وصیتنامه شهید «غلامرضا آهسته»؛

من با تمام وجودم از اسلام و انقلاب دفاع خواهم کرد

در فرازی از وصیتنامه شهید «غلامرضا آهسته» آمده است: مادر جان به رهبرم خمینی بگو که اگر گلوله هایم تمام بشود با سرنیزه ام و اگر سرنیزه ام بشکند، با دستهایم و اگر دستهایم قطع شود با دندانهایم، از اسلام و انقلاب دفاع خواهم کرد.
کد خبر: ۴۰۱۱۰۷
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۲ - 13June 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از خرم ­آباد، «غلامرضا آهسته» در دوم اردیبهشت سال ۱۳۴۱ در بهار زیبای شهرستان بروجرد، قدم به عرصه گیتی نهاد.

وی پنج ساله بود که پدرش تصمیم گرفت جهت دایر کردن مغازه ای در شهرستان دورود، به آنجا مهاجرت کند. غلامرضا یک سال بعد راهی مدرسه شد و با الفبای زندگی آشنا گردید. او تا سوم راهنمایی درس خواند و پس از آن در مغازه ی خیاطی مشغول به کار شد.

با آغاز نهضت مردمی ایران به رهبری امام خمینی، به جمع انقلابیون پیوست و در صفوف راهپیمایی ها حاضر شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همکاری خود را با کمیته انقلاب آغاز نمود و با دوستانش شب­ها به نگهبانی می پرداخت.

در دوران جنگ تحمیلی، آموزش های نظامی را از طریق بسیج فرا گرفت و در حالی که هنوز یک سال تا رسیدن سن خدمتش باقی مانده بود، داوطلبانه راهی سربازی شد. او دوره آموزشی را در عجب شیر گذراند و پس از آن همراه کاروان ارتش جمهوری اسلامی ایران به منطقه کرخه نور اعزام گردید.

سرانجام آن شهید والامقام در نوزدهم دی سال ۱۳۶۰ در حین دیده بانی و هنگامی که به کمک یکی از همرزمان  مجروحش رفته بود، مورد اصابت گلوله ی دشمن بعثی قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

وصیتنامه شهید

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت پدر و مادرم سلام می رسانم. پس از تقديم عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم. باری اگر از احوال نوکرتان، غلام خواسته باشید، سلامتی برقرار است و دست شما را از راه دور می بوسم و سلام گرم مرا از راه دور و سنگ های داغ کرخه نور و کوههای سر به فلک کشیده لرستان بپذیرید. اگر روزی موج از دریا جدا شود و اگر روزی ماهی دریا را فراموش کند، به خدا هرگز زحمات شما را از یاد نخواهم برد.

مادر جان وضع جبهه ها خیلی خوب است و امیدوارم به یاری خداوند این کافران مزدور را از خاک عزیزمان بیرون کنیم و انقلابمان را به تمام جهان صادر کنیم.

و مادر جان به قول امام، که اگر جنگ تا بیست سال هم طول بکشد ما می ایستیم.

مادر جان به رهبرم خمینی بگو که اگر گلوله هایم تمام بشود با سرنیزه ام و اگر سرنیزه ام بشکند، با دستهایم و اگر دستهایم قطع شود با دندانهایم، از اسلام و انقلاب دفاع خواهم کرد.

مادر جان من با شهادتم و امتم با فریادشان و رهبرم با قاطعیت با مشت به دهان امپریالیسم می کوبیم.

خدمت خواهران عزیزم سلام می رسانم. خدمت برادرم سلام می رسانم. خدمت عموهایم و زن عموهایم سلام می رسانم و خلاصه همگی شما را به خدای بزرگ میسپارم.

در خاتمه به پدر و مادرم که عمری را در پرورش من رنج متحمل شده اید متذکر می شوم که اگر من شهید شدم این سعادتی است که خودم در انتظارش روز شماری می کنم و دوست ندارم برای جوانی که خودش شهادت را قبول کرده و قدم کوچکی در راه به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی برداشته، متأثر و نگران باشید.

باید این ایثار و از خود گذشتگی را به برادرم و خواهرانم یاد بدهید که در سوگ من بنشیند و به جای آن به اسلام و انقلاب، به هر طریقی شده خدمت کنند و بدانند که من نمرده ام، بلکه هر قطره ی سرخم در رگهای شیفتگان آزادی به تلاطم خواهد آمد.

ضمنا خاطر نشان می کنم که اگر مقدر شد، سلام مرا به کلیه دوستان و سپاهیان انقلاب در شهرستان دورود برسانید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار