به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، پیروزی انقلاب اسلامی کشورمان در بعد سیاسی دارای دستاوردهای فراوانی بود؛ استقرار یک نظام اسلامی بر پایه مردمسالاری دینی، استقلال سیاسی پایدار، حضور فعال و آزادانه بانوان در عرصه سیاست، افزایش کنشگری احزاب سیاسی و فعالیتهای مدنی، مشارکت حداکثری مردم در انتخابات، ایستادگی در برابر استکبار جهانی و شکستن هژمونی آمریکا تنها بخشی از این دستاوردهای سیاسی است.
استقرار نظامی بر پایه مردم سالاری دینی
رژیم پهلوی یک رژیم استبدادی و ضدمردمی بود و در آن دوران، مردم از هیچ جایگاهی در معادلات سیاسی برخوردار نبودند. انتخابات، مشارکت سیاسی، حضور مردم در اجتماع و... چندان وجهه مردمسالاری نداشت بلکه صرفاً در راستای تبلیغات سیاسی رژیم پهلوی بود، اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مردم به مثابه، ولی نعمت در نظر گرفته شدند؛ در این مسیر، حقوق و کرامت انسانی در نظام مردم سالاری دینی مورد توجه قرار گرفت.
یکی از مهمترین علل وقوع انقلاب اسلامی در ایران، وجود رژیم استبدادی پادشاهی و بیاعتنایی و حتی مخالفت آن با اعتقادات مذهبی مردم بود. به همین دلیل، پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، اصلیترین و اولین تلاش نظام جدید، بنا و استقرار دولتی بود که از یک سو اصول و معیارهای دموکراتیک در آن رعایت شود و خطر همیشگی استبداد از ایران رخت بربندد و از سوی دیگر خواسته قلبی و واقعی ملت ایران که همان پیاده شدن و اجرای احکام اسلامی است تحقق یابد.
در ۲۲ مهر ۱۳۵۷ امام خمینی (ع) در پاریس در مصاحبه با فیگارو برای اولین بار در خصوص نوع نظام سیاسی آینده از «جمهوری اسلامی» نام بردند و در توضیح خصوصیات آن فرمودند که «حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ضوابط اسلام، متکی به آرای ملت» خواهد بود.
جمهوریت نماد مردم سالاری و اسلامیت نماد خدامحوری
یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، احیاء نگرش خاص به مردم با برداشتی اصیل از اسلام بود. براساس این برداشت، رهبران جامعه در عین تلاش برای استقرار حکومت دینی، حق تعیین سرنوشت را برای آحاد ملت به رسمیت میشناسند. به این معنا که حکومت دین در مقام تحقق اجتماعی و سیاسی باید با پذیرش و تأیید اکثریت جامعه همراه باشد. یعنی ساختار حکومت براساس رضایت و همچنین مشارکت مردم شکل میگیرد. امام به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و به عنوان یک عالم دینی، سیاست و حکومت مطلوب و مشروع را تنها برخاسته از دین میدانست و غیر آن را نامشروع تلقی میکرد. ایشان در دهه ۱۳۲۰ با تحریر کتاب کشف الاسرار لزوم وجود حکومت دینی را متذکر شدند و در سال ۱۳۴۸ دورنمای کلی این ایده را ترسیم کردند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ساختار دقیق آن به تصویب مردم رسید. بدین ترتیب، مدلی از حکومت متولد شد که در عین برخورداری از مؤلفه جدیدی به نام انتخابات و اکثریت گرایی، بر پایه دین و آموزههای اسلامی استوار بود.
در حالی که در عصر پهلوی، این شخص شاه بود که با دستور قدرتهای غرب و شرق تصمیمات حکومتی را اتخاذ میکرد، انتصاب یا برکناری نخست وزیر، وزرا، صاحبان پستهای بالا، استانداران و... با دستور او انجام میگرفت؛ کابینه، مجلس و قوای دیگر حکومتی از خود هیچ اختیاری نداشته و در واقع نهادهای تشریفاتی بیش نبود. اما در جمهوری اسلامی، رفتار سیاسی مردم دارای ارزش محسوب میشود و خواست و اراده ملت ایران در عرصههای سیاسی به خوبی نمایان است.
