گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، دنیا هر سال شاهد رویدادهای بسیاری در حوزه اقتصاد هنر است؛ برخی از این موارد چندین قرن سابقه دارند و در کنار آنها نیز رویدادهای جدید به تناسب و نیاز هر جامعه پا به عرصه میگذارند. بیتردید ایران هم فارغ از این ماجرا نیست و در این زمینه باید پتانسیل و ویژگیهای خاص فرهنگی کشور را که برخواسته از انقلاب اسلامی است، مورد توجه قرار داد.
اگر چه این گلایه و انتقاد از خود وجود دارد که ما هنوز نتوانستهایم در عرصه اقتصاد هنر، یک برند در شان هنر ایران اسلامی در ابعاد بینالمللی آن داشته باشیم که این موضوع را میتوان به تفصیل آسیب شناسی کرد اما این پرسشی است که با گذشت بیش از 40 سال از انقلاب اسلامی همچنان باقی است که چرا نتوانستهایم چنین رویدادی در ابعاد بین المللی داشته باشیم؟ رویدادی که به لحاظ ماهیت، انتقال دهنده ارزشهای ایران اسلامی باشد.
حالا که سیطره تحریمها بر معیشت مردم نمود بیشتری یافته و عرصه اقتصاد سخت تنگ شده است، حتما منتقدان این پرسش تکراری خود را بازگو خواهند کرد که در این شرایط چه نیازی به برگزاری رویدادهای هنری آن هم در زمینه اقتصاد هنر داریم؟ اما همین منتقدان به خوبی میدانند که طرح و جنس این پرسش، بیشتر رویکردی پوپولیستی دارد.
اصولا برگزاری هر رویدادی چه از جنس ورزش باشد و یا از نوع هنرش، امید را در این شرایط به ارمغان میآورد؛ چیزی که ما مردم سخت به آن نیازمندیم و این حراجها و رویدادها چنین ماموریت مهمی دارند. در کنار آن هم متولیان این رویدادها، نگاهی تام و تمام به سیاستهای اقتصاد مقاومتی دارند. سیاستی که عناصر خودباوری را در خود نهفته دارد و البته سیاستهای کلی آن از سوی رهبر انقلاب ابلاغ شده است.
چند سالی است که رویدادی به نام حراج تهران با تکیه بر اقتصاد هنر ایران در بخش هنرهای تجسمی ظهور یافته که با رعایت همه استانداردهای بینالمللی و با تکیه بر تجارب متولیان آن، به عرضه و فروش آثار هنرمندان ایران اقدام کرده است. مروری بر دورههای گذشته آن نشان از رشد لاک پشتی آن دارد اما امید بسیاری از هنرمندان به همین حرکت آهسته است؛ تا چراغی از این هنر بر تارک ایران عزیز بدرخشد.
راهاندازی این حراج، به بیانی پاسخ به یک نیاز داخلی بود، نیاز به معرفی هنر هنرمندان ایرانی و تأکید بر ارزشمندی آثارشان در بازار هنر. ارزشمندی آثار هنرمندان ارزشی و دیگر هنرمندانی که آثارشان با فرهنگ و مذهب ایران اسلامی سازگار است.
اولین گام حراج تهران در سال 1391 برداشته شد و گروهی از صاحبنظران و کارشناسان آگاه به حوزه اقتصاد هنر و آشنا به هنر کلاسیک، مدرن و معاصر ایران، خشت نخست آن را بنیان گذاشتند.
حالا میتوان هنرهای تجسمی ایران را به پیش از حراج تهران و پس از آن تقسیم کرد؛ شاید به باور برخی این یک لاف گزاف باشد؛ اما همگان میدانند و میدانیم که تا پیش از این حراج، همه نگاهها متوجه خارج از مرزها به ویژه حراجهای بینالمللی منطقه خاورمیانه بود که بتوانند سهمی در این حراجهای بینالمللی داشته باشند اما این حراجها هر کدام بر اساس سیاستهای خود رفتار کرده و تنها آثار هنرمندان شناخته شده امکان ورود به این رویدادها را داشتند. در چنین شرایطی حراج تهران در پاسخ به یک نیاز داخلی پا به عرصه اقتصاد هنر ایران گذاشت و رفته رفته میدان را برای معرفی و عرضه آثاری از هنرمندان مختلف اعم از هنرمندان کلاسیک، مدرن و معاصر ایران باز کرد و با ارج نهادن به هنر انقلاب و دفاع مقدس، جایگاهی ویژه برای معرفی هنر این طیف از هنرمندان که در حراجهای بینالمللی نادیده گرفته میشدند، در نظر گرفت.
