به گزارش گروه دفاعی امنیتی دفاعپرس، سردار سرتیپ «حسین دهقان» مشاور فرمانده معظم کل قوا در حوزه صنایع دفاعی و پشتیبانی نیروهای مسلح در گفتوگویی با شبکه فونیکس چین درباره مسائل منطقهای، روابط ایران و آمریکا و قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین سخن گفت.
از ابتدای سال جدید میلادی اتفاقات زیادی بین ایران و آمریکا رخ داد؛ از شهادت سردار سلیمانی تا اتفاقات دیگر. در حقیقت میتوان گفت روابط ایران و آمریکا در ماههای اخیر بسیار پرتنش بوده است که در سالیان اخیر سابقه نداشته است. به عبارت دیگر به نظر میرسد که روابط ایران و آمریکا در مرز جنگ بوده است. چشمانداز شما درخصوص روابط این دو کشور قبل و بعد از انتخابات آمریکا چگونه است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
از این که فرصتی فراهم شد که در خدمت شما همکارانتان و بینندگان شبکه فونیکس باشم، سپاسگزارم.
بحث ایران و آمریکا بحثی تاریخی است. ربطی به این دوره خاص دارد. از سال ۱۳۳۲ تا به امروز نوعی از درگیری و مخاصمه که ناشی از مداخله آمریکا در امور ما و تلاش آنان برای اینکه سیطرهشان را در کشورمان اعمال کنند و نقشی که در منطقه مدنظر آنان است را به ایران بدهند، وجود داشته است. این شرایط فراز و فرودهایی هم داشته است. تقریباً همه مقدرات کشورمان در دوران پهلوی و محمدرضا شاه، در اختیار آمریکاییها بود و دولت حاکم بر ایران نیز عموماً سیاستهای آنان را دنبال میکرد. کشورما و دولتمان در آن زمان بیشتر در قامت یک مستعمره با آمریکاییها رفتار میکرد و تأمینکننده منافع آنان در منطقه بودند.
وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و نظام جمهوری اسلامی ایران به وجود آمد، بهطور طبیعی مناسبات دگرگون شد و ما در دو جبهه مقابل هم قرار گرفتیم. در حقیقت نظام ما علیه نظام سرمایهداری و استعماری در آمریکاست. آمریکاییها هیچ وقت نخواستند واقعیت انقلاب و اراده ملت ما را بپذیرند و بدان تن بدهند. از همان روز اول پیروزی انقلاب بهصورتهای مختلف اقداماتی را علیه ما انجام دادند تا زمانی که به جنگ تحمیلی رسیدیم و آمریکا تمامی ابزارهای خود را در ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و... به کار گرفت تا ملت ما را به تسلیم بکشاند، اما ملت ما با اعتقادی که به انقلاب و مسیر خود داشت، این مسیر را ادامه داد، مقاومت کرد و تا به امروز در تمام جبهههایی که با آمریکاییها درگیر بودیم یا آنان برای ما فضای تنش به وجود آوردند، این آمریکاییها بودند که موفق نبودند و به اهدافشان نرسیدند.
در زمان دولت کنونی ما و آقای اوباما آمریکاییها پروندهای بین ما و دنیا به نام پرونده هستهای ساخته و اتهامی را دال بر حرکت ما به سمت سلاح هستهای وارد کرده بودند.
قطعنامههای مختلفی را علیه ما از شورای امنیت گرفتند و محدودیتهای سنگینی را از ناحیه تحریم علیه ما اعمال کردند. در حقیقت تلاش کردند که ائتلافی جهانی علیه ما شکل دهند. آقای اوباما علاقهمند بود این فضا را تلطیف کرده و به نوعی تغییر دهد. به طور طبیعی مذاکراتی را فقط با عنوان پرونده هستهای با آنان آغاز کردیم.
به عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران هیچ دستور کار دیگری را با آمریکاییها در فضای مذاکراتی مطرح نکرد و در زمان مذاکرات نیز فقط بحث پرونده هستهای مطرح بود. نتیجه مذاکرات فشرده و طولانی که انجام شد، منجر به توافقنامهای شد که مستند بر قطعنامهای از سوی شورای امنیت سازمان ملل و نامش برجام شد. طبیعتاً به دنبال برجام این مطالبه شکل گرفت که باید محاسبات ما بهگونهای ترمیم شود. اولین خواستهای که از دنیا داشتیم، این بود که اتهامی که سیستمهای جاسوسی و دشمنان علیه ما درست کرده بودند، باطل اعلام شود و همه چیز به وضعیت قبل برگردد. وضعیت قبلی نیز چنین بود که همه تحریمهایی که علیه ما به تصویب رسیده و اجرا میشد، منتفی شود. در قطعنامه ۲۲۳۱ نیز به همین موضوع اشاره شده است.
وقتی بحث کاندیداتوری آقای ترامپ مطرح شد، او از همان ابتدا این توافق را بهعنوان توافقی به نفع ایران و علیه آمریکا دانست و اعلام کرد که اگر رئیس جمهور شوم، این قطعنامه را پاره خواهم کرد و ایران را به پای مذاکره برای توافقی جدیتر و مؤثرتر خواهم کشاند؛ بنابراین ترامپ از ابتدا سیاست خود و تیمش را روی این موضوع گذاشته بود و قصد داشت ایران را به تسلیم کشانده و توافقی به نفع آمریکا را به امضا برساند.
