به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از «فارس»، زن با دریغ مرد جوان را نگاه میکند که با عمامه و قبا به تن آغوشی بسته و فرزند خردسالش را درآغوش گرفته و در کنار همسر جوانش در حال گشت و گذار است. گاه صدای خندههای ریزشان به گوش میرسد. یاد روزهایی میافتد که یک بچه در شکم و یک بچه دربغل یک قدم عقبتر از شوهرش راه میرفت و سایه تنومند شوهر را بر سر خود و فرزندانش حس میکرد. رهگذران به احترام مردش دست برسینه میگذاشتند و گاهی میایستادند و چاق سلامتی میکردند و زن در این فاصله بچه را از دست خستهاش به دست دیگر جابجا میکرد و نفس عمیقی میکشید و فکر میکرد بازوان قوی مرد جان میدهد برای بغل کردن بچهها! آن وقت دستان ظریف او اینهمه خسته نمیشد. مرد جوان که از جلویش رد میشود طوریکه صدایش را بشنود میگوید: «حاج آقا خیلی مردی؟!».
«محمد حسن روحانی» ۲۷ ساله روحانی جوانی است. سالهاست در شبکههای اجتماعی فعال است و چند ماهی میشود که با کسالتی که برای همسرش به وجود آمده به نوعی نمونه واقعی روحانی فیلم «طلا و مس» هم شدهاست: «متاسفانه خیلی از مردهای ما نه همسرداری بلد هستند نه والدگری، این کارها زن ذلیلی نیست بلکه سیره پیغمبر است. اسلام در ذات خودش به زنها توجه دارد و به آنها کرامت داده است.»
والد خوب
در پروفایل صفحه اینستاگرامش نوشته است: «اینجا برشی از زندگی واقعی ما را میبینید نه تمام آن را و ایمان داریم که برای تحول در تاریخ نباید از معیارهای عصر خویش تبعیت کرد!» عکسها و ویدیوهایی که حاج آقا روحانی از والدگری اش در فضای مجازی منتشر میکند مورد استقبال شمار زیادی از مخاطبان قرار گرفته است. ویدیویی که در خانه کودک به همراه امیرعباسش شن بازی میکند یا بعد از واکسن زدن فرزند همانطور که به او نوشیدنی میدهد از دردپایش دلجویی میکند. همه اینها نشان از والدگری خوب این پدر جوان دارد.
خودش تعریف میکند: «تا سن نوجوانی مثل خیلیهای دیگر فکر میکردم فرزند پروری تنها وظیفه مادر است تا اینکه در ۱۵-۱۴ سالگی برای تعطیلات نوروز تصمیم گرفتم به تنهایی با قطار به مشهد سفر کنم. درکوپه قطار با یک پدر و ۲ فرزند ۵ و ۸ ساله همسفر بودم که همسر مرد در زلزله بم مرحوم شده بود و پدرهم نقش پدری و هم مادری را برای بچهها ادا میکرد. در طول سفرشاهد بودم که پدر چطور کارهای بچهها را انجام میداد و آن دو را در آغوش میکشید و به آنها محبت میکرد و حواسش به خورد و خوراک و خوابشان بود همانجا با خودم گفتم: اگر روزی بچه دار بشوم اینطور والدگری میکنم!»
زن شجاع میخواستم
ابایی ندارد که با لباس روحانیت به همراه خانواده به کافه، کنار دریا، سینما یا حتی به استادیوم برای تماشای دربی استقلال- پرسپولیس برود یا در هیات محل زنجیر بزند. متولد ۱۳۷۱ محله سعادت آباد تهران و پنجمین فرزند یک خانواده دانشگاهی است که پدرش استاد دانشگاه شریف و ۲ خواهر و یک برادرش هم فارغالتحصیل این دانشگاهند. خودش بعد از گرفتن دیپلم ریاضی وارد حوزه علمیه شده و همزمان از دانشگاه علامه هم ارشد فقه و حقوق گرفته و زمانی که تنها ۲۰ سال داشته ازدواج کرده و حاصل ازدواجشان امیرعباس ۲ سال و ۳ ماهه و امیرحیدر ۵ ماهه است.
روحانی اینطور ماجرای ازدواجش را تعریف میکند: «همسر و خواهرم هردو در دانشگاه تهران تحصیل میکردند و عسل بانو با وجودی که از خانواده به اصطلاح «بدحجاب» بود خودش، حجاب را انتخاب کرده بود. از همان اول هدفم تصحیح بعضی از رفتارهای روحانیت بود و این نیازمند یک همسر شجاع بود که این شجاعت را در همسرم دیدم. بعد از ازدواج هم ایشان را محدود نکردم. ایشان شخصیت کاملاً مستقل دارند و همزمان با تحصیل در دانشگاه زبان انگلیسیشان را تکمیل کردند و عکاس شبکههای اجتماعی هستند. فکر کنم امیرعباس ۶ ماهه بود که ۳ نفری ۱۰ تا از فیلمهای جشنواره فجر را دیدیم.»
غیرت یعنی همین!
کارهایی که این روحانی جوان میکند، شاید به چشم بعضیها مردانه نباشد: «خیلی وقتها در مهمانیها خودم پوشک بچه را تعویض و به بچه رسیدگی میکنم. چون میبینم اگر خانمم بخواهد با چادر این کارها را انجام بدهد به سختی میافتد. درحالیکه بعضی از مردها دم از غیرت میزنند، اما اینها را وظیفه زن میدانند هرچند زن به دشواری بیفتد! متاسفانه خیلی از مردهای ما نه همسرداری بلد هستند نه والدگری- البته من هم خیلی چیزها را بلد نیستم، اما سعی میکنم یاد بگیرم- این کارها زن ذلیلی نیست بلکه سیره پیغمبر است. اسلام در ذات خودش به زنها توجه دارد و به آنها کرامت داده است. روایت داریم هر کس به همسرش در کارهای منزل کمک کند ثواب شهید را میبرد.»