استقلال سیاسی پایدار
مهمترین ویژگی رژیم پهلوی در بعد خارجی وابستگی آن به بیگانگان بود. رژیم پهلوی عمیقا در جنبههای مختلف سیاسی به آمریکا و سایر کشورهای اردوگاه غرب پیوند خورده بود. این پیوند یک رابطه سالم دو جانبه نبود، بلکه وابستگی فراگیر و فزاینده سیاسی به بیگانگان بود.
پس از جنگ دوم جهانی و همزمان با تشدید جنگ سرد بین شرق و غرب، آمریکا در راستای حفظ منافع خود، نخست به کمکهای سیاسی روی آورد و سپس در کنار یاری سیاسی، کمکهای اقتصادی و نظامی را به سمت رژیم شاه سرازیر ساخت. آمریکا، که در کودتای ۲۸ مرداد مداخله داشت پس از آن تا سال ۱۹۶۷ حدود یک میلیارد دلار به رژیم شاه کمک اقتصادی کرد.
هر چند تلاشهای آمریکاییان کمک به ایران نامیده میشد، ولی در عمل ایران را به آمریکا وابسته سیاسی ساخت و همراهی و خود باختگی شاه و دولت مردان ایرانی نیز این روند را تشدید کرد. آمریکا از این وابستگی در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و استراتژیک بهره میبرد. بر اساس دکترین نیکسون، ایران به ژاندارم آمریکا در منطقه تبدیل شد. هدف این دکترین بهرهگیری از قدرتهای منطقه برای حمایت از منافع بینالمللی آمریکا و سایر کشورهای غربی در مقابل شوروی بود. در نتیجه، نیکسون با فروش هر نوع تسلیحات مرسوم به ایران موافقت کرد و در اواسط دهه ۱۳۵۰ ه. ش، ایران به بزرگترین خریدار تسلیحات امریکایی تبدیل شد. از سال ۱۹۵۰ تا زمان سقوط شاه، ارزش قراردادهای خرید تجهیزات و خدمات نظامی ایران از آمریکا حدود ۲۰ میلیارد دلار رسید. از سوی دیگر، آمریکا ۴۰% سهام کنسرسیوم نفتی را به دست آورد.
اما با پیروزی انقلاب اسلامی، استقلال سیاسی کشور احیا شد. امام خمینی، از استقلال به عنوان عاملی یاد میکنند که به حیات و تاریخ یک ملت، ارزش میبخشد و او را سربلند میسازد؛ «ما برای حیات زیر سلطه غیر، ارزش قائل نیستیم. ما ارزش حیات را به آزادی و استقلال میدانیم... ما با تمام قدرتهایی که بخواهند تجاوز کنند به مملکت ما، مبارزه خواهیم کرد... امروز ارادة ملت است، و ملت با ارادة قوی خود و ایمان به دستورات اسلامی موظف است که... با هر قدرتی [استعمارگر] مبارزه کند.» و در جایی دیگر میفرمایند؛ «برکات این نهضت زیاد بود. بزرگترین برکات، شکستنِ سد بزرگ رژیم شاهنشاهی و راندن دزدها و چپاولگران از مملکت و قطع ایادی شرک و نفاق، و قطع ایادی چپاولگران و نفت خواران [بود]...».
ایستادگی در برابر استکبار جهانی و شکستن هژمونی آمریکا
انقلاب اسلامی با شکستن انحصارگرایی در عرصه روابط بین الملل و برهمزدن معادلات جهانی و منطقهای توانست اعتماد به نفس را در مسلمانان تقویت کند و با شالودهریزی نظم بینالمللِ فارغ از سلطه قدرتهای استکباری براساس سیاست «نه شرقی نه غربی» بارقه امید را در دل میلیونها مسلمان و مستضعف جهان بیدار نگه دارد. طی سالیان اخیر، هیچ حادثهای به اندازه انقلاب اسلامی نتوانسته به حیثیت بینالمللی آمریکا ضربه وارد کند. سقوط رژیم شاهنشاهی که به عنوان مدافع و حافظ منافع آمریکا در منطقه عمل میکرد، متعاقب آن اخراج دهها هزار کارشناس و مستشار آمریکایی از ایران، خروج از پیمان سنتو که برای حفظ منافع آمریکا تشکیل شده بود، تسخیر لانه جاسوسی، شکست کودتای نقاب، ماجرای طبس، موفقیت ایران در جنگ تحمیلی، شکست سیاستهای آمریکا از دریچه تحریم و دهها نمونه دیگر از جمله موارد تحقیر در ایران آمریکاست. مقابله علنی و آشکار آمریکا علیه مردم ایران نتیجه این ضربات پیاپی است که به حیثیت بینالمللی آمریکا وارد شده است.
بنابراین، در حوزه جهانی انقلاب اسلامی منجر به «شکستن ابهت پوشالى ابرقدرتها» شد و به اعتقاد امام خمینی (ره)، «این نهضت ملت ایران، این عظمت قدرتهاى بزرگ که با تبلیغات تحمیل کرده بودند بر دِماغها که اصلا نمىشود با انگلستان در افتاد، حالا هم دیگر اصلا با آمریکا نمىشود دیگر در افتاد، این عظمت را شکست... شما ثابت کردید که نه، مىشود! مىشود با آمریکا هم طرف شد، مىشود که لانه جاسوسى آمریکا هم تصرف کرد، مىشود جاسوسهاى آمریکائى را هم گرفت و نگه داشت و حفظ کرد. شما این را ثابت کردید به دنیا. آن عظمتى که از آنها به واسطه تبلیغات زیادى که داشتند، در دنیا سایه افکنده بود که ابرقدرت است و کسى حق حرف زدن ندارد، آن شکست.»
چنین رویکردی به عنوان دستاورد انقلاب اسلامی، منجر به انتقال وحشت از دل مظلومان به دل مستکبران شد و به فرموده حضرت امام خمینی (ره)، «جمهورى اسلامى ایران... این هنر را کرده که بتهاى عظیم تخیلى را شکسته و رعب و وحشت را از دل مظلومان برداشته و در دل ستمگران گذاشته است و این خود از یک ملت بى عده و عده کافى معجزهاى است که به ید قدرت الهى تحقق یافته است». به اقرار روزنامه آلمانی اشپیگل: «زمانی ایالاتمتحده میتوانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما امروز در ۱۹۸۰، آیتاللهی در تهران میتواند سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده را تعیین کند.»
مشارکت حداکثری مردم در انتخابات
انتخابات از جمله ضابطههای تمایز نظامهای مردمسالار از دیگر نظامها و از شاخصهای مهم ارزیابی و کیفیت عملکرد نظامها است. از این رو انتخابات از جهات مختلف همواره مورد توجه، سیاستگذاران، قانونگذاران، مجریان قانون و شهروندان بوده است. در برگزاری انتخابات عناصر و عوامل متعددی نقش آفرینی میکنند که نقش و اهمیت هر عنصر و عامل تابع مقتضیات و ماهیت نظام انتخابات است. این مولفهها و عناصر در رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی ایران متمایز است.