آنان هم از برجام خارج شدند و هم تحریمهای یکجانبهای را علیه مردم ما اعمال کردند و تحت عنوان «فشار حداکثری» قصد به تسلیم کشاندن ملت ما برای گردن نهادن به خواستههایشان را دنبال کردند. ملت ما هم مقاومت کردند، رهبری ما خیلی روشن مسیر حرکتی مردم را تعریف کردند و دولت، مردم و مجلس همگان در این مسیر همنظر و یکپارچه شده و در برابر این خواسته زیادیطلبانه آمریکا ایستادند.
اتفاقاتی هم بین ما و آنان رخ داد که از آن جمله میتوان به [انهدام] پهپاد آمریکایی، [توقیف] کشتیهای ما و انگلیسیها و... اشاره کرد که باعث شد سطح تنش بالا برود؛ البته ما یک شعار ثابت هم داشتیم و میگفتیم نه ورود به جنگ خواهیم کرد و نه مذاکره خواهیم کرد.
همچنین رسماً اعلام کردیم که به دولت آمریکا بهویژه آقای ترامپ و تیمش نمیتوانیم اعتماد کنیم و او را طرف مذاکره نمیدانیم. طبیعتاً فضایی هم برای مذاکره نبود؛ چرا که آمریکاییها ۱۲ پیششرط را اعلام کردند و گفتند اگر بخواهیم مذاکره کنیم، این ۱۲ شرط باید اتفاق بیفتد. این شرطها بدین معنا بود که جمهوری اسلامی ایران خود را خلع سلاح کند، دستانش را در برابر آمریکاییها بالا ببرد و آنچه را که آنان میخواهند، عملی کند. ماهیت انقلاب و روحیه مردم ما اساساً با چنین فضایی سازگار نبوده، نیست و نخواهد بود؛ فلذا خیلی محکم به آن فضا نه گفتیم و رسماً اعلام کردیم که با دولت ترامپ هیچگاه مذاکره نخواهیم کرد؛ اما ترامپ نیاز داشت که فضا را به نفع خودش برگرداند و در فضای داخلی آمریکا از آن استفاده کند. دقت داشته باشید که آقای ترامپ هیچ دستاوردی در سیاست خارجی خود نداشته است.
او میخواسته مشکلش با کره شمالی را حل کند، اما نتوانسته، میخواسته مشکلش با ایران را حل کند، اما نتوانسته، میخواسته چین و اروپا را همراه خود کند، اما این اتفاق رخ نداده و... بنابراین او نیاز به دستاوردی دارد که بتواند تداوم حضور خود در کاخ سفید را برای دور دوم تضمین کند. بزرگترین عاملی که میتواند چنین فضایی را برای آمریکا به وجود بیاورد، این است که ما را به پای میز مذاکره بکشاند و ما را وادار کند تا اقداماتی را انجام دهیم که توجیهکننده اقدامات او باشد.
بزرگترین جنایتی که مرتکب شد، شهادت سردار سلیمانی بود؛ آنان با خود فکر میکردند که سردار سلیمانی را ترور میکنند و محور مقاومت فروپاشیده میشود، ملتهایی که در محور مقاومت تعریف میشوند، مسیر مبارزه خود را ناکام تلقی میکنند و عملاً حضور ما در منطقه منتفی میشود. این دیدگاه نظریه معکوس داد؛ یکپارچگی بین ملت ما برای مقابله با آمریکا به وجود آمد و ابتکار عمل کلاً از دست آمریکاییها خارج شد؛ چرا که دولت آمریکا تبدیل به دولتی تروریست شد که مرتکب جنایت شده است و همه دنیا او را محکوم کردند؛ فلذا نتیجه کاری که میخواستند ببینند، کاملاً معکوس شد و کینهای بین ملتها علیه آمریکا و سیاستهای او به وجود آمد.
در حقیقت نوعی حس انتقامگیری بین همه به وجود آمد و ما هم اعلام کردیم که اگر پاسخی در برابر کارشان دادیم و زدن عینالاسد، اقدام اصلی که باید انجام شود، نیست؛ بلکه اقدامی که باید صورت گیرد، خروج آمریکاییها از منطقه است؛ بنابراین آنان وارد فاز جدیدی شدند و آن هم ایجاد آشوب در هر کشور و ملتی بود که بهنوعی با محور مقاومت در ارتباط است. در عراق آن کارها را کردند، در لبنان این وضعیت را به وجود آوردند که هنوز ادامه دارد و در ایران هم در آبانماه تلاش کردند وضعیت خاصی را به وجود بیاورند و اکنون هم دنبال این فضا هستند.
در حقیقت آمریکاییها میخواهند ایران را به نوعی پای میز مذاکره برای پذیرش شرایطشان بکشند و این موضوع دستمایهای شود برای اینکه در انتخابات پیروز شوند. من فکر میکنم این عقلانیت در کشور آمریکا تا اندازهای وجود دارد که اجازه ورود به وضعیتی پرتنش که منجر به درگیری شود را به آقای ترامپ ندهند در حالی که او به دنبال بهانهای است که این وضعیت را خلق کند.
در نتیجه موضع مشخص ما این است که ما به دنبال جنگ و تنش نیستیم، ملت ما ملت صلحطلبی است و در طول حکومت ۴۰ ساله جمهوری اسلامی ایران همواره از خودمان دفاع کردیم و به هیچ کشوری تجاوز نکردیم و در هیچ جایی شروعکننده جنگ نبودیم، اما در نقطه مقابل، اگر جنگی شروع شود، آغازکننده جنگ، خاتمهدهنده آن نخواهد بود.
به نظر شما ایران، پس از انتخابات آمریکا به طور مستقیم با آنان مذاکره میکند؟
این خواست آمریکاییهاست و خواست ما نیست. آنان دیگر کاری ندارند که علیه ما انجام دهند. آمریکا امروز در قبال انقلاب اسلامی و ملت ما خلع سلاح است و دنبال یک سلاح است و ما قطعاً این سلاح را به دست آمریکاییها نخواهیم داد. در حقیقت ما او را مسلح نخواهیم کرد که بخواهد کاری علیه ما بکند. این یک اصل است. معمولاً طرف نیازمند درخواست مذاکره میکند؛ اکنون چه کسی درخواست مذاکره دارد؟ آمریکاییها.
حال سوال این است که آیا آنان از موضع قدرت میخواهند مذاکره را تحمیل کنند یا در موضع ضعف و نیاز هستند و طلب مذاکره میکنند؟ ما فکر میکنیم بیشتر گزینه دوم است. بهطور طبیعی ما هم از موضع قدرت و بینیازی نسبت به آن چیزی که مطرح میکنند تن به این مذاکره نخواهیم داد. به عبارت دیگر کمککننده ترامپ برای ادامه این وضعیت در کاخ سفید و جهان نخواهیم بود در حالی که او نیاز دارد که ما کمکش کنیم تا بماند.
فکر میکنم دنیا هم خیلی طالب این نیست که ترامپ در کاخ سفید بماند؛ چرا که همه توافقات جهانی را دور زده و کنار گذاشته و تصور میکند فردی است که میتواند بگوید، بخواهد، به عمل دربیاورد و دیگران هم باید گوش کنند.
ما در وضعیت گذار در جهان هستیم و کمتر کسی آمریکا را بهعنوان هژمونی تمامعیار در همه ابعاد میشناسد؛ بنابراین آمریکاییها تلاش میکنند که اولاً این وضعیت را به دست بیاورند و دوم اینکه تثبتیش کنند. این موضوع در حالی است که دنیا، دنیای دیروز نیست. اروپا، اروپای دیروز نیست، چین، چین دیروز نیست، ایران، ایران دیروز نیست و البته آمریکا نیز آمریکای دیروز نیست. باید بپذیرند که آنان هم یک کشور و یک ملتند و بقیه هم هستند. اگر آنان امنیت، ثبات، توسعه و رفاه برای ملتشان میخواهند، بقیه هم خواهاناند. این طور نیست که تصور کنند دنیا باید به قیمت رفاه مردم آمریکا و امنیت ساختگی آنان هرچه دارد در اختیارشان بگذارد. آن دوران دیگر تمام شده است.
ما هم دوست نداریم ترامپ دوباره سر کار بیاید، اما بعضی تحلیلگران معتقدند که چنین چیزی رخ میدهد.
خیلی مهم نیست. آقای ترامپ سر کار بیاید یا نیاید، چه اتفاقی میافتد؟ یا آمریکا و دنیا تن به این حقارت میدهند که ترامپ کماکان بهعنوان شخصیت بیهویت بر آمریکا حکومت کند یا تن نمیدهند. این انتخاب مردم آمریکاست. آقای ترامپ نمیتواند همه آمریکا باشد و همه آمریکا هم ترامپ نیست. این که بگوییم ما میخواهیم کاری کنیم تا ترامپ سرکار نیاید، اینگونه نیست.
او هم سر کار بیاید یا نیاید، آمریکا همین آمریکا است، اسرائیل همین اسرائیل است و سیاستهای منطقهای و جهانیشان همین است. چیزی که ما میفهمیم، این است که زبان گفتوگوی آنان در دوران مختلف متفاوت است درحالی که اصل حرفشان ثابت است. چه بوش باشد، چه اوباما باشد و چه ترامپ، نگاهشان به دنیا نگاه واحدی است. آنان نمیخواهند هیچ قدرتی در هیچ جایی از دنیا قادر باشد آمریکا را به چالش بکشد. حال ترامپ باشد یک جور عمل میکند، بوش باشد یک جور عمل میکند و اوباما جور دیگر. در حقیقت اینگونه نیست که سیاستهای کلی آمریکا با تغییر رؤسای جمهور عوض شود. فقط روششان عوض میشود.
آمریکاییها از سال گذشته تلاش کردند فشار حداکثری وارد کنند. حتی ایران هم دچار مشکلات اقتصادی شده و ارزش ریال کم شده است. ایران با وجود فشار حداکثری چه پاسخی به آمریکاییها میدهد؟
ما متکی به داخل و مردممان هستیم. مردم ما تا به امروز نشان دادند که حاضرند هزینه استقلالشان را پرداخت کنند. فشار حداکثری آمریکا باعث شده است که اقتصاد ما در مسیر رونق قرار گیرد و رشد اقتصادی را تجربه میکنیم، مردم ما اتحاد و انسجام بیشتری پیدا کردند، حضور بیشتری برای حل و فصل مشکلاتشان پیدا کردند و... از زمانی که ویروس کرونا به وجود آمد در چه کشوری سراغ دارید که ملتی با حجم عظیمی از حضور کمک کنند تا این بحران را پشت سر بگذاریم؟
میبینید که همه مردم در امدادرسانی حضور دارند و برای تامین مواد غذایی برای کسانی که مشکلی برایشان پیش آمده است، فعال میشوند. فلذا فشار آمریکاییها باعث خودباوری و اتکای بیشتر ما به خودمان میشود؛ ضمن این که همه دنیا آمریکا نیست و همه آمریکا هم ترامپ نیست. ما امروز با کشورهای دیگر از جمله کشور چین مناسبات و همکاریهای خوبی داریم و هر روز دریچههای بیشتری به روی ما باز میشود.
