نفس نبی/ 3

مرز کفر و ایمان در پذیرش ولایت است

امیرالمومنین (ع) ضمن یکی از خطبه‌های خویش در خصوص معنای کفر و ایمان فرمود: کمترین چیزی که شخص با آن مؤمن می‌شود آن است که به اطاعت از حجت [خدا]در زمین اقرار کند، و کمترین چیزی که شخص با آن گمراه می‌شود آن است که حجت خدا را که امر به اطاعت او نموده و ولایتش را واجب کرده نشناسد.
کد خبر: ۳۹۶۴۶۶
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۵:۱۰ - 15May 2020

مرز کفر و ایمان قبول ولایت استگروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ کتاب سلیم بن قیس هلالی اولین و مهم‌ترین کتاب شیعی در قرن اول اسلام است که به دست یکی از مریدان و اصحاب اهل بیت به نام سلیم بن قیس نوشته شد. این اثر مورد تائید ائمه اطهار قرار گرفته و به مطالعه آن سفارش فرموده‌اند.

متن زیر بخشی از نوشتار «نفس نبی» که بازخوانی این اثر تاریخی است به‌مناسبت ایام شهادت امیرالمومنین (ع) منتشر می‌شود، که قسمت چهارم آن را در ادامه می‌خوانید.

مرز کفر و ایمان

شهادت می‌دهم که تو از قول پیامبر فرمودی «امت به هفتادوسه گروه متفرق خواهند شد که هفتادودو گروه در آتش و یک گروه در بهشت خواهند بود. سیزده گروه از هفتادوسه گروه محبت ما اهل بیت را ادعا می‌کنند، ولی یکی از آنها در بهشت و دوازده گروه در آتش‌اند.»

گروه نجات‌یافته هدایت شده که آرزوی بهشت دارند و مؤمن و تسلیم و موافق و هدایت کننده‌اند، آنان کسانی‌اند که به تو ایمان آورده و در مقابل امر تو تسلیم و مطیعت هستند. از دشمنت بیزاری جسته و تو را دوست ‌دارند و دشمنت را مغبوض می‌دارند. آنان که به‌حق تو و امامتت و واجب بودن اطاعتت از روی کتاب خدا و سنت پیامبرش معرفت دارند. از عقیده خود برنمی‌گردند و شک نمی‌کنند، به‌خاطر آنکه خداوند قلب‌شان را از معرفت حق تو نورانی کرده و فضیلتت را به آنان فهمانده است و به آنان الهام کرده و ناصیه آنان را گرفته و در شیعیان تو داخل کرده است. به‌طوری‌که قلب‌هایشان اطمینان و یقینی پیدا کرده که شکی با آن مخلوط نمی‌شود.

تو و جانشینان بعد از تو تا روز قیامت هدایت کننده هدایت یافته‌اید. کسانی که خداوند آنان را در آیه‌های بسیاری از قرآن در کنار خود و پیامبرش قرار داده و شما را پاک نموده و از گناهان معصوم داشته و شاهدین بر خلقش و حجت در زمینش و خزانه‌داران علمش و معادن حکمتش و تفسیرکنندگان وحی خود قرار داده است. تو را با قرآن و قرآن را با تو قرار داده است. تو از اهل بیت پیامبری که نه از آن جدا می‌شوی و نه قرآن از تو جدا می‌شود تا در حوض کوثر بر پیامبر (ص) وارد شوی.

دشمنانت به غیر حق متدین شده‌اند و دین شیطان را یاری می‌دهند و دستوراتشان را از ابلیس می‌گیرند. آنان دشمن خدای تعالی و دشمن پیامبرش و دشمن مؤمنین‌اند و بدون حساب داخل آتش می‌شوند، و از خدا و رسولش بیزارند. آنها شرک ورزیده و کافر شده‌اند و غیر خدا را پرستیده‌اند، ولی خود هم نمی‌دانند و گمان می‌کنند کار درستی می‌کنند.

روز قیامت می‌گویند: به خدا قسم ما مشرک نبودیم، برای او قسم یاد می‌کنند همان‌طور که برای شما قسم می‌خورند و گمان می‌کنند بر پایه‌ای استوارند و می‌دانیم که آنان دروغ‌گویند.[1]

تو در فرق میان اسلام و ایمان فرمودی: «ایمان اقرار به معرفت است و اسلام همان است که به آن اقرار کرده‌ای و تسلیم و اطاعت از ایشان. هر کس که خداوند خود را و پیامبر و امامش را به او بشناساند و او اقرار به اطاعت آنان کند مؤمن است. معرفت از جانب خداوند، دعوت و اتمام حجت و منت و نعمت است و اقرار از سوی خداوند، قبول بنده است که بر هر کس بخواهد منت می‌گذارد. مؤمن عارف طالب حق داخل آتش نمی‌شود و کسی که امامش را نشناسد داخل بهشت نمی‌شود. اگر کسی با ایمان و با شناخت امام و اطاعت از او خدا را ملاقات کند اهل بهشت خواهد بود.»

و فرمودی «کمترین چیزی که شخص با آن مؤمن می‌شود آن است که خداوند خود را به او بشناساند و او به پروردگاری و یگانگی خداوند اقرار نماید و پیامبرش را به او بشناساند و او به نبوت و ابلاغ رسالت او اقرار نماید و حجت خود در زمین و شاهد بر خلقش را به او بشناساند و او به اطاعتش اقرار کند. هرگاه به او دستور داده شد اطاعت کند و هرگاه نهی شد بپذیرد.

