش پیروز شدیم. ایران یا حزب الله خواهان این جنگ نبودند، اما دشمنان اسلام آن را ساخته و بر ما تحمیل کردند و حق ایرانیها و عراقیها و سوریها و لبنانیها دفاع از وطن و مقدساتشان بودند. آنها شکست خوردند و اکنون جنگ جدیدی علیه عراق موسوم به جنگ نرم راه انداختهاند که حوزه و هستههای مقاومت را هدف قرار دهند. نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی آشکارا گفت: علیرغم تمام دستاوردهای این رژیم در حوزههای نظامی، تکنولوژی، کشاورزی، صنعت و ... خوب است که کشورهای بزرگ کمک کنند این رژیم به عرصه فضایی نیز راه یابد، ولی با این حال نگرانی دائمی ما این است که امامت، ولی فقیه امام خامنهای در ایران و سید حسن نصرالله در لبنان و آیت الله سیستانی در عراق و عبدالملک الحوثی در یمن وجود دارد».
انتهای پیام/ 113