دلیل آن هم ساده است؛ وقتی نظام سیاسی آمریکا همه را تحت فشار قرار میدهد اگر جایی مثل ایران بایستد، بقیه به او وصل میشوند. کشور ما امروز به نوعی تمام ملتها را در مواجهه با زیادهخواهی آمریکا نمایندگی میکند؛ بنابراین همه کسانی که در این فشار قرار دارند با ما همراه میشوند.
اخیراً جنگندههای آمریکایی هواپیمای مسافربری ایران را تهدید کردند؛ به نظر شما این موضوع چه پیامی دارد؟ آیا احتمال جنگ وجود دارد؟
اولاً این کار خلاف قوانین هوانوردی و ضوابط حاکم بر آن است، آن هم هواپیمایی که مسیرش، نوع ارتفاعش و ... روشن است. به صورت کلی در هواپیماهای مسافربری هم مبدأ و هم مقصد کاملاً مشخص است؛ لذا این هوایپما، هوایپمای ناشناختهای نبوده، کاملاً مسافربری بوده و نه تهدیدی علیه کسی بوده و نه ایجاد تهدیدی برای کسی میکرده است. حال چرا جنگندههای آمریکایی چنین کاری میکنند؟
طبیعتاً در فضای تنشآلود، قابل تفسیر و تبیین است. اگر آنان میتوانستند به نوعی مانور کنند که خلبان دستپاچه شده و حرکتی نامناسبی انجام دهد، پدافندها فعال میشدند، سرعت گریز هواپیمای جنگی هم فوقالعاده است و ممکن بود یک هواپیمای مسافربری توسط سیستم پدافندی هدف قرار گیرد و فاجعه بزرگ انسانی خلق شود. تصور آنان بر این بود که چنین اتفاقی رخ میدهد و سپس با مشابهسازی این اتفاق با سقوط هواپیمای اوکراینی دستمایهای برای شکلدهی اعتراضی بزرگ کنند.
علاوه بر این، میگفتند که این هواپیما رزمنده میبرده است و تسلیحات داشته و با چنین داستانسرایی خودشان را در موضع برتر و مدافع صلح و امنیت قرار بدهند. امروز به تمام معنا دولت آمریکا را دولت مطلقا تروریستی میدانیم که هیچ قواعدی هم برای خودش ندارد. حتی تروریستها جنبههای اخلاقی دارند و ممکن است هدفی مشخص را بزنند در حالی که آنان آمادگی این را دارند که هر چیزی را بزنند. به عبارت بهتر تروریستهایی هستند که از انسانیت و اخلاق بهرهای نبردهاند.
روابط چین و آمریکا هم پرتنشتر شده است؛ چشمانداز شما درخصوص تحولات روابط چین و آمریکا چیست؟
وقتی آقای ترامپ سرکار آمد، یک شعار داد و گفت که اول آمریکا؛ این جمله بدین معناست که همه مسائل در سطح منطقهای و جهانی باید به نفع منافع آمریکا حل شود. چیزهایی که میتواند مانع یکهتازی آنان شود، نباید وجود داشته باشد. آنان با چینیها جنگ تعرفهها را آغاز کردند. اکنون اقتصاد دنیا به نوعی به اقتصاد چین مرتبط شده است.
هر جایی که تولید و صنعتی وجود دارد، به نوعی چینیها حضور دارند. به عبارت دیگر چین توانسته بازار آمریکاییها را بگیرد. آقای ترامپ شعار داده است که میخواهم کار را به داخل کشورم برگردانم و آمریکایی در داخل اراضی آمریکا باید شغل داشته باشد، پس چرا این شغل را به چین صادر کردهام و باید برگردد.
برای برگشتن این موارد باید یک سری محدودیتها اعمال شود. او با جنگ تعرفهها شروع کرد و سپس این جنگ اقتصادی را به جنگ سیاسی و امنیتی توسعه داد. حضور آنان در دریای جنوبی یا چین، اساسا این نگاه را تقویت کرد که میخواهیم از خاورمیانه به سمت اقیانوس آرام برویم تا چین را مهار و کنترل کنیم. این اصلی است که در سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکاییها وجود دارند.
آنان حاضر نیستند یک قدرت آسیایی که میتواند در آینده نقش ابرقدرتی را بازی کند و به چالشکشنده قدرت آمریکاییها باشد را بپذیرند. امروز تنها کشوری که در آسیا وجود دارد و قدرت دارد، چین است. طبیعتاً آمریکا این چین قدرتمند را نمیتواند تحمل کند. علاوه بر این، تحلیلی وجود دارد مبنی بر این که انتقال سرمایه و انتقال رشد و توسعه از غرب به سمت شرق است و آینده دنیا را شرقیها شکل خواهند داد. آیا آمریکایی که داعیه رهبری جهانی را دارد و میخواهد نظام تک قطبی را بر دنیا حاکم کند، میپذیرد که چین نقش متفاوتی را بازی کند و آمریکا را به چالش بکشد؟ پاسخ منفی است.
در خصوص نسبت ما با چین و روسیه و اینکه آیا مثلثی را در مقابل آمریکا تشکیل خواهیم داد، باید بگویم که این مثلث به نوعی عمل میکند و در طی زمان در مسائل جهانی که به نوعی به امنیت منطقه برمیگشته تعاملاتی داشتیم. حتی در برجام هم همکاری بین ما وجود داشت و امروز در جهت حفظ و تداوم وضعیتی که بعد از برجام پیش آمد همنظریم. به عبارت دیگر در نه گفتن به آمریکا نظر مشترکی داریم.
اینکه آمریکا میخواهد زور بگوید، در منطقه حضور داشته باشد و... واقعیتی است که همه ما پذیرفتهایم و در این منظر موضع واحدی داریم. همکاریهای اقتصادی ما با چین همکاری درازمدتی است و حتی از اول انقلاب هم بوده است. اگر به گذشته تاریخ برگردیم، جاده ابریشم را بهعنوان نماد تمامعیار چین و ایران میدانیم. در ابتکار عملی که رئیس جمهور چین مبنی بر «یک کمربند یک راه» مطرح کردند ایران جایگاه رفیعی خواهد داشت. به هر حال ما با دولت و ملت چین سابقه تاریخی بلندمدتی داشتیم و از این به بعد این موضوع به عنوان یک اصل در سیاست خارجی ما ادامه خواهد داشت.
آمریکاییها باید این را بدانند اینگونه نیست که کشورها درب دنیا را به روی خود بسته ببینند، اگر آمریکا دربهایش را به روی آنان ببندد. فلذا دربها باز است و کشورها مبتنی بر منافع خود مناسباتشان را تعریف میکنند. در یک جمله میتوانم بگویم که آینده منطقه متاثر از شکلگیری نوعی ارتباط بین ایران مستقل و تمام عیار ضد آمریکا و چین توانمند در مسیر مواجهه با آمریکا خواهد بود. این موضوع خیلی میتواند کمک و فضا را متفاوت کند.
آمریکا اخیراً پیشنویس جدیدی را به شورای امنیت برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران داده است. به نظر شما آیا این پیشنویس موفق میشود؟
به نظرم این اتفاق رخ نخواهد داد و وتو خواهد شد. بعد از توافق برجام در یک بازه زمانی قرار بوده است که تجارت سلاح نداشته باشیم. اولاً باید بگویم تمام آن چیزهایی که میخواهند به ما نفروشند را در داخل تولید میکنیم و خیلی نیاز نداریم که چیزی بخریم. ثانیاً معنی ندارد که کشوری را از حق طبیعی خود محروم کنید که آن هم بحث حفظ و ارتقای توانایی دفاعی خودش است. امروز همه کشورها با یکدیگر کار میکنند.
این موضوع ریشه در دشمنی آمریکاییها با ما دارد و آنان فکر میکنند که میتوانند دستاوردی را در این موضوع داشته باشند. احساس میکنم که این موضوع اتفاق نخواهد افتاد.
موضع اروپاییها خیلی جالب است. چندی پیش سه کشور اروپایی مکانیزم خلع ائتلاف برجام را راه انداختند. به نظر شما آیا موفق میشوند پرونده هستهای را به شورای امنیت بدهند؟ شما موضع اروپاییها را چگونه ارزیابی میکنید؟
اروپاییها ثابت کردند که موضع مستقلی از آمریکاییها ندارند. آنان توان مقابله با آمریکا را ندارند و در مسیر خواست آمریکا تاکنون حرکت کردند و میکنند. به اعتقاد من، تنها نقشی که اروپاییها داشتند، ایجاد و اجرای یک عملیات تأخیری بوده است. سازوکاری که به نام اینستکس درست کردند مشکلی از ما را حل نمیکند.
زمانی قرار بود که حجم اعتبار بزرگی را در آنجا بیاورند و کمک به توسعه سرمایهداری کنند و آن را از محل خرید نفت جایگزین کنند. این روند هم کم کم تغییر پیدا کرد و عوض شد. ما نیازی به چنین لطفی از سوی اروپاییها نداریم. میگویند «مرا به خیر تو نیست، شر مرسان.» البته ما روابط خود با کشورهای اروپایی را حتماً حفظ خواهیم کرد و علاقهمندیم آنان هم منافع خود را در اولویت برنامهها و تصمیمات خودشان قرار بدهند.
احتمال شکست برجام را چه قدر میدانید؟
در برجام ما به تعهدات خود عمل کردیم، اما اروپاییها و آمریکاییها به تعهداتشان عمل نکردند. آن چیزی که از برجام میخواستیم را نتوانستیم به دست بیاوریم، اما آن چیزی که داشتیم را حفظ کردیم و توسعه خواهیم داد.
همه میگویند که اروپا و آمریکا میخواهند پرونده هستهای ایران به شورای امنیت ببرند و برای ایران تحریمهایی اعمال میشود.
نمیتوانند. قطعنامه ۲۲۳۱ کلاً همه چیز را منتفی کرده است و ما از شورای امنیت بیرون آمدیم. در خود برجام مکانیزمهایی مثل «مکانیزم ماشه» پیشبینی شده است که اگر طرفی از ۱+۵، برجام را جزئی یا کلی نقض کنند با سازوکاری که پیشبینی شده است، به شورای امنیت میرود. حال سوال این است که چه کسی میخواهد این کار را بکند؟ آمریکا که از برجام خارج شده و طبیعتاً این مکانیزم برای او کار نمیکند، بقیه هم که خارج نشدند، اگر بخواهند آن را فعال کنند، باید در چارچوب برجام باشد. به اعتقاد من این اتفاق رخ نمیدهد.
اگر آمریکا تحریمها را بردارد، آیا ایران با آمریکا مذاکره میکند؟
همین «اگرها» موضوع بحث است؛ اگر تحریمها را برداشتند، تصمیم میگیریم.
نخست وزیر عراق به ایران سفر کردند که سفر بسیارمهمی بود. خیلیها میگفتند که او میخواست بین ایران، آمریکا و عربستان میانجیگری کند. نظر شما چیست؟
خیلیها میخواستند میانجیگری کنند؛ شرایط ما روشن است و هر کس بیاید این شرایط را میگوییم.
آیا روابط ایران با کشورهای همسایه مثل عربستان و امارات در حال بهبود است؟
ما در بهبود مناسبات خود با همسایههایمان بهویژه امارات بسیار پیش رفتیم و قبلاً هم اعلام کردیم که ما با هیچکدام از کشورهای همسایه هیچ تضاد و تعارضی که قابل حل و رفع با نشست و مذاکره نباشد، نداریم و همیشه این توصیه را به کشورهای همسایه خود کردهایم که در منطقه برادری و همسرنوشتی باید تعیینکننده روابط باشد. باید حتماً به دنبال مدلهای تأمین امنیت منطقهای باشیم و همه کشورها در آن سهیم باشند. همیشه گفتهایم کشورهای فرامنطقهای دنبال منافع خودشان هستند؛ آنان دنبال بازار برای تسلیحات خود و بردن منابع منطقه برای تأمین نیازهای خودشان هستند و اگر منافع ملتها در منطقه مطرح باشد، قاعدتاً رهبران منطقهای خودشان باید مسائل را حل کنند و عامل خارجی حتما بر ارتقای تنش اضافه میکند. او در جهت صلح و آرامش و امنیت منطقه کار نخواهد کرد.
خبرهایی وجود داشت مبنی بر این که اسرائیل سایت هستهای نطنز را بمبگذاری کرده است؛ آیا این صحت دارد؟
آیا تاکنون از اسرائیلیها حرف راست شنیدید؟ این هم مثل بقیه است.
به نظر شما دلیل انفجار و آتشسوزیهای اخیر چیست؟
چندتا از اتفاقات که طبیعی بوده است. بالاخره مسائل ایمنی رعایت نشده و حادثهای رخ داده است. اما اسرائیلیها و آمریکاییها حتماً میخواهند بگویند که ما کاری کردیم. میخواهند بگویند ما قدرت داریم و در هر جایی هر اقدامی را بخواهیم صورت میدهیم در حالی که این موضوع واقعیت ندارد.
پاسخ شما به این تحرکها چه بود؟
آنان علاقهمندند که بگویند ما کردیم و به خودشان منتسب کنند تا نوعی از توهم قدرت و نفوذشان را به نمایش بگذارند. اگر واقعاً چنین کاری کردند رسما مسئولیتش را بپذیرند و بگویند ما انجام دادیم.
اکنون انفجار بیروت بسیار مود توجه قرار گرفته است؛ شما وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم آن چیزی که رخ داد، یک اقدام ۱۰۰ درصد اسرائیلی است؛ چرا که آنجا انبار مواد غذایی و آذوقه ملت لبنان بوده است. اکنون همه شرایط سخت اقتصادی لبنان و محدودیتهای موجود آن را میدانند؛ حال بیایید و انبار مواد غذایی یک کشور بحرانزده را منفجر کنید؛ جز فشاری که بدان وارد میشود چه چیزی دارد؟
علاوه بر این، دقت داشته باشید که وقتی کاری را انجام میدهند خیلی سریع داستانی برایش درست میکنند تا باورپذیر شود. برای مثال میگویند عامل همه مشکلات ملت لبنان حزبالله و مقاومت است و این مواد منفجره متعلق به آنان بوده است. این موضوع در حالی است که ملت لبنان حزبالله را از خود میداند و حزبالله در خدمت منافع امنیت آنان است. هیچگاه حزبالله علیه مردم لبنان و مخالف آنان عملی نکرده است. اسرائیل اولین بار تلاش کرد با ایجاد روایت غلط بگوید حزبالله دو هزار و۷۰۰ تن مواد برای چه میخواسته است؟ باید این سوال را پرسید که چرا باید چنین موادی را در یک مرکز رسمی در بندر لبنان نگه دارد؟
عقل سلیم هم چیز بدی نیست و باید حرفی زد که پذیرفتنی و معتبر باشد. این حرف معتبری نیست. به هر حال این مواد در آنجا بوده و در کنارش سیستمهای نگهداری مواد غذایی آنان بوده است و چنین چیزی به ناگاه منفجر میشود. اکنون قدم بعدی علیه مردم لبنان شکل گرفته و قدم تعیینکنندهای است. وقتی انبار و پشتوانه غذایی یک کشور بحرانزده که مشکلاتی در این زمینه دارد را از بین ببرید، چه پیامی دارد، جز اینکه فشار بر مردم برای ایجاد فضایی برای هدف دیگر وارد شود؟ از نظر من این اقدام ۱۰۰ درصد اسرائیلی است.
جنایت بسیار بزرگی است.
از اسرائیل به جز جنایت انتظار دیگری نیست.
واقعاً هدفشان از این کار چیست؟
هدفشان این است که ملت لبنان را علیه حزبالله به حرکت دربیاورند و در نهایت آن را خلع سلاح کنند.
شما چه پاسخی میدهید؟
ملت لبنان باید پاسخ دهند. آنان پاسخشان را میدهند.
این اتفاق برای نقش ایران در منطقه تاثیر دارد؟
فکر میکنم ملتهای منطقه را مصممتر میکند که علیه آمریکا ایستادگی کنند.