کمترین چیزی که شخص با آن گمراه می‌شود آن است که حجت خدا در زمین و شاهد او بر خلقش را که امر به اطاعت او نموده و ولایتش را واجب کرده نشناسد. کسانی که خداوند ایشان را با خود و پیامبرش قرین نموده و فرموده است: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[2]

آنان که پیامبر (ص) در آخرین خطبه‌ای که خواند و همان روز از دنیا رفت چنین فرمود: من در میان شما دو چیز باقی گذاردم که تا به آن دو تمسک کرده‌اید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداوند و اهل‌بیتم. خداوند لطیف خبیر با من عهد کرده است که آن دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. پس به این دو تمسک کنید تا گمراه نشوید و از آنان پیشی نگیرید که هلاک می‌شوید، و از آنان عقب نمانید که متفرّق می‌شوید و به آنان چیزی یاد ندهید که از شما عالم‌ترند.»

تویی که پیامبر (ص) او را در غدیر خم نصب کرد و به آنان خبر داد که او نسبت به آنان صاحب اختیارتر از خودشان است و سپس به آنان دستور داد تا حاضران غائبان را آگاه نمایند. تو اول و افضل آنها هستی. سپس پسرت حسن بعد از تو نسبت به مؤمنین صاحب اختیارتر از خودشان است. برادرش حسین بعد از او نسبت به مؤمنین صاحب اختیارتر از خودشان است و سپس فرزندان حسین هستند که جانشینان پیامبرند (ص) تا بر سر حوض کوثر یکی پس از دیگری به خدمت آن حضرت وارد شوند.

تو هرروز یک‌بار و هر شب یک‌بار به خدمت پیامبر (ص) می‌رسیدی و در آنجا با ایشان خلوت می‌کردی. هر جا که می‌رفت تو هم می‌رفتی. اصحاب پیامبر (ص) هم می‌دانستند که این کار را با غیر تو نسبت به احدي از مردم انجام نمی‌دهد. این خلوت‌نشینی گاهی در منزل تو بود که پیامبر (ص) نزد تو می‌آمد! هرگاه تو دریکی از منازلش به خدمت او وارد می‌شدی با تو تنها می‌شد و به همسرانش دستور می‌داد تا برخیزند و جز تو و او کسی نمی‌ماند، ولی وقتی براي خلوت به خانه تو می‌آمد فاطمه (س) و هیچ‌یک از دو پسرت حسن (ع) و حسین (ع) از پیش شما برنمی‌خاستند.

وقتی سؤال داشتی جوابت را می‌فرمود و وقتی ساکت می‌شدی خود آن حضرت شروع می‌کرد. آیه‌اي از قرآن بر او نازل نشد مگر آنکه آن را برایت خواند و تو برایش خواندی و آن را بر تو املا کرد و همه را به خط خود نوشتی و از خدا خواست که آن را به تو بفهماند و در حفظ تو قرار دهد آیه‌اي از کتاب خدا را از روزي که حفظ کرده‌ای و پیامبر (ص) تأویل آن را به تو آموخت و حفظ کردی و بر تو املا کرد و تو نوشتی، فراموش نکردی.

آن حضرت هر چه از حلال و حرام و امر و نهی، همه را به تو یاد داد و آن را حفظ کردی و یک حرف از آن را هم فراموش نکردی. سپس دست بر سینه تو گذاشت و از خدا خواست که قلب  تو را پر از علم و فهم و فقه و حکمت و نور نماید و دعا کرد که جهل به تو راه نیابد و طوري حفظ کنی که فراموشی به تو عارض نشود.

روزي به پیامبر (ص) عرض کردی: یا نبی اللَّه، از روزي که براي من دعا کرده‌اي چیزي از آنچه به من آموخته‌ام، فراموش نکرده‌ام، پس چرا بر من املا می‌فرمایی و مرا امر به نوشتن آنها می‌کنی؟ آیا نسبت به من از فراموش‌کاری بیم داري؟ فرمود: برادرم، بر تو از نسیان و جهل ترس ندارم. خداوند به من خبر داده که دعاي مرا درباره تو و شریک‌هایت که بعد از تو خواهند بود مستجاب کرده است.

گفتی: یا نبی‌الله، شریک‌هاي من کیان‌اند؟ فرمود: آنان که خداوند ایشان را با خود و من قرین نموده و در حق ایشان فرموده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[3]

عرض کردی: یا نبی‌الله، آنان کیان‌اند؟ فرمود: هدایت‌کننده و هدایت‌شده‌اند. حیله کسانی که بر آنان حیله کنند و خوار کردن آنان که بخواهند آنان را خوار کنند به آنها ضرر نمی‌رساند. آنان با قرآن و قرآن با آنان است. نه آنان از قرآن جدا می‌شوند و نه قرآن از آنان جدا می‌شود. خداوند امتم را به‌وسیله ایشان یاري می‌کند، و به‌خاطر ایشان باران بر امتم می‌بارد و با دعاهاي مستجاب آنان بلا از ایشان دفع می‌شود.

عرض کردی: یا رسول‌الله، آنان را برایم نام ببر. فرمود: پسرم حسن (ع) و بعد از او حسین (ع) سپس پسران او. به خدا قسم از ایشان است مهدي این امت که زمین را از قسط و عدل پر می‌کند همان‌طور که از ظلم جور پرشده باشد. به خدا قسم من همه آنان که بین رکن و مقام با او بیعت می‌کنند می‌شناسم و اسم همه آنان و قبائلشان را می‌دانم.

ادامه دارد...

[1] (مضمون آیه 23 سوره انعام و آیه 18 سوره مجادله)

[2] از خدا و پیامبر و اولی الامرتان پیروی کنید (نساء ۵۶)

[3] همان

نظر شما
پربیننده ها