نفس نبی/ 5

وقتی آتش‌پرست بودن محبوب‌تر از شیعه بودن شد

بعد از آنکه اصحاب پیامبر در پذیرش ولایت امیرالمومنین (ع) سستی کردند، کسانی از بنی‌امیه به خلافت رسیدند که شیعیان را در هر شهری به گمان محبت اهل بیت کشتند و به دار آویختند تا آنجا که اگر به کسی کافر آتش‌پرست می‌گفتند برایش محبوب‌تر از آن بود که به او شیعه گفته شود.
کد خبر: ۳۹۶۴۸۹
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۵:۱۰ - 17May 2020

وقتی آتش‌پرست بودن محبوب‌تر از شیعه بودن شدگروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ کتاب سلیم بن قیس هلالی اولین و مهم‌ترین کتاب شیعی در قرن اول اسلام است که به دست یکی از مریدان و اصحاب اهل بیت به نام سلیم بن قیس نوشته شد. این اثر مورد تائید ائمه اطهار قرار گرفته و به مطالعه آن سفارش فرموده‌اند.

متن زیر بخشی از نوشتار «نفس نبی» که بازخوانی این اثر تاریخی است به‌مناسبت ایام شهادت امیرالمومنین (ع) منتشر می‌شود، که قسمت پنجم و آخر آن را در ادامه می‌خوانید.

رنج شیعه بودن

منافقان در حجه‌الوداع در خانه کعبه هم‌پیمان شدند که اگر پیامبر رحلت فرمود یکدیگر را پشتیبانی کنند تا تو به خلافت نرسی. همه اهل مدینه همواره شهادت داده‌اند تو را صدیق صدوق هستی و قسم یادکرده‌اند به خدا نه در زمان جاهلیت و نه بعدازآن تو را به دروغ‌گویی نشناخته‌اند.

قسم به خدایی که شما اهل ‌بیت را به نبوت کرامت داد و محمد (ص) را از شما قرار داد و بعد از او به شما کرامت فرمود که شما را امامان مؤمنین قرار داد از قول پیامبر (ص) کسی جز شما نمی‌تواند ابلاغ نماید و امامت و خلافت جز در شما صلاحیت ندارد و خداوند با شما اهل بیت برای احدی از مردم نصیب و حقی در خلافت قرار نداده است.

رسول‌الله (ص) خاتم پیامبران است که بعد از او رسول و نبی‌ای نیست. خداوند انبیاء را تا روز قیامت با پیامبر (ص) خاتمه داد و با قرآن کتاب‌ها را تا روز قیامت خاتمه داد. شما را بعد از محمد (ص) خلفاء در زمین و شاهدان بر مردم قرار داد و اطاعت شما را در کتابش واجب کرد و شما را با خود و پیامبرش در اطاعت در چند آیه قرآن قرین قرار داد.

خداوند محمد (ص) را پیامبر و تو فرزندانت را جانشینان بعد از او در میان خلقش و شاهدان بر خلقش قرار داد و اطاعت شما را در کتاب منزلش واجب کرد و سپس خدای عزوجل به پیامبرش دستور داد که این مطلب را به امتش برساند. او هم طبق دستور خداوند به آنان ابلاغ نمود.

تو یارانت را برای رفتن به جنگ ترغیب نمودی ولی آنها نرفتند و خیرخواهی نمودی ولی آنها نپذیرفتند و آنها را فراخواندی ولی گوش نکردند. حاضران همچون غائب و زنده‌هایی همچون مرده و کرانی صاحب گوش بودند. بر آنها حکمت تلاوت کردی به موعظه‌های شفابخش و کفایت‌کننده نصیحت کردی و به جهاد با اهل ظلم و جور ترغیب نمودی، ولی به آخر سخن نرسیده در حلقه‌های پراکنده متفرق شدند. برای یکدیگر شعر گفتند و ضرب‌المثل آورند و از قیمت خرما و شیر پرسیدند.

دستشان بریده باد که برای جنگ و آمادگی برای آن خستگی نشان دادند، و قلب‌هایشان را از یاد آن آسوده کردند، و خود را با اباطیل و مطالب گمراه‌کننده و عذرهای واهی مشغول کردند.