اجازه بدهید چند سوالی در مورد روابط ایران و چین بپرسم؛ ابتدا مبارزه با کرونا در ایران به چه مرحلهای رسیده است و همکاری ایران و چین چگونه پیش رفته است؟
در مورد عملکرد خودمان در داخل کشور باید بگویم هم از نظر سازمانی و نهادی، هم از نظر علمی و هم از نظر مقابله و خنثیسازی و درمان، کشور ما کشور موفقی بود. به عبارت دیگر در کل دنیا موفق عمل کردیم یعنی هم کنترل کردیم، هم درمان کردیم و در کنارش از نظر علمی تجهیزات و داروهای مورد نیاز را تولید و استفاده کردیم و حتی قادریم برخی دستگاهها نظیر اکسیژنساز را به دنیا صادر کنیم.
از طرف دیگر در داخل کشور ما نوعی انسجام و تحرک اجتماعی بسیار گستردهای شکل گرفت تا مقابلهای با این بیماری صورت گیرد. همچنین فضای فرهنگی بسیار گستردهای نیز فراهم شد. در کشور ما عموم مردم مسائل بهداشتی را رعایت میکنند و هر کس به حسب توان خود به میدان آمده تا توان ملی برای مقابله با این ویروس را ارتقا دهد.
در مورد چین نیز باید بگویم که در این زمینه همکاری نزدیکی داشتیم؛ به این معنا که از همان روزهای آغازین نیز دولت چین تجهیزات و امکاناتی نظیر کیت، ماسک و... برای ما فرستادند. حتی تیمهای پزشکی و علمی ما با آنان در تعامل بودند تا دستاوردهای علمی آنجا را به اینجا و اینجا را به آنجا متصل کنند.
حتی نیروهای مسلح ما در این زمینه با چینیها مراودات بسیار خوبی داشتند و به اعتقاد من همکاری بسیار موفق و هدفمندی شکل گرفت. این اتفاق منجر به این شد که هر دو کشور بهتر بتوانند این ویروس را کنترل کنند و تلفات کمتری داشته باشیم. اگر ایران و چین را با اسپانیا، آلمان و هر کشور اروپایی دیگر و حتی آمریکا مقایسه کنیم میبینیم که از آنان فاصله بسیار زیادی داریم؛ چه در تعداد مبتلایان و چه در افرادی که فوت شدند.
به نظر شما این بیماری برای دنیا چه تاثیری در کوتاه مدت خواهد داشت؟
به نظرم دنیا بعد از کرونا چهره جدیدی در همه ابعاد به خود خواهد گرفت. از تولید و بازرگانی و حمل نقل بگیرید تا سیستمهای سیاسی. نظامات غربی تا قبل از کرونا احساس میکردند که کارآمدترین نظامهای سیاسی را در دنیا ایجاد کردند. حتی فردی به نام فوکویاما آمد و حرف از پایان تاریخ زد.
او گفت نظامهای سیاسی لیبرالدموکراسی متعالیترین سطوح از نظامات سیاسی هستند که میتوانند رفاه و آسایش و امنیت را با همراه بیاورند و دیگر لازم نیست کسی بخواهد نوع جدیدی از سیستمهای سیاسی را به وجود بیاورد، اما دیدیم که اینها چقدر شکننده بودند. قادر نبودند در این وضعیت بحرانی به مردم خودشان خدمات بدهند.
آنان نشان دادند که نمیتوانند با بحران زندگی کنند و این وضعیت به وجود آمد. زمانی موضوع جهانیشدن مطرح بود اکنون این موضوع زیر سوال رفته است؛ نوع تعاملات، ارتباطات و حمل و نقل عوض شده است. برای مثال ببینید که چه قدر از فعالیتها به فضای مجازی رفت و شکل خدمات عوض شد. نوع سرویسهایی که جامعهها تولید و عرضه میکنند عوض شد و به طور طبیعی به سمت دنیایی متفاوت میرویم. شاید بتوانیم بگوییم آثار کرونا در پهنه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دنیا بیشتر از جنگ جهانی دوم خواهد بود.
به این دلیل که قیمت نفت پایین آمده است و البته کرونا و ادامه تحریمها شرایط سختی برای ایران از نظر اقتصادی به وجود آمده است. چه برنامههایی دارید؟
ما مردمان دوران سختیم. هیچ وقت از طوفانهای شدید به غار پناه نمیبریم بلکه طوفان را کنترل میکنیم.
سال ۲۰۲۱ پنجاهمین سالگرد روابط دیپلماتیک ایران و چین است. در این سالها روابط دو کشور فراز و فرودهایی زیادی داشته است. به نظر شما دلیل این موضوع چیست؟
به نظرم ما نیاز به اصلاح ذهنیت تاریخی داریم؛ هم در چین و هم در ایران. باید نگاه جدیتر و عمیقتری به مناسبات و منافع خود داشته باشیم. نگاهی ترویج میشود مبنی بر اینکه گرایش دولتهای ایران به غرب است، هر زمان در آنجا با انسداد مواجه شوند به این سمت گرایش پیدا میکنند و نگاه دیگری هم وجود دارد، مبنی بر اینکه آنان همواره دنبال منافع خودشان هستند و ما وزنه موازنه شدهایم. باید از این نگاهها عبور کرد.