خیلی مردی!
از آقای روحانی درباره عکسی میپرسیم که آغوشی بسته و نگاه مردم با تعجب به او و فرزندش دوخته شده است پاسخ میدهد: «این عکس مربوط به عید امسال است. به یزد مسافرت کرده بودیم و میخواستیم از شهر دیدن کنیم کالسکه هم نمیتوانستیم برداریم، در این شرایط حساب کردم آغوشی بهترین گزینه است، چون برای خانمم با حجاب سخت بود خودم آغوشی بستم. نگاههای مردم به کار من متفاوت بود. بعضی میگفتند دور از شان شما و این کار خانمهاست، اما اغلب خانمها نظر مساعدی داشتند؛ حتی یک خانم طوری که من بشنوم گفت: حاج آقاخیلی مردی!»
او میگوید: «البته تنها این مورد نیست. خیلی از اقوام من را شماتت میکنند که چرا اینقدر به کارهای بچهها رسیدگی میکنی؟ برایم این حرفها مهم نیست شما هرکاری که بخواهی انجام بدهی و فرهنگ سازی کنی یک عده شماتت میکنند اینها عُرفهای غلط است که والدگری فقط وظیفه مادر است. در کلاس والدگری که شرکت میکردم یکی از آقایان تعریف میکرد در سفری که به شمال داشتیم موقع نهار فرزندم میخواست بازی کند وتمایلی به غذا خوردن نداشت به همسفرانم گفتم: من همراه شما نمیآیم شما بروید غذا بخورید هرکدامتان که غذایش زودتر تمام شد بیاید بچه رانگه دارد تا من بروم غذا بخورم؛ همه مردهای همسفرمان من را بابت این کار مسخره میکردند، اما برایم مهم بود.»
اما، بازخورد این رفتارها بیشتر وقتها شیرین است. روحانی جوان میگوید: «مثلاً یکبار با خانواده به فست فود رفته بودیم. به همراه فرزندم در صف پرداخت بودم یک آقایی جلو آمد و گفت: پدرمن یک آیت الله وعالم مشهور در شهر بجنورد است. ما در زندگی طعم لذت را نچشیدیم و درنوجوانی از خیلی ازلذتها مثل پارک و سینما محروم بودیم. چون پدرمان روحانی بود نمیتوانستیم این کارها را انجام بدهیم و چقدر لذت بردم شما را با خانواده اینجا دیدم.»
ماجرای این پدر جوان و فرزندانش در مسجد هم خواندنی است: «شبها که برای اقامه نماز مغرب و عشا میروم امیر عباس را همراه خودم میبرم اوایل پیرمردها میگفتند مسجد جای بچه نیست! شما صف اول میایستی بچهات نماز ما رابه هم میریزد. اما وقتی دیدند که چقدر قشنگ و آرام کنار من ایستاده است به تدریج عادت کردهاند. شاید بعضی بگویند اینها جوان هستند و شور دارند برای ما که سنمان بیشتر است این کارها خوبیت ندارد در حالیکه والدگری پیر و جوان ندارد.»
چالشها و ارزشهای زندگی
اردیبهشت امسال و بعد از به دنیا آمدن امیرحیدر، همسر آقای روحانی دچار افسردگی بعد از زایمان میشود و به دنبال آن عمل جراحی و کسالتی برایش پیش میآید که مسئولیتهای آقای روحانی را دوچندان میکند. این روزها درساعاتی که سرکار نیست، نگهداری از ۲ فرزند خردسال برعهده اش و به نوعی نمونه واقعی روحانی فیلم طلا و مس است. میگوید: «چند روز قبل یکی از پرستاران بیمارستانی که همسرم در آن بستری بود از من حلالیت خواست. میگفت: وقتی همسرت بستری شد ما گفتیم شوهرش آخونده ببین چه بلایی سرش آورده که افسرده شده! اما وقتی مراقبتهای شما را دیدیم از حرف خودمان پشیمان شدیم. از طرفی زمانی که در بیمارستان بستری بودند دقیقاً مثل فیلم طلا و مس یکی از پرستاران حرف جالبی به ایشان زد که من و تو شرایط یکسان داریم. هم تو که متأهل هستی افسردهای هم من که مجردم افسردهام. همان چالشهایی که زندگی مشترک دارد همان چالشها هم در زندگی مجردی است و من آرزویم این است که ازدواج کنم و فرزند دار شوم.»
آقای روحانی میگوید زندگیاش را بر مبنای ارزشهایی چیدهاست که رویارویی با چالشهای این مسیر، خانوادهاش را قویتر میکند: «زندگی هرکس مبتنی بر یک ارزش است اگر ارزشمان خوشی و لذت باشد هم ازدواج و هم فرزند آوری دیوانگی محض است! چون وقتی ازدواج میکنیم نا خواسته دچارچالش میشویم و با به دنیا آمدن فرزند این چالشها بیشتر میشود. اما اگر هدفمان رشد وتعالی باشد با چالشهای حاصل از ازدواج و فرزندآوری با روی خوش روبرو میشویم و از این امتحانها موفق بیرون میآییم.»
انتهای پیام/ 113