هنرمندان جوانتر و بینام و نشان نیز از این حراج سهم خود را دارند و با تثبیت بازار هنرشان از طریق گالریها، میتوانند به این حراج راه پیدا کنند. درهای حراج تهران برخلاف دیگر حراجهای بینالمللی به روی آثار هنرمندان جوانی که در زمینه هنر دینی و مقاومت فعالند، کاملا گشوده است که از آن جمله می توان به حضور چند باره و فروش قابل توجه آثار حسن روح الامین به عنوان یکی از هنرمندان فعال در زمینه هنر مقاومت و عاشورایی اشاره کرد.
حالا میشود فارغ از شعار، به فرهنگسازی در داخل کشور امید داشت، منظور فرهنگ خرید و فروش آثار در یک تالار شیشهای است آثاری که دربرگیرنده همه طیفهای فکری و هنری ایران است و مهمتر این که علاقه مندان به این آثار باور کنند و بدانند که چنین حراجهایی چرخ اقتصاد هنر را حتی در سخت ترین شرایط اقتصادی کشور و با وجود همه تحریم های بین المللی میگرداند و یک سرمایهگذاری مناسب و بدون زیان است.
اما چرا این حراج که دوازدهمین دوره خود را به زودی برگزار میکند هنوز حوزه فعالیتهای آن به داخل محصور مانده است؟ آیا ارزشهای انقلابی ما تنها به داخل کشور اختصاص دارد؟ این در حالی است که برخی از حوزههای فرهنگی دیگر از جمله ادبیات داستانی، توانسته مرزها را درنوردد و با ترجمه آثاری در ژانر مقاومت، دفاع مقدس و انقلاب اسلامی انتقال دهنده آرمانهای ایران اسلامی در سطح بینالمللی باشد. نباید این نکته مغفول بماند که آثار هنرهای تجسمی خود زبانی رسا و بینالمللی است که توان انتقال بیواسطه محتوا را دارد.
میدانیم که پیش از آن که حراج کریستیز شعبه خاورمیانه خود را در دبی دایر کند، بحثهایی بر سر راهاندازی این حراج بینالمللی در تهران به گوش رسید اما وجود مشکلات زیرساختی در مسیر راه اندازی چنین حراجی در ابعاد بینالمللی، از جمله نبود امکان مبادلات بانکی بینالمللی، بیمه و حمل و نقل آثار هنری، مسئولان حراج کریستیز را از صرافت انداخت و سرانجام این شعبه در دوبی راه اندازی شد. اکنون که تحریمها شرایط ما را برای بینالمللی شدن محدودتر کرده است فعلا باید به آینده امیدوار باشیم و از برگزاری حراج تهران در همین ابعاد ملی مراقبت کنیم.
حراج تهران محصول انقلاب اسلامی است و این رویداد میرود که هشت سالگی خود را تجربه کند، نه هشت دوره بلکه تجربه 11 دوره گذشته خود را در دوازدهمین دوره به نمایش بگذارد. نگاههای بسیاری به این حراج دوخته شده و تمام جزئیات آن زیر ذرهبین قرار دارد. موافقان، منتقدان و مخالفان آن هر کدام برای خود استدلالهایی دارند که حراج باید هر سه نگاه را اقناع کند اما نباید از این نکته چشم پوشید که این حراج در اصل خروجی گالریهای کشور است و آن دسته از هنرمندانی که آثارشان از صافی نگاه گالری داران معتبر عبور کرده و امکان نمایش یافته باشند، رفته رفته در طول سالهای بعد و با تثبیت مارکت هنری آنها، نامشان به لیست هنرمندان حاضر در حراج تهران نیز اضافه خواهد شد.
با توجه به خیل دانش آموختگان هنر و نیاز آنها به عرضه آثارشان در بازار هنر از یک سو و از سوی دیگر ناگفتههای بسیاری که انقلاب در دل خود دارد و هنر متعهدی که رسالتش گسترش فرهنگ دینی و انقلابی است، ما نه تنها به حراج تهران، بلکه به حراجهای بسیار بیشتری در کشور احتیاج داریم که بتواند پاسخگوی همه این نیازها باشد.
انتهای پیام/ 121