گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: روز پدر است، جا دارد تا یادی کنیم ار پدری که گاهی دلش برای جگرگوشه خود تنگ میشود. آنقدر تنگ میشود که این دلتنگی گاهی او را دقمرگ میکند، کسی چهمیداند که در دل او چه میگذرد؛ آخر مرد که گریه نمیکند، مرد فقط موهایش سپید میشود و کمرش میشکند و اگر هم اشکی از چشمانش جاری شود، فقط هنگام دیدن پیکر مطهر فرزند شهیدش است و دیگر اشکی بر صورتش نخواهی دید، تا آخر عمرش.
وقتی پدر دلش تنگ جگرگوشهاش میشود، عصای خود را در دست میگیرد و در میان لالههای خفته در گلزار شهدا، قدم میزند تا بالای قبر فرزند خود برسد و بنشیند یک دل سیر با او حرف بزند، تا شاید کمی آرام شود؛ حالا خودت فکر کن که پدری هم سالها چشمانتظار جگرگوشه خود باشد، دیگر چه خواهد شد! کجا باید بهدنبال او برود، در بیابانهای خوزستان، در کوهها و درههای کردستان، نه شاید هم جگرگوشهاش در آبهای خروشان اروند، خوراک کوسهها و شاید هم با دستان بسته زنده بهگور شده باشد، کسی چه میداند؛ البته یک احتمال دیگر هم وجود دارد که در میان قبور شهدا با عنوان «شهید گمنام» آرمیده باشد و پدر نداند؛ اصلا شاید بارها خودش هم بر سر قبر فرزند شهید خود رفته و برایش فاتحهای خوانده باشد؛ اما نداند که آن شهید گمنام همان جگرگوشهاش است که سالها چشمانتظار اوست؛ خدا خودش میداند.
وداع با پیکر مطهر شهید «علی طنوریان» در معراج شهدای تهران
داستان «فرزند شهید» هم که خود روایتی طولانی دارد؛ کسی چه میداند آن کسی که از ابتدا فرزند شهید بهدنیا آمده است، تصورش از پدر چیست؟ یا اینکه وقتی پدرش شهید شده، آنقدر کوچک بوده است که اصلا پدر را یادش نمیآید، چه چیزی از پدرش می داند؟
کسی چهمیداند که فرزند شهید، وقتی دلش هوای پدر میکند، چه حالی دارد؟ باید در دل گلزارهای شهدا قدم زد تا حال فرزندان شهدا را سر مزار پدرشان دید؛ حالا خودت لحظهای درنگ کن که برای فرزند شهید فقط یک قاب عکس از پدر باقی مانده باشد تا در دست بگیرد و اشکهایش روی آن بچکد و آنقدر با عکس پدر شهید خود حرف بزند تا خوابش ببرد.
وداع با پیکر مطهر شهید مدافع حرم «سعید انصاری»
حرف از خواب شد، یاد پدری افتادم که سالهای سال روی تختی در کنج خانهاش مقابل چشم همسر و فرزندانش به خوابی عمیق فرو رفته بود؛ شهید «سید نورخدا موسوی» را میگویم، همان شهید مدافع وطن که در راه مبارزه با تروریستهای مسلح، گلوله دوزمانه به سرش اصابت و او را جانباز ۱۰۰ درصد کرد تا بعد از ۱۰ سال زندگی نباتی، در سالروز رحلت جدش رسول خدا (ص)، آسمانی شود.
آری! کجا میتوان این پدرها را پیدا کرد؟ پدرهایی که فرزندان خود را نزد ما به امانت گذاشتند تا بروند برای دختر سهساله امام حسین (ع) هم پدری کنند و نگذارند حرم حضرت رقیه (س) و عمهاش حضرت زینب (س) بهدست شقیترین انسانهای عالم ویران شود؛ البته که همه خوب میدانند با اینکه فرزندان شهدای مدافع حرم دیگر پدر خود را ندیدند؛ اما مردی از آزادگان جهان نگذاشت تا آنها کمبود نعمت پدر را احساس کنند؛ در واقع وقتی آنها احساس یتیمی کردند که خبر شهادت حاجقاسم سلیمانی را شنیدند.
«حاجقاسم» در حلقه فرزندان شهدای مدافع حرم مازندران
آری! حاجقاسم نه فقط برای فرزندان شهدای مدافع حرم، بلکه برای همه فرزندان شهدای جبهه مقاومت در اقصینقاط جهان پدری کرد. حاجقاسم پدری بود دلسوز برای همه ملت ایران و حتی بیشتر، پدری برای همه آزادگان و مستضعفان جهان که وقتی بهشهادت رسید، همه آزادگان و مستضعفان جهان یتیم شدند.
انتهای پیام/ 113