به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از «روزنامه جوان»، همانطور که نام و یاد سیدالشهدا (ع) درون جبهه برای رزمندگان قوت قلب بود، در دوران اسارت نیز مرور واقعه کربلا به آزادگان درس آزادگی و بندگی میداد. آزادگان در روزهای سخت اسارت با توسل به اهل بیت (ع) بر تمام مشکلات چیره شدند و به بهترین شکل از این دوران استفاده کردند. هر چند دشمن بعثی مخالف برگزاری مناسبتهای مذهبی به ویژه عزاداری برای امام حسین (ع) بود، ولی آزادگان با جان و دل در ایام محرم مراسم عزاداری را برپا میکردند و یاد سالار شهیدان آرامشی بر تنهای خسته و رنجورشان میشد.
اولین سال اسارت برای آزادگان معمولاً سختترین سال است، چراکه آنها هنوز به قانون و قواعد دشمن آشنا نیستند و همین تعارضات مشکلاتی برایشان به وجود میآورد. یکی از همین سختیها به برگزاری مراسم عزاداری در محرم مربوط میشود. بسیاری از آزادگانی که در سال ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ به اسارت دشمن درآمدند فکر میکردند همانطوری که در ایران برای امام حسین (ع) عزاداری میکردند در عراق نیز میتوانند به سوگواری بپردازند، اما کمی که گذشت آنها متوجه شدند شرایط با ایران کاملاً فرق میکند.
یکی از مواردی که بعثیها در دوران اسارت خیلی روی آن حساس بودند برگزاری مراسمهای مذهبی به صورت دستهجمعی بود. آنها از اینکه اسرای ایرانی دور هم جمع شوند و عزاداری کنند را خطر برای خودشان میدانستند و به شدت با چنین کارهایی برخورد میکردند. یکی از آزادگانی که در سال ۱۳۵۹ اسیر شده بود تأکید میکند از شرایط کشور عراق در برپایی مراسم مذهبی خبر نداشتیم و وقتی مراسم عزاداری برای امام حسین (ع) را شروع کردیم با تذکر افسران بعثی مواجه شدیم. هنگامی که آزادگان اعتنایی به این تذکرات نکردند افسران عراقی اسرا را به شدت کتک زدند.
با گذشت زمان وقتی آزادگان از شرایط اردوگاههای دشمن آگاهی پیدا کردند به دنبال طرح و برنامهای برای برگزاری مراسم عزاداریشان گشتند. محمدرضا مولایی با ذکر خاطرهای از روزهای محرم میگوید: «با فرا رسیدن ایام عاشورا به پیشنهاد عدهای از بچهها قرار شد روی سینه همه بچهها ذکر «یا حسین مظلوم (ع)» نوشته شود که این کار در طول یکی دو شب به طور مخفیانه انجام و با شور و شوقی که بچهها داشتند به سرعت گلدوزی شد. بچهها از همان ابتدا شروع به سینهزنی و نوحهخوانی کردند و شبها از ساعت ۸ این کار را ادامه میدادند؛ هنوز یکی دو روز نگذشته بود که مسئولان عراقی اعلام کردند عزاداری را آهسته بدون سینهزنی انجام دهید، ولی این طرح از سوی اسرا رد شد. افسر عراقی شب سوم یا چهارم از در دوستی وارد شد و گفت: «چرا شما سینهزنی میکنید؛ این کار حرام است و ظلم به نفس است» قاسمی که از بچههای تهران بود در جوابش گفت: «ما از کودکی در دامان مادرمان اشک حسینی بر صورتمان ریخته شده و حالا ترک آن برایمان بسیار سنگین است.» هر چند این مقاومت آزادگان در شب تاسوعا با برخورد شدید بعثیها مواجه میشود.
بعثیها گاهی برای مقابله با اسرای ایرانی چند روز قبل از عاشورا و تاسوعا به آزادگان آمپولهایی میزدند که بدنشان را ضعیف و آنها را دچار تب شدید، حالت تهوع و بدن درد وحشتناک میکرد. این آمپولها میان آزادگان به «واکسن ضدعاشورا» معروف شده بود. افسر اردوگاه کنار کسانی که آمپولها را میزدند میایستاد و روی کسانی که حساسیت بیشتری داشت تأکید میکرد که آمپول را حتماً بزنند یا دوز آن را بیشتر کنند.
دشمن برای اینکه مانع عزاداری اسرا در ماه محرم شود به حربههای دیگری هم رو میآورد. بعثیها وقتی میدیدند حریف اسرا نمیشوند همه را وسط اردوگاه جمع و مجبور به قدمزدنی میکردند، اما آزادگان در این حالت نیز کار خودشان را انجام میدادند. در چنین مواقعی زمزمه «وای، وای عمو، عمو العطش» از بین ۲ هزار آزاده بلند میشد و به سرعت تمام فضای اردوگاه را پر میکرد. در چنین مواقعی گاهی عراقیها عزاداری را آزاد میکردند و اجازه میدادند اسرا بدون مزاحمت به سینهزنی و سوگواری بپردازند.
انتهای پیام/ 113