گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس: جنگ تحمیلی یکی از مهمترین و شاید بهزعم بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران، از مهمترین اتفاقات تاریخ معاصر و بیشک پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که کشور با آن درگیر بود. دفاع مقدس که به همت همه مردم، رزمندگان و فرماندهان در طول هشت سال اداره میشد، علیرغم برخی تلخکامیها و هزینههای زیادی که برای مملکت بهدنبال داشت اما درسهای زیادی از آن دوران به یادگار ماند که تا به حال هم کلید و حلال بسیاری از مشکلات در بزنگاههای مختلف بوده است. مکتب دفاع مقدس امروز نه تنها برای جوانان این مرزو بوم بلکه برای همه ملتهای آزاده و بهخصوص کشورهای منطقه و جبهه مقاومت، الگوی مناسبی از وقت شناسی و چگونه ایستادگی کردن در برابر دشمنان اسلام است، که ملت ایران با تقدیم بیش از 230 هزار شهید و دهها هزار جانباز در دوران دفاع مقدس، همیشه به نیکی از دهه شصت و آن دوران پر افتخار یاد میکنند.
بر این اساس و به مناسبت هفته دفاع مقدس با سردار سرتیپ پاسدار «داود عامری» رئیس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس گفتوگویی انجام دادهایم که بخش نخست آن را میخوانید. در ادامه نیز بخش تفصیلی این گفتوگو با محوریت موضوعاتی چون؛ چرا هفته دفاع مقدس را گرامی میداریم؟ دلایل پیشگام بودن نیروهای مسلح در تحقق بخشیدن به فرمایشات رهبری در خصوص تبیین دستاوردهای دفاع مقدس، برنامههای سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس جهت ایجاد فضایی سازنده در عرصه دفاع مقدس و ... در قسمت دوم ارائه خواهد شد.
دفاعپرس: برای شروع گفتوگو بهتر است به قبل از جنگ برگردیم، لذا در ابتدا از علت و چرایی شروع جنگ صحبت بفرمایید؟
این سئوال از جمله مهمترین سئوالاتی است که در تاریخ تحلیلی جنگ تحمیلی میتوان مطرح کرد. البته دلایلی که من عنوان میکنم، یک نگاه مستند تاریخی نیست بلکه به عنوان یک نظر شخصی است، هر چند برای این سئوال در تاریخ تحلیلی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس باید یک پاسخ مناسب و مستدل ارائه شود.
وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، شور و هیجان خاصی را در داخل و خارج از کشور به خصوص در جهان اسلام راه انداخت که منجر به جابجایی معانی، مفاهیم و تغییرات فرهنگی در ایران و منطقه گردید. این مسئله نگرانیهای فراوانی را در رژیمهای خودکامه و دیکتاتور ایجاد کرد؛ در واقع بعضی از دولتهای منطقه به دلیل اینکه غیر مردمی بودند و هستند و وابستگی فراوانی به غرب دارند، نتوانستند هیچ ارتباط سازنده ای با امت مسلمان ایران اسلامی برقرار کنند.
دولتهای خودکامه منطقه از اینکه مردم سالاری دینی در ایران در حال شکل گیری بود، نگران بودند زیرا میترسیدند این موضوع موجب تحول در جوامع تحت سلطه آنان شود. در کنار این موضوع نظام سلطه نیز با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، خطر جدی را برای منافع خود احساس کرد. به عبارت دیگر نظام سلطه از روح ظلمستیزی و حرکت بیداری اسلامی که در ایران آغاز شده بود، نگرانی فراوانی داشت، به همین خاطر ابتدا تلاش کرد مسیر انقلاب اسلامی را تغییر دهد اما موفق نشد. وقتی در این زمینه راه به جایی نبرد، تلاش کرد با این انقلاب بزرگ مقابله کند. در کنار این موضوع تحلیل غلط و روح ماجراجوی صدام نیز فضایی ایجاد کرد که با تحریک بعضی قدرتهای بزرگ و برخی دولتهای خودکامه منطقه، صدام آماده حمله به ایران شود. البته صدام و رژیم بعث با تحلیل غلطی که از ایران داشت فکر می کرد که به سرعت به اهداف خود می رسد. بنابراین اختلافات مرزی را بهانه قرار داد که خیلی هم در تصمیم گیری او برای شروع جنگ موثر نبود.
دشمنان تصور میکردند، حال که در کشورمان انقلاب شده و بسیاری از نظامات گذشته فرو ریخته و هنوز به ثبات نرسیدند، می توان به راحتی به ایران حمله کرد و با سرعت به اهدافی که در ابتدای جنگ عنوان کرده بودند، دست یابند. اما موضوعی را که نظام استکباری و برخی از دولتمردان منطقه نسبت به آن غفلت داشتند، روحیه شجاعت و اراده بزرگ ملت ایران بود که در پرتو انقلاب اسلامی تقویت شده بود و فقط کافی بود که امام خمینی (ره) آن را زنده و راهبری کند.
