به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «۲۳ نفر» فیلمی سینمایی است که بر اساس یک داستان واقعی از ۲۳ آزاده نوجوان جنگ ایران و عراق اقتباس شده است، مهدی جعفری کارگردان این فیلم، پیش از ساخت این اثر، مجموعه مستندی را هم از این ۲۳ آزاده و همچنین «ملاصالح قاری» ساخته است.
جعفری درباره ساخت نسخه سینمایی این اثر توضیح میدهد که سعی شده در این فیلم توضیح داده شود چرا کودکان به جنگ میرفتند و حالا که آمدهاند آیا از پس آن کاری که بر عهده شان بوده برآمدهاند یا نه.
او معتقد است (ما برای بعضی چیزها نمیتوانیم معیار مشخصی بگذاریم، برای هرگونه ارزیابی و نظری باید موقعیتها و شرایط حضور در جنگ را لحاظ کرد. از طرفی به قول آن دیالوگ فیلم «کی میدونه بزرگ یعنی کی بچه یعنی کی؟!»)
این موضوع را حتی بازیگران نوجوان فیلم هم قبول دارند و میگویند شخصیتشان نسبت به قبل از حضورشان در این فیلم کاملتر شده و نگاهشان به اتفاقات آن دوران بسیار تغییر کرده است.
در ادامه مشروح این نشست را که با حضور مهدی جعفری کارگردان و فیلمنامه نویس، مجتبی فرآورده تهیه کننده، نیما یوسف پور و حامد ندری بازیگران نوجوان این فیلم، در ایسنا برگزار شد را میخوانید:
شما پیش از ساختن این فیلم سینمایی، یک مستند هم با موضوع همین «۲۳ نفر» آزاده ساختید. چه شد که تصمیم گرفتید نسخه سینمایی آن را هم بسازید؟
مهدی جعفری گفت: حرکت ابتدایی مجموعه مستند «۲۳ نفر» مدیون زحمات دکتر محمد شهبا است که تحقیقات اولیه آن را انجام داد و من به عنوان کارگردان و آقای علیرضا رئیسیان به عنوان تهیه کننده، مجموعه مستندی را در سال ۸۵ به نام «گروه ۲۳ نفر» ساختیم، اما بعد از آن احساس کردم که این موضوع باید در یک اقتباس سینمایی به تصویر کشیده شود یکی از دلایلم هم این بود که مخاطبان مستند متاسفانه کمتر از سینما هستند.
به همین دلیل سال ۸۹طرح فیلمنامه آن را در خانه سینما ثبت کردم و پروژه ساخت را به جریان انداختم. اما به دلیل مشکلات متعدد هر بار کار به سرانجام نمیرسید و از آنجا که شخصا تعلق خاطر زیادی به این ۲۳ نفر داشتم، خواستم هر کاری از دستم برمیآید برایشان انجام دهم.
در نسخه سینمایی «۲۳ نفر» هم از تصاویر آرشیوی، مستند و ثبت شده استفاده کردید و حتی پایان فیلم نیز مانند مستند به پایان میرسد. علت اینکه چنین تصمیمی گرفتید چه بود؟ به نظرتان این موضوع بر جذب مخاطب تاثیر گذار است؟
مهدی جعفری بیان کرد: در طول این سالها من رابطه دوستانه و صمیمانهای با این ۲۳ نفر پیدا کردم و در واقع مدیوم مستند چنین شرایطی را به وجود میآورد که مستندساز به سوژه خود بسیار نزدیک شده و با او رابطهای عاطفیتر و انسانیتر برقرار نماید. بعد از ساخت فیلم سینمایی هم شنیدم که برخی به من گفتند که چرا آن را به شیوه مستندگونه ساختهای و چرا اینقدر پایبند ماجرای واقعی بودی، در جواب باید بگویم، پایبندی به واقعیت برایم عیار مهمتری بود تا اینکه بخواهم فاکتورهای فروش درگیشه و اکران سینمای ایران را مد نظر قرار دهم.
