به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، فرزند آخر خانواده بود و دردانه. باخواب مادر و نامی که در خواب برایش انتخاب شد، نام او را محمد حسین گذاشتند.
قبل از انقلاب بود که محمد حسین، شبها را منتظر میماند که خانواده بخوابند تا بتواند شبانه برای شعارنویسی و فعالیت علیه ضد انقلاب از خانه بیرون برود. عشق او به امام باعث شده بود، جابهجای خانه، از در و دیوار گرفته تا درب کمد و حاشیههای آینه را از امام و برای امام بنویسد.
بالای هر صفحه از دفترهای مدرسهاش را مینوشت «امام» از مادرش اجازه جبهه خواست که مادر گفت: «درست رابخوان» محمد حسین گفت: «امام میگوید: «جبهه به نیرو نیاز دارد، هر گاه امام دستور به درس خواندن داد به مدرسه میروم، اما حالا دوست دارم سرباز امام در جبهه باشد»
حسین همانجا با گفتن این حرف، با اجازه مادر راهی جبهه شد. با شروع جنگ، فکر رفتن به جنگ، به سراغش آمد؛ و محمد حسین ۱۴ ساله، با تغییر شناسنامه ۱۷ سال و ۹ ماهه شد، تا سرباز جبهه امام باشد. روزی تعدادی از نیروها، روانه جبهه میشدند، لباس رزمش را به یکی از دوستانش داد و خودش در خانه مخفی شد و بعد از اطلاع از اوضاع، بدون اطلاع خانواده، برای اولین بار راهی جبهه شد.
حالا دیگر بار اول نبود که به جبهه میرفت. آن روز، نامه را در کمد گذاشت و گفت: «به آن نامه دست نزنید تا...»
رفتنشان که یک ساعت به تاخیر افتاد به خانه برگشت و بعد از یک ساعت، با بوی اسپند راهی جبهه شد و باز همان حرف «این وصیت نامه را باز نکنید»
خواهر شهید:
در کمد را که باز میکردم، نامهای که در صفحات کتاب پنهان کرده بود، بوی عطر را به مشام میرساند. ۱۱ سال مفقودی، اما وصیتنامهاش باز نشد. درحالی که برادرش، عکس او را را در عراق دیده بود، اما باز باور شهادت سخت بود، اما برایش یک صورت قبر بسته شد. تا اینکه بعد از ۱۱ سال مفقودی، دو کیلو استخوان به آغوش خانواده برگ شت.
مادر که باشی با زنگ خانه منتظر فرزندت میمانی، بعداز ۱۱ سال با صدای در خوشحال میشوی و با خود میگویی: «شاید محمد حسین است»
آن روزکه حسین را دیدم، باور نکردم که این حسین ۱۴ ساله است. از خودش میپرسیدم: «حسین، خودت هستی؟»
خواب آن شب آراممان کرد، از بالای بام، نور میان خانه را که دیدم تعجب کردم، حسین بود و حسین به خانه آمده بود»
خواهر شهید:
در عملیات بدر با فرماندهی شهید «کمال دهقانی»، غواص ۱۴ ساله به شهادت رسید، بعد از شهادت با خواندن وصیت نامه، فهمیدم او میدانسته که روزها مفقود است!
انتهای پیام/