به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، جمعی از کارکنان سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش با خانواده شهید «ابوالفضل نجات خواه» دیدار کردند. در ادامه گزارشی از این دیدار را میخوانید.
از شهر قم خارج شدیم، مقصد ما روستای صَرم است. ۲۰ دقیقه ای از روستا تا شهر فاصله است. ابتدای ورودی روستا برادران بسیجی منتظر ما هستند. با استقبال گرمشان راهی منزل شهید «ابوالفضل نجات خواه» میشویم. منزل شهید در گودی قرار دارد و به گفته روستائیان در هنگام بارندگی پر از باران می شود. وارد که می شویم مادر شهید منتظر ماست. عوامل صدا و سیمای استان نیز برای تهیه گزارش پیش از ما رسیدهاند.
مادر از زندگی و پسرش اینطور میگوید: «پسرم ابوالفضل سرباز بود که شهید شد. در لشکر 28 کردستان خدمت میکرد. خیلی مهربان و دوست داشتنی بود. آخرین باری که از من خداحافظی کرد تا کنار جاده دنبالش رفتم، دائم میگفت مادر برگرد، دنبالم نیا، دلم آشوب میشود. من هم نمیتوانستم دنبالش نروم، اما جلوی خودم را گرفتم که فقط گریه نکنم. همینکه سوار ماشین شد به دلم افتاد که دیگر برنمیگردد، شروع کردم به گریه کردن. یک شب خواب دیدم که چند نفر به من تبریک میگویند، پرسیدم چه شده؟ گفتند پسرت رو سفیدت کرده است. چند روز بعد دیدم چند نفر جلوی در خانه دارند با هم صحبت میکنند، چون میدانستم که بچهام شهید میشود، از آنها پرسیدم: خبر ابوالفضل را آورده اید؟ سرشان را پائین انداختند، گفتم سرتان را بالا بگیرید که خدا من را سربلند کرده.»
مادر چایی را به سمتمان میگیرد و تعارف میکند: «خیلی خوش آمدید. ناقابل است، وسعم در همین حد بود، عذرخواهی میکنم.» پزشکی از پدافند هوایی حضرت معصومه (س) همراهمان است که مادر شهید را معاینه میکند.
مادر شهید ادامه میدهد: «ابوالفضل یک روز آمد پیشم و گفت: مادر به من قالیبافی یاد بده. گفتم برای چه؟ گفت میخواهم به شما کمک کنم. فکر کردم همین طوری میگوید. یادش دادم. شبها که ما خواب بودیم قالیبافی میکرد، میگفت باید در خرج و مخارج خانه کمک کنم. از من هم قالیبافیاش بهتر بود. زمان سربازی هر وقت مرخصی میآمد فقط قالیبافی میکرد. خیلی با غیرت و با تعصب بود.»
درون خانه یک دختر هم با مادر شهید زندگی میکند که معلولیت دارد. در آشپزخانه نشسته و حرفهای مادر را که گاه با اشک همراه است نگاه میکند و همراهش اشک میریزد.
مادر میگوید او و عکس شهید تنها همدم و مونسم هستند و ادامه میدهد: «مهر ۶۲ سال ابوالفضل در مریوان شهید شد اما بدنش برنگشت. یعنی مفقودالجسد شد. چندین بار هم برای پیدا کردنش تلاش شد اما مثل اینکه خودش نمیخواست که برگردد. در گلزار شهدای علی ابن جعفر (ع) یه سنگ یادبود برایش گذاشتند هر وقت دلم تنگ میشود آنجا میروم و درددل میکنم. خدا را شکر که پسرم شهید شد و فکرم از قیامت کمی راحت است، دیگر شرمنده خدا نیستم، امانتش را به بهترین وجه برگرداندم.»
در این دیدار سرهنگ سهیلی جانشین سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش، سرهنگ اسدی ارشد نظامی آجا در استان قم و جمعی از کارکنان آجا حضور داشتند.
شهید ابوالفضل نجات خواه در سوم شهریور سال ۱۳۴۲ در روستای صَرم از توابع شهرستان قم به دنیا آمد. پدرش قربانعلی، کارگر بود و مادرش قدسیه نام داشت. قالیبافی میکرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم مهر ۱۳۶۲ در مریوان به دست نیروهای بعثی به شهادت رسید. تاکنون اثری از پیکر او به دست نیامده است. مزار یادبود وی در گلزار شهدای علی بن جعفر شهرستان زادگاهش قرار دارد.
انتهای پیام/ 141