ما ملاحظه کسی یا چیزی را نکردیم یا اینکه بخواهیم برای فروش بیشتر چیزی را کم و زیاد کنیم فقط تلاش کردم روایتی صادقانه از یک واقعه مهم تاریخی داشته باشم. البته که ما مخاطب، گیشه و جذابیتهای فروش را هم فراموش نکردیم وگرنه چنین فیلمی قطعا در جشنواره فجر سال گذشته ششمین فیلم از نگاه ملی نمیشد و این همه بازخورد مثبت از تماشاگرانش دریافت نمیکرد.
من معتقدم این فیلم اگر در شرایط بهتری و با تبلیغات بهتری اکران میشد امیدی بود که بتواند هزینه ساخت خود را هم در بیاورد. البته هر بار به خود یادآوری میکنم که موضوع فروش در سینمای ایران به یک محدوده زمانی کوچک یک تا دو ماهه باز میگردد با تعداد مشخصی از مخاطب، در حالیکه بی اغراق بگویم من این اثر را برای مخاطبان فراگیرتر و حتی برای آیندگان این کشور ساختهام. حالا اگر به دلیل این مناسبات موجود در فضای اکران سینمای کشور، فروش خوبی هم نداشت نباید چندان ناامید شوم، زیرا من کاری که فکر میکردم درست است را انجام دادهام و مطمئنم این فیلم در آینده نزدیک به دست همه مخاطبانش خواهد رسید.
به جهت دفاع مقدسی و جنگی بودن فیلمتان، محدودیت سنی هم برای اثرتان لحاظ شد؟
مجتبی فرآورده: خیر. اما حواسمان باشد که اشتباها گول حرفهایی را نخوریم. به آقای انتظامی هم گفتم که انگار نظام درجه بندی سنی برای این انجام شده که فقط خیال مسئولین راحت باشد. مگر میشود یک فیلم غیراخلاقی برای یک فرد ۲۰ ساله مناسب باشد برای فرد ۱۴ ساله نباشد؟ این تناقضها و بی برنامگیها تا جایی پیش میرود که تلویزیون فیلمی درباره شهید فهمیده نشان میدهد با محدودیت سنی +۱۴ سال!
با این حال در فیلم صحنههای خشونتآمیزی مانند شکنجه اسرا وجود دارد.
مهدی جعفری بیان کرد: اساسا این موضوعی که ما به آن پرداختهایم در یک بستر خشن جنگی میگذرد، سعی کردیم تا جایی که میتوانیم قصه را بگوییم، اما خشونت کمتری نشان دهیم که البته برای این کارمان مورد نقد هم قرار گرفتیم که چرا سطح خشونت در این فیلم اینقدر پایین است؟!.... اگر چه نوجوانان امروز ما بیشتر در معرض فضاهای خشونتآمیز قرار دارند، از بازیهای جنگی گرفته تا مواجهه با رخدادها و حوادث روز، اما ما نمیخواستیم این مواجهه مستقیم با خشونت در فیلم ما هم اتفاق بیفتد. ما از لایههای خشن فیلم کم کردیم. درواقع بنا نداشتیم تا با استفاده از خشونت، درام فیلم را شکل بدهیم.
با همه این احوال چند سکانس مانند اتفاقاتی که برای ملا صالح قاری افتاده است، در فیلم وجود دارد که غیر قابل حذف بود و نهایتا باید بگویم که در این اثر بیشتر به دنبال نمایش خشونت پنهان در جنگ روانی و تبلیغاتی بودیم تا جنگ فیزیکی و بیرونی.