از سال ۱۳۴۲، ساخت قدرت سیاسی یکجانبه و عمودی و هر نوع مشارکت حاصل از این نوع ساخت قدرت فرمایشی و منفعالنه بود. شاه به عنوان شخص اول مملکت و عنصر اصلی در ساختار اجتماعی و سیاسی در تاریخ نظام سیاسی قرار داشت و نقش تعیین کنندهای در تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایفا میکرد. شاه هسته اصلی منظومه قدرت را تشیکل میداد و هر حرکت خلاف اراده و حکومت خود را سرکوب میکرد. برخوردار بودن از عالیترین قدرت، وی را از هرگونه مسئولیت پذیری و پاسخگویی در مقابل مردم و گروههای سیاسی و اجتماعی باز میداشت. در چنین فضایی، نیروهای اجتماعی قادر به مشارکت فعالانه در انتخابات و سایر عرصههای سیاسی نبودند و طبعاً نظارت عمومی گروهها از طریق مشارکت مدنی و حضور در انتخابات نیز بی معنا بود. در واقع فقدان مشارکت باعث میشد دولت پهلوی مستقل از جامعه بماند.
بهرغم تبلیغات گستردهای که از سوی هیات حاکمه مبنی بر آزادی انتخابات در این دوره صورت میگرفت، در عمل باز هم اعضای موثر دربار در چگونگی انجام انتخابات و برگزیدن نمایندگان دخالت میکردند. به همین دلیل، به رغم تلاشهای گسترده برای شرکت بیشتر مردم در انتخابات، جمعیت چندانی در آن حضور نمییافتند و درصد مشارکت مردمی در زمان رژیم پهلوی اندک بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، اوضاع دگرگون شد. حکومت اسلامی با تبیین اعتقاد به جمهوری بودن نظام، زمینه مشارکت مردم را فراهم ساخت و مردم نیز با دیدن آزادی عمل در میدان مشارکت واقعی و حقیقی و باورمندی به تکلیف شرعی، فعالانه وارد صحنه انتخابات شدند. تاکنون انتخابات فراوانی با وجود مشکلات گوناگون و توطئههای پیدا و پنهان دشمنان داخلی و خارجی با شورآفرینی فراوان مردم برگزار شده است. مردم در تمام انتخابات با اراده آزاد خویش شرکت کرده و آزادانه رأی دلخواه خود را به صندوقهای رأی انداختهاند. این دستاورد شکوهمند، مایه سرافرازی و افتخار مردم ایران و نظام اسلامی در جهان به ویژه در برابر مدعیان دموکراسی و جمهوری است.
روند انتخاب نمایندگان نیز در دوره پهلوی چندان مناسب نبوده و یک سیر منطقی و آزادانه طی نمیکرده است. در این رابطه حسین فردوست در کتاب خود مینویسد: «در دوران قدرت علم، که در واقع مهمترین سالهای سلطنت محمدرضاست، نمایندههای مجلس با نظر او تعیین میشدند. در زمان نخستوزیری اسداالله علم، محمدرضا دستور داد که با علم و حسنعلی منصور یک کمیسیون سه نفره برای انتخابات نمایندگان مجلس تشکیل دهم. هر روز، منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا میآمد. منصور اسامی افراد مدنظر را میخواند و علم، هر که را میخواست تأیید میکرد و هر که را نمیخواست دستور حذف میداد. منصور نیز با جمله «اطاعت میشود»، با احترام حذف میکرد. سپس علم افراد مورد نظر خود را میداد و همه بدون استثناء وارد لیست میشدند.
پس از پایان کار و تصویب علم، ترتیب انتخاب این افراد داده شد و فقط افرادی که در این کمیسیون تصویب شده بودند، سر از صندوق آرا درآوردند و لاغیر. در تمام دوران قدرت علم، وضع انتخابات مجلس همین بود و حتی در زمان هویدا نیز حرف آخر را همیشه علم میزد.» نحوه انتخاب نمایندگان و کاندیداها در احزاب و مجالس دیگر نیز خیلی بهتر از این وضعیت نبود. به عنوان نمونه نمایندگان مجلس سنا با نظر و تأیید شاه مشخص میشدند. تخلف در انتخابات دوران پهلوی نیز چندین بار اتفاق افتاد.
