به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، حسن حسن زاده در گفتوگویی پیرامون وقایع روز سوم ماه محرم اظهار داشت: در روز شمار ماه محرم و وقایعی که در مسیر کاروان کربلا رخ داده است به حضور لشکر عمربن سعد اشاره شده او با لشکری حدود چهار هزار نفر به کربلا وارد شد و بدین ترتیب حر بن یزید ریاحی که به عنوان فرمانده ابن زیاد در مقابل «امام حسین (ع)» ایستاده بود به کنار رفت، «امام حسین (ع)» با فرمانده تازه به میدان رسیده ابن زیاد یعنی عمربن سعد دیدار و با نصیحت فراوان تلاش کردند تا او را به راه درست هدایت کنند، اما او این امر را نپذيرفت، عمربن سعد همواره سرش را پایین میانداخت، اما حقیقت ولایت «امام حسین (ع)» را نپذیرفته بود.
رويكرد امام سوم شيعيان در برابر دشمنان
حسن زاده به نامه ابن زیاد اشاره و بیان کرد: ابن زیاد نیز برای «امام حسین (ع)» نامه نوشت، اما «امام حسین (ع)» هرگز پاسخ او را ندادند. این امر بخاطر پارهای از رخدادها بود که «امام حسین (ع)» را بر آن داشت تا مکاتبهای با حاکم وقت عراق نداشته باشند، عمز بن سعد به وعده حکومت در ملک ری وارد کارزار شد علاقه او به دنیا ودل بستگى اش او را فردی فرو مایه تبدیل کرد تا جایی که در مقابل «امام حسین (ع)» ایستاد اما از جایگاه «سید الشهدا (ع)» به خوبی آگاهی داشت.
حسن حسن زاده پيرامون ویژگیهای حربن يزيد ریاحی بیان کرد: حر تا پیش از حضور عمر بن سعد یکی از فرماندهان جدی در امر فرماندهى سپاه ابن زیاد بود و تلاش كرد تا وظیفه محوله را به خوبی انجام دهد، اما در این میان جایگاه «امام حسین (ع)» را به عنوان نوه «پیامبراکرم (ص)» به خوبی میدانست.
روز سوم محرم و آنچه بر كاروان كربلا گذشت
هادی هدایت در گفتوگویی پیرامون شب بزرگداشت حضرت رقیه گفت: روز سوم ماه محرم با نام حضرت «رقیه (س)» نام گذاری شده است البته نام رقیه لقبی است که بدون شک «امام حسین (ع)» به دختر کوچکشان دادند.
وی به نام اصلی حضرت «رقیه (س)» اشاره و بیان کرد: نام اصلی حضرت «رقیه (س)» «فاطمه صغرا» بوده است شدت توسلات به این بانو سبب شده این لقب برای ایشان ثابت شود و همگان دختر کوچک «امام حسین (ع)» را رقيه بنامند. رقیه از کلمه تراقی که در آیه ۲۷ سوره قیامت ذكر شده: «وَقِیلَ مَنْ ۜ رَاقٍ، و (اهلش) گویند: کیست که چاره درد این بیمار تواند کرد» آمده است و معنای آن راقيه یعنی زن نجات و یا منجی کوچک مطرح شده است.
نام حضرت «رقیه (س)»
هدایت در همین راستا ادامه داد: در آیه ۹۳ سوره اسراء آمده است «أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَىٰ فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا، یا آنکه خانهای از زر و کاخی زرنگار دارا باشی یا آنکه بر آسمان بالا روی و باز هم هرگز ایمان به آسمان رفتنت نیاوریم تا آنکه بر ما کتابی نازل کنی که آن را قرائت کنیم. بگو: خدای من منزه است (از آنکه من، او یا فرشتگان او را حاضر سازم) آیا من فرد بشری بیشترم که (از جانب خدا) به رسالت آمدهام؟»، در این سوره نیز به راقیه یا رقیه که به معنی نجات دهنده است اشاره دارد، گویی «امام حسین (ع)» لقب دختر خود را از این کلمات بر گفته اند.
وی به کتاب مقاتل و روایتى كه پیرامون حضرت «رقیه (س)» در آن بيان شده اشاره و ابراز کرد: در کتاب مقاتل آمده است در روز سوم ماه محرم هنگامی که کاروان کربلا در منطقه کربلا اقامت کرده بودند دختر کوچک «امام حسین (ع)» از پدر بزرگوارشان پیرامون چرایی افزوده شدن تعداد نفرات لشکر دشمن سئوال میکنند و در ادامه بیان میکنند: چرا بر یاران ما کسی اضافه نمیشود در همین شرایط ناگهان دو پيرمرد از راه دور نمایان میشوند که به سوی لشکر «امام حسین (ع)» میپیمودند آنان حبیب ابن مظاهر و مسلم ابن عوسجه بودند آنها هنگامی که مظلومیت «سید الشهدا (ع)» و تنهایی ایشان را دیدند بسیار گریستند.
روایت حضرت «رقیه (س)»از وقایع روز عاشورا
این کارشناس علوم قرآنی ابراز كرد: در کتاب الامالى شیخ صدوق پیرامون حضرت «رقیه (س)» آمده است: «فاطمه بنت الحسین (ع)» بیان کرده در روز عاشورا هنگامی که لشكر دشمن برای غارت کاروان اسرای کربلا به آنان حمله میکنند فردی شروع میکند به کندن خلخال دختر «امام حسین (ع)» و در عین حال گریه میکرده است، آن دختر گرامى دلیل گریه مرد را میپرسند و مرد میگوید ناراحتم که خلخال از پای دختر «پیامبر خدا (ص)» بر میدارم «فاطمه بنت الحسین (ع)» به او میفرماید: خوب این کار را انجام نده مرد میگوید میترسم که من این کار را انجام ندهم و کسی دیگر بیايد و خلخال را از پای شما بر دارد، موثقترین روایت پيرامون حضرت رقيه(س) در کتاب مقاتل بیان شده است و تنها کتابهايى كه نقل مستقیم از مقاتل دارند مورد استناد هستند.
روضه حضرت «رقیه (س)»
هدایت به روضه حضرت «رقیه (س)» اشاره و خاطرنشان کرد: در کتاب کامل شیخ بهایی و بهار جلد ۴۵ صحفه ۱۲۷ آمده است وقتی دختران و زنان «اهل بیت (ع)» بر یزید در شام وارد شدند جایگاهی به آنان داده شد و آنان در آنجا شروع به عزاداری کردند «امام حسین (ع)» دختری داشتند که در سن سه سالگی به سر میبردند، ایشان از زمان شهادت پدر بزرگوارشان ايشان را ندیده بودند و برای پدر نگران و غمگین بودند لذا پدر را صدا میکردند كه ناگهان برای ساعاتی به خواب رفتند و سپس هراسان بر میخیزند و مضطرب پدر را صدا میزنند و گریه میکنند در این زمان یزید صداى ايشان را میشنود و دلیل آن را جویا میشود به او میگویند دختر کوچک «امام حسین (ع)» نگران پدر بزرگوارشان هستند، یزید نیز دستور میدهد تا سر «سید الشهدا (ع)» را مقابل حضرت رقیه (س)» ببرند و ايشان با دیدن سر مبارک «سید الشهدا (ع)» میپرسند این سر کیست، سر بازان یزید میگویند سر پدرت. شیخ عباس قمی در کتاب خود بیان کرده است كه حضرت «رقیه (ع)» در همان لحظه فریادی میزنند و از دنیا میروند.
منبع: میزان
انتهای پیام/ 341