انتخاب بازیگران ۲۳ نفر به نظر میرسد کار سختی بوده و مجبور بودید در نقاط مختلفی از ایران به دنبال آنها بگردید. بازیگر یا نابازیگر بودن آنها برایتان مهم بود؟ و پروسه توجیه کردن و آموزش دادن به آنها به چه شکلی انجام شد تا بتوانید از تعدادی نوجوان متولد دهه ۸۰، نوجوانانی دهه ۵۰ و ۶۰ بسازید؟
مهدی جعفری گفت: از همان ابتدا این موضوع یکی از دغدغههای من بود. ما اصلا بازیگر شناخته شده در دوره نوجوانی نداریم و هیچ بازیگر مطرحی هم با این سن وسال در ذهن تماشاگر تثبیت شده نیست. پس ما تعدادی نابازیگر یا بازیگر کمتر دیده شده میخواستیم تا بتوانیم کاراکترهای متعلق به جهان فیلم خودمان را بسازیم. پس از یک انتخاب سخت گیرانه به کمک دوست خوبم جمشید بهمنی حدود یک ماه با این بچهها کار شد. ما باید طوری با آنها کار میکردیم که به نظر برسد نوجوانانی برای دهه ۶۰ هستند، رزمندههای واقعی و پر انرژی. از طرفی سطح بازی آنها میبایست یکی میشد.
من سعی کردم بازیگرانی انتخاب کنم که از نظر چهره و فیزیک ظاهری شباهتهایی با نسل نوجوانهای آن دوران داشته باشند. اینها علاوه بر توانایی آنها، در بازیگری و استعدادشان بود. ما در این فیلم نام اصلی «۲۳ نفر» را هم تغییر دادیم که البته این کار باعث شد برخی از اعضای گروه ۲۳ نفر هم کمی دلخور شوند، اما من بیشتر میخواستم روی هویت جمعی این افراد تاکید کنم و نه تک تک شخصیتهای آنها. با این حال هر کدام از بچهها با یک ویژگی خاص در ذهن تماشاگر حک میشوند و اصلاً این طور نیست که فراموش شوند. ضمنا برای ادای دین به آدمهای واقعی در پایان فیلم هم نام تک تک بیست وسه نفر واقعی در تنها عکس دسته جمعی خودشان آورده میشود.
خدا را شاکریم که امروز به زعم اغلب منتقدان و تماشاگران بازیهای فیلم و بخصوص بازی نوجوانها به یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم بیست وسه نفر تبدیل شده است.
نظرات راجع به بازی کردن در یک فیلم در ژانر دفاع مقدسی چیست؟ پیش از این تجربه بازیگری داشتید؟ در سینمای ایران چه فیلمی برایتان در این حوزه سینمایی بیشتر جذابیت داشته است؟
نیما یوسفپور گفت: من فکر میکنم سینمای جنگی در دنیا مخاطبهای خاص خودش را دارد و جذاب است، اما در ایران، چون فیلمسازها یک روند تکراری را پیش گرفتند جذابیت خود را از دست داده تا جایی که من به عنوان نوجوان فیلم دفاع مقدسی را دوست نداشتم و نمیدیدم، اما «۲۳ نفر» روایت متفاوتی بود که از شرایط جنگ ایران به تصویر کشید. درواقع «۲۳نفر» اتفاق جدیدی در سینماست و نظر مخاطبان قبل و بعد از دیدن این فیلم تغییر میکند.
از طرف دیگر سینمای کودک و نوجوان هم بسیار مظلوم است و به آن توجه زیادی نمیشود من قبل از «۲۳ نفر» تنها «بیست و یک روز بعد» را به یاد دارم. به نظر من اگر به آن پرداخته شود میتوان مانند یک سینمای حرفهای از آن انتظار داشت.
من پیش از بازی در این فیلم، در یک فیلم کوتاه و تئاتر بازی کرده بودم، ولی بازی کردن در این فیلم سخت بود، چون نقش انسانهای واقعی را بازی میکردیم و اگر کارمان را بد انجام میدادیم اتفاق بدی رخ میداد به همین دلیل این موضوع برای ما اهمیت زیادی داشت و تمام تلاشمان را میکردیم تا بازی خوبی ارائه دهیم و به نقشمان نزدیک شویم. حالا فکر میکنم نتیجه خوبی هم داشته است.