دولت و ملت چین باید ملت ایران را بهعنوان شریک خودشان تلقی کنند و متعاقبا ما نیز باید اینگونه شویم. باید به این موضوع فکر کنیم که در منطقه و قاره خودمان قرار است نقش متفاوتی را ایفا کنیم. باید روی این موضوع ایستادگی و اصرار کنیم و دو طرف آن را بخواهند. باید منافعمان را در بلندمدت جستجو کنیم نه در کوتاهمدت. من فکر میکنم این اراده هم در دولت و ملت چین وجود دارد و هم در ایران.
باید به سمت همکاری بلندمدت برویم که دستخوش تغییرات و حوادث مختلف نشود. با وزش باد سرد سرما نخوریم و با گرمای کوچک آتش نگیریم. بفهمیم که باید این تلاطمات را برای رسیدن به آینده کاملاً روشن و امیدبخش مدیریت کنیم و پشت سر بگذاریم.
من مقالهای نوشتم در زمانی که آقای شی جین پینگ به ایران سفر کردند، اما در روز دوم آقای روحانی به هند رفتند و با آنان در مورد چابهار توافق کردند.
باید جور دیگری نگاه کنیم و بگوییم هیچکس را نمیتوان از صحنه سیاست بینالملل حذف کرد و نباید هم حذف کرد. چرا میخواهیم یکی باشد و دیگری نباشد؟ حتماً باید با چین و هند ارتباط داشته باشیم و حتماً توصیه میکنیم چین و هند مسائلشان را حل کنند. چرا دو ملت بزرگ که در مجموع نصف جمعیت دنیا را تشکیل دادند باید با هم اختلاف داشته باشند؟ این مقابلهها چیزی به دست کسی نمیدهد.
به نظر شما نقش هند در منطقه و جهان چگونه است؟
هند هم یک کشور بزرگ و یکی از قدرتهای نوظهور منطقه است که دارای بنیانهای اقتصادی خوبی است. طبیعتاً آنان هم دنبال منافع و اهداف خود هستند و تعاملات خود با دنیا را تعریف میکنند. ما هیچ مشکلی با آنان نداریم و کار میکنیم. ما نباید همکاری با یک کشور را مشروط به عدم همکاری با کشور دیگر کنیم. این موضوع همان سلطه و استعمار است و در دنیای امروز معنا ندارد.
ارزیابی شما از قرارداد بلندمدت ایران و چین چیست؟
بنده میگویم آمریکاییها، اروپاییها و اسرائیل با این همکاری موافق نیستند و از هرگونه تخریبی که در این زمینه بتوانند کوتاهی نخواهند کرد.
ما این قرارداد را ندیدیم.
منتشر شده است.
چرا این توافق را اکنون اعلام کردند و قبلا رسانهای نشده بود؟
حتماً به نتیجه و چارچوب توافق اولیه نرسیده بودند. بحث امروز نیست، بلکه صحبت از زمانی طولانیمدت است. به اعتقاد من حتی این هم کافی نیست و باید خیلی جدی روی آن کار شود، ابعاد مختلفش دیده شود و ضمانت اجرایی لحاظ شود. وقتی یک سند همکاری نوشتیم حتما باید اجرایی شود. برای این موضوع طرفین باید تعهداتی را بپذیرند، سازوکاری پیشبینی شود، ضمانتهای اجرایی معین شود و به صراحت معلوم شود که میخواهیم چه کنیم.
به نظر شما تأثیرات این توافق چیست؟
تأثیرات آن هم منطقه و هم دنیا را متاثر میکند؛ به خصوص آمریکا در منطقه را تحت تاثیر قرار میدهد.
اکنون گام بعدی چیست؟
همین مسیری که تاکنون پیش رفتند را باید ادامه دهند تا به جمعبندی برسند، مجاری قانونی طی شود تا مبنایی برای همکاریها باشد.
بر اساس مشاهدات من، رهبران دو کشور یکدیگر را مهم میدانند و البته انتظارات مختلفی از یکدیگر داشتند. نظر شما در این زمینه چیست؟
بالاخره باید به تفاهم متقابل رسید. تا زمانی که این اتفاق رخ ندهد، چیز دیگری رخ نخواهد داد. باید به همدیگر نزدیک شد، درک متقابل پیدا کرد، تعریف درستی از مساله داشت، به واقعیتها توجه کرد و کار را سامان داد.
همکاری نظامی خاصی بین ایران و چین در زمینههای دفاعی وجود دارد؟
در بعد دیپلماسی دفاعی وضعیت بسیار خوبی با چین داریم. در زمانی که بنده وزیر دفاع بودم، توافقنامه خوبی را با وزیر دفاع چین امضا کردیم که زمینههای همکاری را نشان میداد. آن زمینهها کاملاً دنبال میشود، در مانورهایی که نیروهای مسلح چین دارند، ما شرکت میکنیم، بازدید از ناوگان دریایی یکدیگر وجود دارد و در برنامههای مختلفی دعوت میکنیم و دعوت میشویم. در حوزه اطلاعاتی با یکدیگر همکاری میکنیم و در مقابله با تروریسم و ناوگان دریایی وضعیت خوبی داریم.
همکاریها را ادامه میدهید؟
چرا که نه.
از طریق شبکه فونیکس تیوی شما چه پیامی به مردم چین میدهید؟
ملت چین ملتی بزرگ و با تاریخ تمدنی بسیار باشکوه هستند. ملتی مصمم برای ساخت کشورشان هستند و اراده حضور در نقاط مختلف دنیا برای کار اقتصادی و کمک به رفاه دیگران دارند. ملت چین نشان داد که هم میتواند خودش را بسازد و هم کمک به ساخت دیگران کند.
انتهای پیام/ 200