اما از منظر حقوق سیاسی جمهوری اسلامی ایرن و اصول قانون اساسی، قوه مقننه یکی از قوای حاکم و از ارکان اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران است که هیچگاه نباید با فترت و توقف مواجه شود. در این جهت، انتخابات باید به دور از هرگونه تنش و در فضایی امن و آرام برگزار شود تا صحت آن تضمین گشته، به تبع آن، حاکمیت مردم تحقق یابد؛ ولی جنگ و اشغال نظامی از جمله اوضاع و احوالی است که بحران ناشی از آن، یقیناً محیط و فضای کشور، به ویژه مناطق جنگی یا اشغالشده نظامی را برای برگزاری انتخابات از لحاظ روانی، امنیتی و اجرایی تحتالشعاع قرار میدهد.
آنچه مهم است اینکه نظام جمهوری اسلامی، یک ساخت حقوقی و رسمی دارد که انتخابات یکی از آنها بوده و حفظ آن نیز لازم و واجب است.
به همین دلیل بوده است که تودههای مردم ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در انتخابات مکرر و پی درپی شرکت کردهاند و حتی در شرایط بحرانی و بمباران شهرها هیچ یک از انتخابهای لازم برای تداوم فعالیتهای سیاسی نظام جمهوری اسلامی متوقف نشده است.
افزایش کنشگری احزاب سیاسی و فعالیتهای مدنی
در دوران حکومت رضاشاه احزاب سیاسی در خفقان به سر میبردند و فعالیتی در سطح جامعه نداشتند به طوری که رضاخان در بازگشت از ترکیه کلیه مظاهر مدرنیسم دولتی و آمرانه را وارد ایران کرد، اما نه تنها حزبی نساخت که احزاب بر آمده از مشروطه را نیز از عرصه عمومی و سیاسی حذف کرد.
در دوران محمدرضا شاه و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، استمرار حکومت دیکتاتوری کودتا و خروج بخش قابل ملاحظهای از رهبران سیاسی به خارج از کشور یا گوشهگیری و حاشیهنشین شدن آنها در ایران در حقیقت مهلکترین ضربه به جنبش حزبی در تاریخ معاصر ایران است. این عوامل باعث شد که مسائل مبتلابه احزاب و سازمانهای سیاسی کشور از حوزه مسائل کلان جامعه به مخالفت صرف با حکومت و کم کم به دشمنی کینه توزانهای با حکومت تقلیل پیدا کند و سیاست از حوزه یک کار تخصصی به سطح نازل مخالفت صرف تقلیل پیدا کند.
در دهههای ۴۰ و ۵۰ موج جدیدی از سازمانهای سیاسی در خارج و داخل کشور بوجود آمد این سازمانها که عمدتاً تحت تأثیر مبارزات چریکی و متأثر از جنبشهایی کوبا، الجزایر، فلسطین و دیگر جنبشهای چریکی در کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی بودند، مبارزه سیاسی را تا حد مبارزه مسلحانه چریکی و احزاب سیاسی را تا حد سازمانهای چند نفری مخفی و زیر زمینی در داخل و خارج از کشور تقلیل دادند. در آن اوضاع و احوال ایران به سمت یک نظام تک حزبی (حزب رستاخیز) پیش رفت؛ و شاه اعلام کرد هر ایرانی باید عضو این حزب شود و کسی که در این حزب نام نویسی نکند باید از ایران برود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال ۵۷ بزرگترین مانع سیاسی مشارکت مردمی در امور سیاسی و اجتماعی یعنی رژیم مستبد و خود کامه شاهنشاهی از میان برداشته شد و بسترهای مناسب فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای حضور مردم در صحنه با تأکیدات رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی تقویت گشت.
با توجه به کارویژههایی که احزاب، در روند رشد و تحول مشارکت سیاسی و به تبع آن در فرهنگ سیاسی مردم تأثیر بسزایی دارند، در جمهوری اسلامی به خصوص در سالهای آغازین به دلیل شرایط جنگی و بحرانی، مجالی برای تکوین و رشد احزاب نبود لذا مطبوعات و رسانهها و اشخاص نقش و کارویژههای احزاب را برعهده میگرفتند. اما با طی شدن دوران جنگ، فرصت برای رشد احزاب پیش آمد. به طوری که روند این رشد به حدی بود که در سال ۷۸ تعداد احزاب و تشکلهای فعال تا ۱۱۴ نیز رسید و طی سالهای بعد بیشتر هم شد.
حضور فعال و آزادانه بانوان در عرصه سیاست و فعالیتهای مدنی
زنان در انقلاب اسلامی با حفظ اصول و موازین اسلامی از هیچگونه فداکاری در راه بهثمررساندن انقلاب خودداری نکردند. آنها پابهپای مردان در تظاهرات میلیونی تاسوعا و عاشورا و... شرکت کردند، شهید دادند و محرومیتها را تحمل کردند.
حضور فعالانه زنان در انقلاب اسلامی با رعایت حجاب و مستلزمات شرعی جهاد، بیانگر توجهات زیر از سوی آنان است: کسب هویت دینی، مقابله با نقشههای ابرقدرتهای استعمارگر و رژیم پهلوی و علاقه به کسب آزادی در چارچوب پوشش اسلامی. درواقع برای زنان حضور در صحنههای مبارزه از حرکت در چارچوب ایدئولوژی اسلامی، حفظ موازین شرعی و رعایت حجاب تفکیکپذیر نبود. زن ایرانی با ظهور انقلاب اسلامی تحول یافت و تحول آفرید؛ هر روز به سوی رشد و کمال تازهای راه یافت. زنان مسلمان و متعهد کشورمان برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در صحنههای سیاسی- اجتماعی، بسیار فعال و سازنده قدم برداشتند و حرکتهای اجتماعی عظیمی با مشارکت آنان شکل گرفت.
طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بر پایه اصول قانون اساسی، زنان با شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی، هم به انتخاب نمایندگان مرد و زن پرداختهاند و هم خود به عنوان نماینده انتخاب شدهاند. همین اتفاق در دیگر مراکز قانون گذاری همچون دولت، مؤسسات و سازمانهای دولتی مرتبط به زنان و غیر، روی داده است که اولا، با مجوزهای قانون اساسی تشکیل شده و یا بر اساس آن، مجاز به قانونگذاریاند، و ثانیاً، زنان بخشی از اعضای آنان را تشکیل میدهند. بنابراین، وضعیت زنان، در عرصه تصمیمگیریها بهبود یافته و به تبع آن، وضع عمومی زنان پس از انقلاب رشد داشته است.
حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی پس از انقلاب رشد فزایندهای داشته است و زنان به تدریج توانستند تواناییهای خود را در بخشهای مختلف ثابت کنند و از همان دوره اول تشکیل مجلس شورای اسلامی در آن حضور داشتند. در اولین دوره مجلس شورای اسلامی چهار زن به مجلس راه یافتند، دوره دوم و سوم هم چهار نماینده زن حضور داشتند که این تعداد در مجلس چهارم به ۹، مجلس پنجم به ۱۴ و مجلس ششم به ۱۳ نماینده زن رسید. مجلس هفتم ۱۳ زن، مجلس هشتم هشت زن، مجلس نهم ۹ زن و مجلس دهم که رکورد حضور زنان در آن شکسته شد با حضور ۱۷ زن تشکیل شدند. علاوه بر مجلس، زنان توانستند به پستهای بالای مدیریتی، مقام وزارت، سفیر و... دست یابند که نشان از رشد سیاسی بانوان در جمهوری اسلامی ایران دارد.
علاوه بر این، از دیگر دستاوردهای سیاسی انقلاب اسلامی میتوان به شایستهسالاری، عدالت، نظارت قانونی، توجه به حقوق و جایگاه مردم در نظام اسلامی، تکیه به آرای مردم، وجود آزادی بیان و ... اشاره کرد.
انتهای پیام/ 151