میدانستید جای کدام یک از شخصیتهای اصلی ۲۳ نفر بازی میکنید؟
نیما یوسفپور: آقای جعفری مشخص نکرده بود که ما هر کدام نقش چه شخصیتی را بازی میکنیم. نمیدانستیم که کدام یک از ۲۳ نفر هستیم، ولی در جلسه ملاقاتی که با بیست وسه نفر واقعی در پشت صحنه برگزار شد از نظر شباهتهای فیزیکی فهمیدیم که تقریباً نقش چه کسی را بازی میکنیم.
یکی ازبحثهایی که همیشه با آقای جعفری داشتیم این بود که میخواستیم نقش ما را بیشتر کند و همین موضوع برای خودش به چالشی تبدیل شده بود، اما وقتی که فیلم را دیدیم، حال خوب فیلم به ما ثابت کرد که همه چیز به درستی انجام شده است. ما متولد دهه ۵۰ و ۶۰ نبودیم و تنها اطلاعاتی که از وصیتنامه رزمندهها و فیلمهای جنگی باقی مانده بود برای ما وجود داشت. متاسفانه ما فیلم ماندگاری در حوزه دفاع مقدس در ایران ندیده بودیم، ولی از بین فیلمهای ایرانی دفاع مقدسی «ویلاییها»، «تنگه ابوقریب» و «روز سوم» را دوست داشتم.
بازی در این فیلم تاثیری بر روحیات شما هم گذاشته است؟
حامد ندری: این اولین فیلم سینمایی من بود و پیش از آن در سریال و فیلم کوتاه بازی کرده بودم. بازی در این فیلم روی اخلاق و رفتار و هم شخصیت من هم تاثیر گذاشت. بازی در این فیلم برای من مانند یک سربازی بود که تجربه خوبی هم به دست آوردم. فیلمهای دفاع مقدسی را دیده بودم، اما فیلمی که برایم خیلی جذاب باشد از نظر طنز «اخراجیها» و غیراز آن «تنگه ابوقریب» را دوست داشتم.
بعد از این فهمیدم وقتی که دشمن به خاک کشورت حمله میکند باید همه جوره جلوی آن بایستی. نوجوانان آن زمان بسیار شجاع بودند و دلیرانه پای کشورشان ایستادند و جانشان را فدا کردند و فکر میکنم اگر الان جنگ شود من هم همانکار را خواهم کرد.
نیما یوسفپور: بازی در این فیلم چیزهای زیادی به من یاد داد. چیزی که برایم عجیب بود این است که نوجوانان آن دوره خیلی متفاوت از زمان ما بودند. یک نوجوان۱۳ ساله چگونه به جنگ میرود و هر روز شکنجه میشود، ولی استوار پای هدفش میماند. من در این کار درسهای زیادی یاد گرفتم تا آنجایی که میتوانم بگویم منِ قبل از «۲۳ نفر» با بعد از آن بسیار متفاوت است.
با توجه به نقدها و یادداشتهایی که درباره فیلم شما مطرح میشود، از دیدگاه خودتان قهرمان داستان کیست؟ آیا اصلا این روایت قهرمان واحدی دارد؟
مهدی جعفری:داستان ملا صالح و «۲۳ نفر» به شکلی به هم گره خورده است که گویی در تقدیرشان نوشته شده که در این بخش از تاریخ با همدیگر تلاقی خواهند داشت. وقتی به عنوان مستندساز وارد زندگی این افراد شدم و این شرایط را لمس کردم، دیدم نمیشود هیچ کدام را از یکدیگرجدا کرد واقعا به صراحت نمیتوانستم بگویم قهرمان اصلی داستان کیست. اینها مانند یک زنجیره به هم پیوسته درمتن درامی که در واقعیت تاریخی وجود داشت به هم دوخته شده بودند.