ناصحانه به آنها فرمودی: «وای بر شما! با آنان بجنگید قبل آنکه آنان با شما بجنگند. به خدا قسم، هرگز قومی در وسط خانه خود موردحمله قرار نمی‌گیرند مگر آنکه ذلیل می‌شوند. قسم به خدا گمان ندارم شما گفته‌هایم را عملی کنید تا دشمنانتان کار خود را بکنند، و من هم دوست داشتم که آنان را می‌دیدم و با بصیرت و یقینم خدا را ملاقات می‌کردم و از چشیدن درد گرفتاری به شما و از هم‌نشینی با شما راحت می‌شدم. شما همچون گله شتری هستید که چوپان آن گم‌شده باشد. هر چه ازیک‌طرف جمع‌آوری شوند از سوی دیگر پراکنده می‌شوند.»

تو و فرزندانت چقدر از ظلم قریش رنج‌دیده‌اید و چه‌ها که شیعیان و محبین شما از این مردم دیده‌اند! پیامبر (ص) از دنیا رفت درحالی‌که درباره حق شما سفارش کرده بود و به اطاعت شما فرمان داده و ولایت و دوستی شما را واجب کرده بود و به مردم خبر داده بود که شما صاحب اختیارتر از ما بر ما هستید و دستور داده بود که حاضرانشان به غائبان برسانند.

اما آنان علیه تو متحد شدند، تو نیز با آنچه پیامبر (ص) در شأنت فرموده بود و عموم مردم شنیده بودند در مقابل آنان استدلال کردی. اما آنها بر پیامبر دروغ بستند و مسئله را بر مردم مشتبه کردند و خلافت را از معدنش و آنجایی که خدا قرار داده بود خارج کردند.

بعد از عثمان با تو بیعت کردند ولی بیعت خود را شکستند و خیانت کردند و سپس عایشه را به‌عنوان خونخواهی عثمان با خود به بصره بردند. معاویه طاغیان اهل شام را برای خونخواهی عثمان فراخواند و علیه تو جنگ بپا کرد.

عده‌ای بر تو خروج کردند و با تو مخالفت کردند به این عنوان که طبق کتاب خدا و سنت پیامبرش حکم کنی درحالی‌که اگر این دو گروه طبق آنچه با ایشان شرط کرده بود حکم می‌کردند باید حکم می‌کردند که تو در کتاب خدا و بر لسان پیامبرش و در سنت او امیرالمؤمنینی. ولی اهل نهروان با تو مخالفت کردند و جنگیدند.

سپس با فرزندت حسن (ع) که جانشین تو بود بیعت کردند و با او پیمان بستند. ولی با او نیز عهدشکنی کردند و او را تنها گذاشتند و ضد او شورش نمودند تا آنجا که با خنجری بر ران آن حضرت زدند و خیمه‌گاه او در لشکر را به غارت بردند.

آن حضرت هم چون یارانی نیافت با معاویه صلح کرد و خون خود و اهل بیت و شیعیانش را حفظ نمود که جمعیت آنان کم بود. سپس هیجده هزار نفر از اهل کوفه با فرزند دیگرت حسین (ع) که جانشین برگزیده حسن (ع) بود بیعت کردند ولی عهد خود را شکستند. سپس روی در روی او آمدند و با او جنگیدند تا آن حضرت را به شهادت رساندند. شما اهل بیت از زمانی که پیامبر (ص) از دنیا رفته همچنان مظلوم و تبعید و محروم از حق خویش بودید، کشته و طرد می‌شدید.

دروغ‌گویان برای دروغ خود زمینه‌ای یافته‌اند که به‌وسیله آنها نزد رؤسا و قاضیان و کارگزارانشان در هر شهری تقرب می‌جویند. برای دشمنان شما درباره والیان گذشته خود احادیث دروغین و باطل نقل می‌کنند و از شما سخنانی را که نگفته‌اید روایت می‌کنند تا شما را بد جلوه داده باشند و بر شما دروغ ببندند و با سخنان باطل و دروغ به سردمداران و قاضیان خود تقرب جویند.

در زمان معاویه و بعد از شهادت پسرت حسن (ع) شیعیان در هر شهری کشته شدند و دست و پای آنان قطع شد و با هر تهمت و گمانی درباره محبت و وابستگی به تو و اهل بیت پیامبر (ص) بدار آویخته شدند. این بلا همچنان تا زمان ابن زیاد و بعد از شهادت امام حسین (ع) شدت گرفت و بیشتر شد. سپس حجاج آمد و شیعیان را به هر گمان و تهمتی به قتل رساند تا آنجا که اگر به کسی کافر آتش‌پرست می‌گفتند برایش محبوب‌تر از آن بود که به او شیعه گفته شود.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها