به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، دکتر «غلامرضا محمدی» متخلص به «کویر»، از شاعران نام آشنای یزدی است که دلنوشتهای را برای شهید «علی اکبر عربی» به رشته تحریر در آورده است.
«من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم»
جانباز بزرگوار و یار دیرین ولایت و قرآن، مرحوم «علی اکبر عربی» که طولانی ترین دوره جانبازی را طی کرده بود، به لقاء دوست رسید و از رنجهای عالم خاکی آسوده گشت و با زمینیان وداع گفت.
چه روزگار عجیبی است عدهای عاشقانه و عارفانه سر و جان خود را در راه جانان تقدیم کردند تا خوبی ها بماند، عشق ها بماند، معنویت و قرآن و ایمان بماند و از این عده جمعی چون پرندگان مهاجر پر کشیدند و به وصال دوست رسیدند و جمعی جانباز شدند و ماندند و لحظه به لحظه پیش چشم ما سوختند و ماندند و شاید فضیلت شان بیشتر از شهیدان بود، چرا که شهیدان درد کشیدند و سریع به آرمان رسیدند و جانبازان هر لحظه و هر روز شهید شدند و به استمرار جان دادند.
چه عزیزند اینان که حضورشان و نَفَسشان مبارزه است، ایستادگی است، استقامت است، جانبازان شریف ترینند، زیبا ترین اند خدایی ترین اند و بهترین اند.
آه که ما بار سنگین بودیم و ماندیم و سبک بالان سفر کردند.
و رفتند و دریغا که ما در رنج آباد این غربت ماندیم و شهیدان به ناکجای وصال پریدند و به اوج رسیدند و دریغا که جمعی کثیر که از حاصل جهاد این عزیزان در امنیت و امان هستند، چه غافل اند و بی خیال به زراندونزی و مال اندوزی مشغولند
«حتی زرتم المقابر»
رهایم کنید دلم گرفته است و روز به روز دلتنگی هایم افزون می شود چراکه ارزش ها را کمرنگ میبینم و دلها را سنگ.
رهایم کنید تا در اشک های خود غوطه زنم.
رهایم کنید تا در دعای خویش با پروردگارم عاقبت به خیری طلب کنم.
آه ای ابرهای کرامت و برکت مرا دریابید .
ای بارانهای محبت بر من ببارید.
و ای خدای مهربان مرا و یارانم را کمک کن و توفیق عطا نما تا پاسدار حرمت خون شهیدان باشیم و قدر جانبازان و آزادگان این سروهای بلند استقامت که صفا و طراوت و عطرشان به ما امنیت و امان و حیات بخشیده است را بدانیم.
انتهای پیام/