در دوران اسارت حضور ملاصالح بر «۲۳ نفر» بسیار تاثیرگزار بوده و در مقابل، آنها نیز در زندگی ملاصالح موثر بودهاند. به نوعی میتوان گفت سالها پس از آزادی آبرو و اعتبار ملا صالح قاری مدیون همین بچههاست. به همین خاطر حیف بود که تصور کنیم پایان داستان «۲۳ نفر» با آزادی آنها تمام میشود به نظر خودم پایان واقعی همان زمانی بود که سی سال بعد آنها صالح را پیدا میکنند و به سراغش میروند و غبار از چهره او میگیرند؛ بنابراین ما در این فیلم دو قهرمان مشخص داریم، یکی بیست وسه نفر و دیگری «ملا صالح قاری».
از این روست که با ارائه مستندات و تصاویر واقعی و فیلمهای آرشیوی در جریان فیلم و همچنین در پایان، با مواجهه مستند گونه با آدمهای واقعی داستان بر این موضوع تاکید میشود که هر آنچه ما در این فیلم گفتیم واقعیت داشته است. به نظرم بیشترین دلیل تاثیرگذاری این فیلم به روی مخاطبانش همین امر بوده است.
باتوجه به قانون منع حضور کودکان در جنگ که در این فیلم به تصویر کشیده شده، در اکرانهای خارجی این فیلم دچار مشکل نشدید؟
جعفری اظهار داشت: اگر چه چند اکران خارجی به صورت محدود داشتهایم، اما گمان میکنم اغلب جشنوارههای غربی همچنان با اصل موضوع این فیلم مشکل دارند و با وجود اینکه این فیلم میتوانست تماشاگر بین المللی داشته باشد، اما به همین دلیل هنوز اقبالی برای نمایش بین المللی آن وجود نداشته است امیدوارم در آینده اتفاقاتی در این زمینه بتواند برایش بیافتد.
اما این انتقاد به فیلم شما وارد شده که به دنبال توجیه حضور کودکان در جنگ بودید.
جعفری گفت: خیر. این موضوع را قبول ندارم. ما به دنبال توجیه آن نبودیم. بلکه میخواستیم آن را توضیح دهیم. قانون منع حضور و استفاده از کودکان در جنگ موضوع جدیدی نیست. چه آن زمان و چه الان این مسئله وجود داشته است. یکی از دلایلی که تمام این سالها نخواستیم یا نتوانستیم سراغ این موضوع برویم همین است. البته این موضوعی بود که حتما در زمان جنگ هم نمیتوانستیم به این راحتی به آن بپردازیم.
فرمانده مستقیم بسیاری از این افراد در جنگ سردار شهید«حاج قاسم سلیمانی» بود و خود او جزو کسانی بود که بعضی از این بچهها را بیرون میکشید و نمیگذاشت به جبهه بروند و اغلب آنهایی که به سن قانونی نرسیده بودند و به جبهه رفتند یا با کلک بوده و یا با تحمل شرایط سخت.
ما سعی کردیم در این فیلم به نحوی در زیرمتن فیلم توضیح دهیم چرا کودکان به جنگ میرفتند و حالا که آمدهاند آیا از پس آن کاری که بر عهده شان بوده برآمدهاند یا نه. آخر فیلم هم که نشان میدهیم این بچهها چگونه توانستند آبروی مملکت خودشان را حفظ کنند. ما برای بعضی چیزها نمیتوانیم معیار مشخصی بگذاریم، برای هرگونه ارزیابی و نظری باید موقعیتها و شرایط حضور این بچهها در جنگ را لحاظ کرد. از طرفی به قول آن دیالوگ فیلم کی میدونه بزرگ یعنی کِی بچه یعنی کی؟!