رزمندگان ما هرچند به لحاظ ابزاری نسبت به دشمن کاستی های فراوانی داشتند، اما خوشبختانه وجود اراده انقلابی و اسلامی در میان مردم و رزمندگان موجب شد جلوی دشمن با شجاعت تمام بایستند، به نحوی که در نهایت دشمن به هیچ کدام از اهداف خود دست پیدا نکرد.
دفاعپرس: آیا شروع جنگ عراق با ایران به تصمیم شخص صدام صورت گرفت یا اینکه با تحریک دیگران انجام شد؟
همانطور که در سوال قبل نیز اشاره کردم، ساده اندیشی است که بگوییم صدام به تنهایی تصمیم گرفت و اراده کرد تا به ایران حمله کند، اما با این حال نمی توانیم نقش صدام را هم نادیده بگیریم.
تحریک برخی کشورهای خودکامه منطقه، مداخله رژیم صهیونیستی در این حوزه و حمایت برخی دولت های غربی و تحریک صدام، از جمله عواملی هستند که صدام را در مسیر جنگ با ایران قرار داد.
دفاعپرس: بعضیها اعتقاد دارند که جنگ زیاد طول کشید و میشد زودتر تمام شود. چرا جنگ هشت سال طول کشید؟
عوامل مختلفی در طولانی شدن جنگ موثر بود. باید به این فکر کنیم که اگر مقاومت مردم ایران و امام (ره) و مسئولان نبود، این مدت جنگ طول نمی کشید و صدام کار را یکسره می کرد. در واقع ما هشت سال جنگ نکردیم بلکه مقاومت کردیم تا به پیروزی برسیم که همانا حفظ عزت، کرامت و تمامیت ارضی کشور بود. قطعاً حضرت امام (ره) و مردم ایران ایران خواهان جنگ نبودند. ايران ما مورد تجاوز ناعادلانه قرار گرفته بود و نظامهای استکباری و ایادی منطقهای آنها از صدام، حمایت میکردند ولی این حمایت ها نه تنها نتیجه بخش نشد، بلکه با شکست ارتش بعث عراق نیز توام شد؛ بنابراین آنها دنبال این بودند تا بلکه نقطه عطفی بهوجود آید، جنگ به نفع آنها خاتمه یابد، اما امام (ره) و رزمندگان چنین اجازه ای به آنها ندادند. در عین حال نباید به عوام فریبی بعضی از دولت ها و اظهارات سوری سازمان ملل بسنده کنیم چون ارتش بعث عراق هر گاه در جنگ شکست خورد و عقب نشست، دَم از آشتی زدند؛ و این نقطه مطلوبی برای ما نبود.
نکته دوم اینکه به هیچ وجه صدام در دوران جنگ تحمیلی، صادقانه خواستار پایان جنگ نبود؛ در این رابطه بهترین دلیل مربوط به زمان پذیرش قطعنامه 598 است. بعد از پذیرش قطعنامه چه اتفاقی افتاد؟ صدام تا متوجه شد قطعنامه را پذیرفتیم و در حالی که بعضی از نیروهای ما به مرخصی رفته بودند و آمادگی کامل بین رزمندگان وجود ندارد، دستور حمله به خاک کشورمان را صادر کرد.
شاید کمتر در این رابطه صحبت شده باشد که در آن حمله، ارتش رژیم بعث تا نزدیکیهای اهواز پیش آمد؛ مگر عملیات مرصاد بعد از پذیرش قطعنامه انجام نشد؟ حال چگونه به چنین دشمنی می توانستیم اعتماد کنیم؟ ما باید جنگ را با اطمینان تمام میکردیم، به نحوی که دشمن «فردا روزی» مجدد اراده حمله به ما را نداشته باشد.
نمی توانستیم بر اساس حرفهای غیر صادقانه بعضی از افراد و دستگاههای بین المللی، آتش بس را بپذیریم، چون جنگ یک موضوع راهبردی است که نه تنها تصمیم گیری برای آن ساده نیست، بلکه نیاز به تفکر عمیق و دقیقی دارد؛ شاید آن زمان این موضوع برای بعضی ها جای علامت سئوال داشت، ولی روند جنگ تحمیلی و سال های دفاع مقدس به هر آدم عاقلی این پیام را داد و میدهد که ما درست ترین کار را انجام دادیم.
ادامه دارد...
231