به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید «محسن دهقانپور فراشاه» ۲۳ شهریور ۱۳۴۶ در روستای اسلامیه از توابع شهرستان تفت یزد به دنیا آمد و تا پایان سوم متوسطه در رشته برق تحصیل کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی و پیک گردان راهی جبهههای حق علیه باطل شد. سرانجام ۱۹ دی ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سر به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جای ماند تا ۵ تیر ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
در ادامه وصیتنامه شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم:
بسم رب الشهدا والصدیقین
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءعندربهم یرزقون»
پس از حمد و ثنای الهی و اقرار به ذات اقدس او و اولیای او که اولین آنها علی مرتضی (ع) و آخرین آنها مهدی موعود (عج) و نایب بر حقش خمینی روح خداست. چند کلامی وصیت میکنم.ای انسانهای آزاده دنیا امروز روز امتحان است امروز ندای هل من ناصرینصرنی امام حسین (ع) است که از زبان امام امت خمینی بت شکن برخاسته. آیا میشود جواب فرزند پیامبر را نداد و الله نه و من (شهادت) مرگ پر افتخار را بهتر از زندگی لذت بار میدانم و در جواب حسین زمانمان میگویم لبیک یا خمینی.
لیکن از شما میخواهم که امام را تنها نگذارید که احیای مجدد اسلام را مدیون او هستیم وگفته هایش مو به مو اجرا کنیم. امام به قدری برایم عزیز است و در قلب کوچکم جای گرفته که حاضرم بارها کشته شوم و دوباره زنده گردم، ولی قلب رئوفش حتی یک لحظه آزرده نشود.
چند کلامی هم با مردم دارم که هنوز پس از ۷ سال نبرد با خصم زبون حتی برای بازدید از جبههها پا از خانه خود بیرون نگذاشته اند و هر روز برای این انقلاب نق میزنند در اینجا لازم است گوشهای از وصیت نامه برادر شهیدم حمید دانشجو را یادآور شوم.
او که درآخرین کلام خود میگفت: روی سخنم با آن کسانی است که دم از حسین میزنند، ولی هنوز پا به عرصه پیکار مستقیم با دشمن حسین نگذاشته اند اینست که شما را به قطره قطره خون شهدا که بخاطر عشق به حسین و کربلای حسین ریخته شده است و میشود دیگر عزای سرورمان را نگیرید دیگر در عاشورای او سیاه نپوشید منبعد جامه سرخ برگیرید چرا که شما از تاریکی شب استفاده کرده و حسین و یارانش را تنها گذاشته اید و حالا بر سر و سینه خود میزنید.ای اوف بر شما که از هر فرقهای که هستید فردای قیامت همین من راه شما را میبندم و توضیح میخواهمای دشمنان اسلام وای منافقین کوردل و بدسیرت بدانید اگر مرا شهید کرده و بدنم را قطعه قطعه و بسوزانید و خاکستر مرا بر باد دهید باد را مامور میکنم که پیامم مبارزه علیه ظلم و بیداد است به تشنگان حقیقت برساند.
پدر و مادرم یکی از پایههای ایمان صبر است پس نکند در مقابل شهادت من بی تابی بکنید، چون راضی ندارم در شهادت این حقیر هرگز اشکی در جلوی دشمنان بخصوص منافقین ریخته شود و از شما خواهش میکنم که خوشحال باشید. پدر درود خدا بر تو که، چون ابراهیم فرزند خود را بفرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان خداوند سر باز نمیزند و مرگ در راه خدا را جز سعادت و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمیداند.
پدر جان بدان که پسر شما رهی رفت که امام حسین (ع) و یارانش آن را پیمود پس از شما میخواهم که قدر این نایب امام مهدی را بدانید که اطاعت از او واجب و شرعی است. مادرم هیچگاه نمیتوانم قدردان آن همه زحمات و رنجهای باشم که شب و روز برای تربیت اسلامی من کشیدی پس از تو میخواهم که مر اببخشی و شیر پاکت را حلال کنی.ای مادرم وای خواهرم اگر جنازه من را متلاشی دیدید ناراحت نشوید و مانند حضرت زینب (س) صبر کنید و به یاد بدن صد پاره امام حسین (ع) گریه کنید؛ و توای تنها برادرم از تو میخواهم ادامه دهنده راهم باشی و اسلحه خونین من را از زمین برداری و انتقام خون شهیدان را از این بعثیهای کافر بگیری؛ وای تو خدای مهربان چند کلامی با تو صحبت دارم میخواهم به تو بگویم نمیخواهم تنها به خاطر بهشت و نعمتهای آن شهید شوم این را بدان اگر میخواهی مرا در جهنم بسوزان، ولی من میخواهم شهید شوم تادین تو اسلام پایدار بماند میخواهم شهید شوم تا انسانهایی ازخواب غفلت بیدار شوند و راه شهدا را ادامه دهند. در پایان عاجزانه از شما درخواست میکنم که دعای امام را فراموش نکنید. خدایا خدایا تو را بجان مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
محسن دهقانپور ۱۶/۵/۱۳۶۵
انتهای پیام/