باتوجه به آنکه عوامل جلو دوربین و پشت صحنه این فیلم زیاد بودند و همچنین که ساخت فیلم در ژانر دفاع مقدس هزینه بر است، چقدر هزینه صرف تولید این فیلم شد؟
فرآورده گفت: هزینههای این فیلم حدود ۵ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان شده است. ما عملاً سکانسهای عراق را در داخل ایران فیلمبرداری کردیم بنابر این باید به گونه شبیه سازی میکردیم که برای مخاطب قابل باور باشد. لازمه این کار صرف هزینه زیادی بود به اضافه اینکه ما عوامل زیادی داشتیم و همه اینها جلوی دوربین بودند و پلانهای تک نفره و دو نفره کمی در فیلم میبینید. طبیعی بود که در چنین شرایطی تنها با یک دوربین کارمان انجام نمیشد و نیازمند دو اکیپ بودیم؛ لذا برای ارائه یک فضای مطلوب و قابل باور از عراق چنین هزینهای برای فیلم لازم بود.
چرا ساخت این اثر از زمان تصویب طرحتان حدود هشت سال طول کشید تا به نتیجه برسد و ساخته شود؟ مشکلات مالی باعث این وقفه شد؟ و همکاری با سازمان اوج در نهایت منجر شد این اثر به سرانجام برسد؟
فرآورده بیان کرد: یک قطار تا زمانی که ایستاده است کسی با آن کار ندارد، اما همین که راه میافتد آن را با سنگ میزنند. شرایط کشور ما همینطور است. در نظر بگیرید که حوزه هنری، سازمان تبلیغات اسلامی، فارابی و ... سالانه میلیاردها بودجه میگیرند و وظیفه شان فعالیت در حوزه سینما است، اما دستاورد آن چیست؟ ما در دهه ۶۰ با حدود ۷۰ پرسنل در حوزه هنری تولیدات بسیار زیادی در بخشهای مختلف هنری داشتیم، اما امروزه با داشتن چند هزار پرسنل چه تولیدی میبینید؟ بخشهای عمده فرهنگی ما که بودجه دریافت میکنند و وظیفه ذاتی شان انجام همین گونه کارهاست اگر این هزینه را در این بخش انجام نمیدهند پس کجا صرف میشود؟
به چند سال اخیر نگاه کنید، چه سازمان و نهادی فیلم دفاع مقدس ساخته است؟ صداوسیما که اصولا ورود نمیکند، حوزه هنری که بیشتر درگیر سالنداری و سینماداری است، فارابی هم که میگوید برای من بازگشت سرمایه ندارد؛ بنابراین در چنین شرایطی باید چه کار کرد.
در این میان سپاه جایی ایجاد کرده به نام موسسه فرهنگی رسانهای اوج تا باری که بر زمین مانده بر دوش بکشد. بنابر این نباید وقتی که چنین کمکی را به سینمای دفاع مقدس میکنند با آنها برخوردهای مغرضانه شود. ضمن آنکه ما بسیار شفاف از هزینههای ساخت این فیلم گفتیم و هیچ نکته و مساله برای نگفتن وجود ندارد.
جعفری گفت: من چند سالی دنبال ساخته شدن این فیلم بودم و پشت درهای بسته گیر افتاده بودم راه باز نمیشد و کارمان به سرانجام نمیرسید. اما بالاخره سازمان اوج طلسم کار را شکست و ضمنا آنها اجازه دادند من این فیلم را آنطور که در ذهنم میگذشت بسازم که از این بابت ازاعتماد ایشان بسیار سپاسگزارم.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که در سینمای ما اصولا عمده فیلمها با حاشیه و هیاهو ساخته میشوند. نوعی غوغا سالاری جریان دارد. واقعیت این است که تیم سازنده ما اهل این هیاهو و غوغا نبوده و باوری هم به آن جریان ندارد. ما فیلممان را بر اساس باورهایمان ساختهایم و موضوع و باور ما به آن آنقدر عمیق و والاست که نیازی به آن ندیدیم که بوسیله این جریان سازیهای کذایی به دنبال دیده شدن خود یا این فیلم باشیم. معتقدیم که این گونه آثار به خاطر ارزشهای هنری و محتوایی شان باید دیده شوند و نه به دلیل تبلیغات کاذب و نادرست.
امروز هم گمان میکنم تیم تبلیغاتی ما کارشان را دارند انجام میدهند. اما فیلم ما کمی متفاوت است و مطمئنیم ارام ارام آدرس مخاطبانش را مییابد و یا برعکس بگویم مخاطبانش آدرس آن را مییابند. در این طوفان سینمای ایران انتظاری نداریم که این فیلم با فرمولهای رایج گیشه سینمای ایران بفروشد.
این فیلم همانطور که سالم ساخته شده است همانطور هم سالم اکران خواهد شد پس خیلی در راس جدول فروش نباید دنبال عنوان این فیلم گشت! انشاءلله اگر روزی سینمای ایران بتواند خودش را از این باتلاق حاشیههای بیدلیل بیرون بکشد قطعاً پیشرفتهای بزرگتری خواهد بود.
آیا از شرایط اکران «۲۳نفر» در سینماها راضی هستید؟ و آیا از ابتدا میخواستید در این فصل نمایش داشته باشید؟
مهدی جعفری گفت: اکران فیلم در سینما در همه ایام سال اغلب با اعتراض همراه است از طرفی هم همه میدانیم که اکران، مافیا و مناسبات خاص خودش را دارد و اصلا کسی نمیتواند چه دولتی و چه شخصی در کیفیت آن دخالت داشته باشد. در واقع به نوعی از کنترل خارج شده است.
مجتبی فرآورده بیان کرد: نکتهای که وجود دارد این است که ما همیشه معترضیم، زیرا پایهها و زیر ساختهایمان معیوب است، ولی اگر نظام سالنداری و پخش، اصولی باشد مشکلی به وجود نمیآید. به آقای انتظامی (رئیس سازمان سینمایی) هم گفتیم که سرگروهی را برای اکران فیلمها بردارند، زیرا این شیوه اجرایی مانند سم است، اما توجهی به حرفهای ما نشد.
به نظر شما راه حل عبور از این مشکل چیست؟ با حذف سرگروهی چه اتفاقی خواهد افتاد؟
فرآورده گفت: آیین نامه شورای صنفی نمایش دو صحفه کاغذ است با ۱۰ تا ۱۵ ماده؛ سالی یکبار هم مادهای را حذف و ماده دیگری را اضافه میکنند و این میشود تغییرات آیین نامه! درواقع نیازی به سرگروه نداریم همینکه من به عنوان صاحب فیلم با سینماداری برای اکران فیلمم قرارداد میبندم کافی است. به شورایی برای نظم دهی نیاز است، ولی نباید کارکرد تصمیم گیری داشته باشد، باید فقط ثبت قرار داد توسط آنها شکل بگیرد این درحالی است که الان اعمال شیوه و روش هم انجام میشود.
عموما سرگروه فقط برای کف فروش در نظر گرفته میشود. همین چیزی که الان هیچ کس به آن تن نمیدهد یا با شیوههای غیر اخلاقی برای حفظ آن از اتوبوسی آوردن مخاطب به سینما تا کارت کشیدن برای حفظ کف فروش انجام میشود.
وقتی سرگروه برداشته شود عملاً رانت هم از بین خواهد رفت، زیرا ما توزیع گسترده فیلم نداریم و تنها دو گروه بخش خصوصی یعنی فیلمیران و در مقابل حوزه هنری در رقابت با هم هستند و در حقیقت نظام آزادی وجود ندارد که این رقابت سالم باشد. وقتی نزدیک به ۴۰ درصد از تولیدات سال ۹۸ فیلم اولی هستند یعنی سینما بیمار است. از این مقدار ۹۰ درصد نه برای سال آینده فیلم خواهند ساخت و نه سالهای بعد. این سینما اشکالات زیادی دارد و یک مجموعه زنجیرهای به پیوسته است که باید اصلاح شود.
سرگروهی فیلم شما از ۱۸ دی ماه آغاز میشود، چه شد که تصمیم گرفتید زودتر از موعد و به صورت آزاد فیلمتان را اکران کنید؟
فرآورده: ما از حدود ۶ ماه پیش اعلام کردیم بهترین زمان اکران فیلم آبان ماه است. هم به دلیل نزدیکی به روز دانش آموز و هم به مناسبت روز شهدای نوجوان. متاسفانه پخش در اجرای این تاریخ تعلل کرد و بنابراین اکران ما عقب افتاد و به ناچار مجبور شدیم فیلم را به صورت آزاد اکران کنیم. با ۱۲ سینما نمایش را شروع کردیم و الان به ۴۰ سینما رسیده ایم با این وجود بیش از نیمی از سانسها برای صبح است با این حال فروش فیلم شرایط خوبی دارد.
«۲۳ نفر» ستاره و بازیگر چهره ندارد، یک فیلم دفاع مقدسی است و با توجه به شرایط اکرانش فروش خوبی داشته و از آن استقبال شده است. امیدوارم فیلم از زمانی که در سرگروه قرار میگیرد شرایط بهتری پیدا کند.
گویا سیاست بر این است که از زمانی که فیلم در سر گروهی کار خود را آغاز کرد تبلیغات تلویزیونیاش آغاز شود. ما در سینما یک بازارمکاره تعریف کردیم که هر کسی یک محصول را بیاورد و هر چقدر زورش رسید بفروشد. در این فضا قطعاً همه با هم مسابقه میدهند و فرق نمیکند بخش خصوصی باشد یا دولتی. همه تلاش میکنند تا پول بیشتری بدست آورند.
بازار اکران ما تابعی از متغیرهای بالاسری خود است که این فضا را ایجاد کرده است. یعنی قبل از اینکه فرهنگ مهم باشد بازار بهره گیری از آن تعریف پیدا میکند. به این جهت در وضعیتی که فیلم ما دارد تعداد سینماهای کمی به آن اختصاص پیدا کرده و حوزه هنری هم مدعی است که اکنون سالنهایش با فیلمهای دیگری پر است. ما هم نمیخواهیم فیلمی را از سینما بردارند، ولی تقاضای غیر معقولی هم نداریم. ما حتی شاهد بودیم سانس مربوط به «۲۳ نفر» را در یکی از شهرستانها حذف میشود، زیرا بلیتهای ارگانی برای اثری فروخته شده است! این مناسبتهاست که به اکران سالم لطمه میزند.
آیا این نشان دهنده مستقل نبودن حوزه سینمایی کشور است؟
فرآوردهبیان کرد: بله. استقلال حوزه سینما هم مطرح است، اما باید بگویم که ما از خود سینما و افراد درون آن ضربه بیشتری میبینیم تا از افراد بیرونی. مگر مشکل سینمای ما نیروی انتظامی و قوه قضاییه است؟ همین الان تعدادی فیلم در وزارت ارشاد وجود دارد که میتوانند نمایش داشته باشند و تنها علت عدم اکران آنها اراده مدیران است.
نظام فرهنگی ما هیچ گونه تمرکزی بر راهبردهایش ندارد و ما نمیدانیم این فرهنگ به کدام سمت میرود؟ الان با توجه به سرانه بودجه سهم هر نفر در حوزه فرهنگی حدود ۸۰ هزار تومان است، حالا از این مقدار چقدر صرف تولید میشود؟ این که تصور کنیم با اکران فیلمی سینمایی نجات پیدا میکنیم نمیتواند درست باشد تا زمانی که برای فرهنگ مان فکری اساسی نکنیم اتفاق مثبتی رخ نخواهد داد.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/ 900